روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

مقاله‌ منتشر نشده آیت الله خامنه ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت دوم

ثبت‌شده در پنجشنبه، ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۵۸ ق.ظ
مقاله‌ منتشر نشده آیت الله خامنه ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت دوم

دوازدهم و بیست و پنجم محرم الحرام، دو قول مشهور شهادت حضرت امام سجاد علیه‌السلام می‌باشد. به همین مناسبت در بین این دو تاریخ، «روشنی خورشید» مقاله‌ی نوشته‌شده توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام را در شش قسمت پیاپی منتشر می‌کند، که این تقسیم‌بندی، بر اساس تقسیم‌بندی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در انتشار مقاله‌ی مزبور می‌باشد.

این مقاله در شش شماره‌ی پیاپی در سال ۱۳۶۱ در ماهنامه‌ی پاسدار اسلام و با عتوان «پژوهشی در زندگانی امام سجاد» منتشر شد و در اسفند ۶۱ نیز به صورت جزوه‌ای با همین عنوان، از طریق دفتر حزب جمهوری اسلامی منتشر و توزیع گردید.

تاریخ انتشار: مرداد ۱۳۶۱

شرح:

[بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم]

برای این که مشخص شود که امام سجاد(۱) حرکت خود را چگونه و با چه هدف و چه تاکتیک‌هایی آغاز کرد، لازم است مقداری درباره‌ی وضعیت کلی مخالفین دستگاه خلافت و طرفداران ائمه در رابطه با خلفای بنی‌امیّه بحث کنیم و وضعیت کلی طرفداران ائمه را یادآوری نماییم؛ و این در زندگی امام سجاد فصلی مستقلی است که اگر بتوانیم به تفصیل در این بحث وارد شویم، بسیاری از مشکلات و مسائل زندگی آن حضرت حل خواهد شد؛ و پس از آن به خصوصیات اقداماتی که امام سجاد انجام دادند می‌رسیم - البته نمی‌دانیم چقدر به تفصیل بتوانیم وارد بحث شویم -.

زمینه‌ی اجتماعی

هنگامی که حادثه‌ی عاشورا رخ داد، در سراسر عالم اسلام - تا آن‌جایی که خبر رسید، به خصوص در حجاز و عراق - حالت رعب و وحشتی میان شیعیان و طرفداران ائمه به وجود آمد، زیرا احساس شد که حکومت یزید، تا این حد هم آماده است که حکومت خود را تحکیم کند - یعنی تا حد کشتن حسین بن علی که فرزند پیامبر و در همه‌ی جهان اسلام به عظمت و اعتبار و قداست شناخته شده بود -؛ و این رعب که آثارش در کوفه و مدینه نمایان بود، پس از گذشت زمانی با چند حادثه‌ی دیگر کامل شد - که یکی از آن حوادث، حادثه‌ی حره بود - و اختناق شدیدی در منطقه‌ی نفوذ اهل‌بیت یعنی حجاز - به ویژه مدینه - و همچنین عراق - به ویژه کوفه - به وجود آمد. ارتباطات ضعیف شد و کسانی که طرفدار ائمه بودند و مخالفان بالقوه‌ی دستگاه خلافت بنی‌امیّه به شمار می‌آمدند، در حال ضعف و تردید به سر می‌بردند.

روایتی از امام صادق نقل شده که آن حضرت وقتی درباره‌ی اوضاع ائمه‌ی قبل از خودشان صحبت می‌کردند، فرمودند: «ارتد الناس بعد الحسین الا ثلاثه» مردم پس از امام حسین مرتد شدند مگر سه نفر و در روایتی هست پنج نفر و بعضی روایات هفت نفر هم ذکر کرده‌اند. در روایتی که از حضرت سجاد [نقل شده است] که راویش ابوعمر مهدی است، می‌گوید: از امام سجاد شنیدم که فرمود: «ما بمکه و المدینه عشرون رجلا یحبنا (۲)» در همه‌ی مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست می‌دارند.

این دو حدیث را از این باب نقل کردم که وضع کلی جهان اسلام نسبت به ائمه و طرفداران ائمه روشن شود، یعنی این خفقانی که به وجود آمد، یک چنین حالتی را به وجود آورد که طرفداران ائمه متفرق، پراکنده، مأیوس و مرعوب بودند و امکان یک حرکت جمعی برای آن‌ها نبود. البته در همان روایت امام صادق هست: «ثم ان الناس لحقوا و کثروا» مردم تدریجا ملحق شدند و زیاد شدند.

تشکیلات مخفی

اگر همین مسأله‌ای که ذکر شد [را] یک مقدار با تفصیل بیشتر بخواهیم بیان کنیم، به این ترتیب می‌شود که بعد از حادثه‌ی شهادت امام حسین، مقداری مردم مرعوب شدند، لکن آن‌چنان ترسی نبود که به‌کلّی نظام تشکیلات پیروان اهل‌بیت را به هم بریزد. دلیلش هم این است که ما می‌بینیم حتی در همان هنگامی که اسرای کربلا را به کوفه آوردند، حرکاتی مشاهده می‌شود که این حرکات حاکی از وجود تشکیلات شیعه است.

البته وقتی از «تشکیلات پنهانی شیعه» سخن می‌گوییم منظور یک تشکیلات منسجم کامل به شکلی که امروز در دنیا معمول است، نمی‌باشد؛ بلکه منظورمان رابطه‌های اعتقادی است که مردم را به یکدیگر متصل می‌کند و وادار به فداکاری می‌نماید و به کارهای پنهانی برمی‌انگیزد و در نتیجه یک مجموعه را در ذهن انسان ترسیم می‌کند.

در همان روزهایی که خاندان پیامبر در کوفه بودند، در یکی از شب‌ها، در محلی که آن‌ها زندانی بودند، سنگی فرود می‌آید. سنگ را بر می‌دارند، می‌بینند کاغذی به آن بسته است. در آن کاغذ نوشته شده بود: «حاکم کوفه شخصی را پیش یزید در شام فرستاده که درباره‌ی وضعیت و سرنوشت شما از او کسب تکلیف کند. اگر تا فردا شب مثلا صدای تکبیر شنیدید، بدانید که شما در همین‌جا کشته خواهید شد و اگر نشنیدید بدانید که وضع بهتر خواهد شد(۳)».

ما هنگامی که این داستان را می‌شنویم به خوبی درک می‌کنیم که یک نفر از دوستان و اعضای این تشکیلات در داخل دستگاه حاکم ابن‌زیاد حضور دارد و قضایا را می‌داند و به زندان دسترسی دارد و اطلاع دارد که برای زندانی‌ها چه ترتیباتی و چه پیش‌بینی‌هایی شده و می‌تواند خبر را با صدای تکبیر به اهل‌بیت برساند و با این شدت عمل که به وجود آمده بود، چنین چیزهایی نیز دیده می‌شد.

نمونه‌ی دیگر «عبدالله بن عفیف ازدی» که مرد نابینایی است، در همان مراحل اولیه‌ی ورود اسرا به کوفه از خود عکس‌العمل نشان می‌دهد که منجر به شهادتش می‌شود و از این قبیل افراد چه در شام و چه در کوفه پیدا می‌شدند که هنگام برخورد با اسرا نسبت به آن‌ها اظهار علاقه و ارادت می‌کردند یا گریه می‌کردند یا همدیگر را ملامت می‌کردند و چنین حوادثی در مجلس یزید و در مجلس ابن‌زیاد نیز پیش آمده است.

بنابراین با این که ارعاب شدیدی در اثر این جریان پیش آمده بود، اما آن‌چنان نبود که به‌کلّی نظام کار دوستان اهل‌بیت را از هم بپاشد و آن‌ها را دچار پراکندگی و ضعف بنماید، لکن بعد از گذشت مدتی حوادث دیگری پیش آمد که این حوادث اختناق را بیشتر کرد؛ و از این‌جا می‌توانیم بفهمیم حدیث «ارتد الناس بعد الحسین» مربوط به دوران آن حوادث یا پس از آن حوادث است و یا مربوط به فاصله‌هایی است که در این بین وجود داشته است.

در طول دوران این چند سال قبل از آنکه آن حادثه‌ی مهم و کوبنده به وجود بیاید، شیعیان به ترتیب دادن کارهایشان و باز گرداندن انسجام قبلی خودشان دست می‌زنند. در این‌جا طبری چنین نقل می‌کند: «فلم یزل القوم فی جمع آله الحرب و الاستعداد للقتال» یعنی آن مردم - مقصود شیعیان است - ابزار جنگ جمع می‌کردند و خودشان را برای جنگ آماده می‌کردند و پنهانی مردم را - از شیعه و غیرشیعه - به خون‌خواهی حسین بن علی دعوت می‌کردند و گروه گروه مردم به آن‌ها پاسخ مثبت می‌دادند؛ و این وضعیت همچنان ادامه داشت تا یزید بن معاویه از دنیا رفت.

بنابراین می‌بینیم با اینکه فشار و اختناق زیاد بود، درعین‌حال این حرکات هم انجام می‌گرفت، همان‌گونه که طبری نقل می‌کند و شاید به همین دلیل است که مؤلّف کتاب «جهاد الشیعه» با آنکه یک نویسنده‌ی غیر شیعی است و نسبت به امام سجاد نظرات واقع‌بینانه‌ای ندارد (۴)، اما حقیقتی را درک کرده و آن، این است که می‌گوید: «گروه شیعیان پس از شهادت حسین مانند یک تشکیلات منظمی در آمدند که اعتقادات و روابط سیاسی، آنان را به یکدیگر پیوند می‌داد و دارای اجتماعات و رهبرانی بودند و همچنین دارای نیروهای نظامی بودند که جماعت توّابین نخستین مظهر این تشکیلات هستند.»

پس احساس می‌کنیم [که] با وجود اینکه تشکیلات شیعی در اثر حادثه‌ی عاشورا دچار ضعف شده بود، اما حرکات شیعی در قبال این ضعف مشغول فعالیت بود که مجددا آن تشکیلات را به وضع اول در آورد، تا اینکه «واقعه‌ی حَرّه» پیش آمد. به نظر من واقعه‌ی حره در تاریخ تشیع مقطع بسیار عظیمی است که ضربت بزرگی را وارد آورد.

واقعه‌ی حره دقیقا در سال ۶۳ هجری اتفاق افتاده است. جریان به‌طور خلاصه به این صورت است که در سال ۶۲ هجری، جوان کم‌تجربه‌ای از بنی‌امیّه والی مدینه شد. او فکر کرد برای به دست آوردن دل شیعیان مدینه خوب است عده‌ای از آن‌ها را برای مسافرت و دیدار با یزید دعوت کند و همین کار را کرد. عده‌ای از سران مسلمانان و بعضی از صحابه و بزرگان مدینه را - که غالبا از علاقه‌مندان به حضرت سجاد بودند - برای رفتن به شام دعوت کرد که بروند با یزید مأنوس شوند و این اختلافات کم شود. اینان به شام رفتند و با یزید ملاقات کردند و چند روزی مهمان او بودند و پذیرایی شدند. سپس یزید به هرکدام از آن‌ها مبالغ زیادی پول - در حد ۵۰ هزار درهم و صد هزار درهم - داد و این‌ها به مدینه برگشتند.

همین که به مدینه رسیدند، چون فجایعی که در دستگاه یزید اتفاق می‌افتاد دیده بودند، زبان به انتقاد از یزید گشودند. مسأله درست به عکس شد، این‌ها بجای تعریف از یزید، مردم را به جنایات او آگاه کردند و به مردم گفتند یزید چگونه می‌تواند خلیفه باشد درحالی‌که اهل شرب خمر، بازی با سگ‌ها و اهل انواع و اقسام فسق و فجور است و ما او را از خلافت خلع کردیم.

عبدالله بن حنظله (۵) یکی از مردمان باشخصیت و موجه مدینه بود که پیشاپیش مردم علیه یزید قیام کردند و یزید را خلع و مردم را به سوی خود دعوت نمودند. این حرکت موجب آن گردید که یزید از خود عکس‌العمل نشان دهد و در نتیجه یکی از سرداران پیر و فرتوت بنی‌امیّه به نام «مسلم بن عقبه» را همراه با عده‌ای به مدینه فرستاد و از او درخواست کرد که مردم مدینه را خاموش کند. مسلم بن عقبه به مدینه آمد و چند روزی شهر را به منظور در هم شکستن مقاومت مردم محاصره کرد. سپس وارد شهر شد و آن‌قدر کشتار و ظلم کرد و فجایع به بار آورد که در تاریخ اسلام جزء نمونه‌های کم‌نظیر است. او چنان در کشتار و ظلم زیاده‌روی کرد که پس از آن حادثه، او را «مُسرف» نام گذاشتند و به او «مُسرف بن عقبه» می‌گفتند.

ماجراهای واقعه‌ی حره زیاد است و من نمی‌خواهم شرح تمام ماجراها را بدهم. همین اندازه باید بگویم که آن حادثه بزرگ‌ترین وسیله‌ی ارعاب دوستان و پیروان اهل‌بیت شد، به خصوص در مدینه که عده‌ای گریختند، عده‌ای کشته شدند و گروهی از یاران خوب اهل‌بیت همچون عبدالله بن حنظله و دیگران به شهادت رسیدند و جایشان خالی ماند. این خبر به تمام اقطار عالم رسید و معلوم شد که دستگاه حکومت، قاطعانه در مقابل این حرکات ایستاده و اجازه‌ی هیچ‌گونه اقدامی نمی‌دهد.

حادثه‌ی بعدی که باز موجب سرکوب و ضعف شیعیان شد، حادثه‌ی شهادت« مختار» در کوفه و تسلط عبدالملک بن مروان بر همه‌ی جهان اسلام بود.

بعد از مرگ یزید خلفایی که آمدند، یکی معاویه بن یزید بود که بیش از سه ماه حکومت نکرد. پس از او مروان بن حکم آمد که دو سال یا کمتر خلافت کرد و بعد از او عبدالملک به خلافت رسید که او یکی از مدبرترین خلفای بنی‌امیّه است. درباره‌ی او گفته‌اند: «کان عبدالملک اشدهم شکیبه و اقساهم عزیمه». عبدالملک توانست تمام عالم اسلام را در مشت خودش بیاورد و یک حکومت مسلطی توأم با ارعاب و اختناق شدید ایجاد کند.

تسلط عبدالملک بر حکومت متوقف بر این بود که رقبای او از بین بروند. مختار که مظهر تشیع بود، قبل از روی کار آمدن عبدالملک به دست «مصعب بن زبیر» نابود شد؛ ولی عبدالملک می‌خواست به دنباله‌های حرکت مختار و غیره و حرکت‌های دیگر تشیع خط پایان بکشد و همین کار را کرد و در حقیقت شیعه در عراق - به‌ویژه کوفه که در آن زمان یکی از مراکز اصلی شیعه بود - دچار رکود و خاموشی شد.

در هر صورت این حوادث از حادثه‌ی عاشورا شروع شد و دنباله‌هایی داشت از قبیل واقعه‌ی حره و سرکوب کردن حرکت «توّابین(۶)» در عراق و شهادت مختار و شهادت ابراهیم بن مالک اشتر نخعی و دیگر بزرگان شیعه که پس از شهادت این عده، حرکات آزادی‌خواهانه چه در مدینه و چه در کوفه - که دو مرکز اصلی تشیع بود - سرکوب شد و اختناق شدیدی نسبت به تشیع در عالم اسلام به وجود آمد و پیروان ائمه در نهایت غربت و تنهایی باقی ماندند.

مواضع امام در دوران خفقان

بعضی فکر می‌کنند اگر امام سجاد می‌خواست در مقابل دستگاه بنی‌امیّه مقاومت کند، بایستی او هم عَلَم مخالفت را برمی‌داشت و یا این که مثلا به مختار یا عبدالله بن حنظله ملحق می‌شد و یا اینکه رهبری آن‌ها را به دست می‌گرفت و آشکارا مقاومت مسلّحانه می‌کرد. با در نظر گرفتن وضعیت زمان حضرت سجاد می‌فهمیم که این تفکر با توجه به هدف ائمه - که آن را پس از این بیان خواهم کرد - یک تفکر نادرستی است.

اگر ائمه از جمله امام سجاد علیه‌السّلام در آن شرایط می‌خواستند به چنین حرکات آشکار و قهرآمیزی دست بزنند، یقینا ریشه‌ی شیعه کنده می‌شد و هیچ زمینه‌ای برای رشد مکتب اهل‌بیت و دستگاه ولایت و امامت در دوران بعد باقی نمی‌ماند، بلکه همه از بین می‌رفت و نابود می‌شد. لذا می‌بینیم امام سجاد در قضیه‌ی مختار اعلام هماهنگی نمی‌کند، گرچه در بعضی از روایات آمده است که ارتباطاتی پنهانی با مختار داشتند، ولی هیچ شکی نیست که آشکارا با او هیچ روابطی نداشته‌اند و حتی در بعضی از روایات گفته می‌شود که امام سجاد نسبت به مختار بدگویی می‌کنند و این هم خیلی طبیعی به نظر می‌رسد که این یک عمل تقیّه‌آمیزی باشد که رابطه‌ای بین آن‌ها احساس نشود. البته اگر مختار پیروز می‌شد حکومت را به دست اهل‌بیت می‌داد، اما در صورت شکست، اگر بین امام سجاد و او رابطه‌ی مشخص و واضحی وجود می‌داشت، یقینا نقمتِ آن، دامن امام سجاد و شیعیان مدینه را هم می‌گرفت و رشته‌ی تشیع قطع می‌شد. لذا امام سجاد هیچ‌گونه رابطه‌ی آشکاری را با او برقرار نمی‌کنند.

در روایت آمده است که وقتی مسلم بن عقبه در ماجرای حره به مدینه می‌آمد، کسی شک نکرد که اولین شخصیتی که مورد نقمت او قرار می‌گیرد، علی‌بن‌الحسین است. لکن امام سجاد با تدبیر و روش حکیمانه، طوری رفتار کردند که این بلا از سر ایشان دفع شد و آن حضرت باقی ماندند و طبعا محور اصلی شیعه باقی ماند.

البته روایاتی در بعضی از کتب، از جمله بحارالانوار هست که حاکی از اظهار تذلل حضرت سجاد پیش مسلم بن عقبه است و من هم این روایت‌ها را تکذیب قطعی می‌کنم برای اینکه:

اولا این روایات به هیچ سند صحیحی متکی نیست.

ثانیا روایات دیگری وجود دارد که آن‌ها را از جهت مضمون تکذیب می‌کند.

در ملاقات امام سجاد با مسلم بن عقبه روایات متعددی هست که هیچ‌کدام با همدیگر سازگار نیستند و چون برخی از آن روایات با منش و روش ائمه منطبق‌تر و سازگارتر است، ما آن‌ها را می‌پذیریم و به‌طور طبیعی قبول می‌کنیم. وقتی ما آن‌ها را قبول کردیم، آن روایات دیگر به‌کلّی مردود خواهد بود و من شک ندارم که آن روایات نادرست است.

به‌هرحال آن‌گونه رفتاری که در برخی از آن روایات هست از امام سجاد صادر نشده، لکن شک هم نیست که حضرت برخورد خصمانه با مسلم بن عقبه نکردند، چرا که اگر آن‌چنان برخوردی داشتند، حضرت را به قتل می‌رساند و این برای جریان فکری امام حسین که باید به وسیله‌ی امام سجاد تعقیب می‌شد، خسارت جبران‌ناپذیری بود. لذاست که امام سجاد می‌مانند و همان‌طور که در روایت امام صادق دیدیم کم‌کم مردم ملحق شدند و زیاد شدند. کار امام سجاد در حقیقت در چنین زمینه‌ی سخت و نامساعد و غیر قابل ادامه‌ای شروع می‌شود.

البته دستگاه عبدالملک - که بیشترین دوران امامت سی و چند ساله‌ی امام سجاد را این حکومت گرفته بود - کمال اشراف و نظارت را بر زندگی امام سجاد داشت، جاسوس‌هایی گماشته بود که وضع زندگی امام سجاد، حتی مسأله‌ی داخلی و خصوصی آن حضرت را به او گزارش می‌دادند.

حضرت سجاد کنیزی داشتند که پس از آزاد کردن با او ازدواج نمودند. این خبر به عبدالملک رسید. نامه‌ای به امام سجاد نوشت و حضرت را در این قضیه شماتت کرد. با این نامه می‌خواست به حضرت بفهماند که مواظب کارهای او هست و از جریانات زندگی امام باخبر است و ضمنا می‌خواست نوعی بحث و مناظره‌ی ناشی از هم‌خون بودن و هم‌طائفه بودن بکند. در نامه نوشت که این کار خلاف روش قریش بود و تو که از قریش بودی نمی‌بایست چنین کاری بکنی! البته حضرت در جواب او پاسخ خیلی تندی می‌دهند که حدیث جالبی است. حضرت در این جواب نشان می‌دهند که از این برخورد نیمه دوستانه و نیمه مغرضانه‌ی عبدالملک هیچ‌گونه استقبال نکردند.

این داستان مربوط به آن دورانی است که حضرت مقداری کار خودشان را آغاز کرده بودند.

اهداف امام

اینک زمینه‌ی کار امام سجاد روشن شد. حالا امام می‌خواهد در این زمینه و این وضعیت، کار خود را آغاز کند. این‌جا به هدف و روشی که ائمه در پیش گرفته اند مختصر اشاره‌ای می‌کنم؛ سپس به جزئیات زندگی آن حضرت با این روش می‌پردازیم.

بدون شک هدف نهایی حضرت سجاد ایجاد حکومت اسلامی است و همان‌گونه که در آن روایت امام صادق - که در مقاله‌ی قبل ذکر شد(۷) - آمده است، خدای متعال سال ۷۰ را برای حکومت اسلامی در نظر گرفته بود و چون در سال ۶۰ حضرت حسین بن علی به شهادت رسید، به سال ۱۴۷، ۱۴۸ به تأخیر افتاد. این کاملا حاکی از این است که هدف نهایی امام سجاد و سایر ائمه، ایجاد یک حکومت اسلامی است؛ اما حکومت اسلامی در آن شرایط چگونه به وجود می‌آمد؟ این به چند چیز نیازمند است:

۱ - باید اندیشه‌ی درست اسلامی که ائمه حامل واقعی آن هستند و همین اندیشه است که باید مبنای حکومت اسلامی قرار بگیرد، تدوین و تدریس و منتشر شود.

بعد از اینکه در طول سالیان متمادی، جامعه‌ی اسلامی از تفکر درست اسلامی جدا مانده، چگونه می‌توان حکومتی بر مبنای تفکر اصیل اسلامی به وجود آورد، درحالی‌که زمینه‌سازی فکری میان مردم انجام نگرفته باشد و آن احکام اصیل تدوین نشده باشد؟ بزرگ‌ترین نقش امام سجاد این است که تفکر اصیل اسلامی یعنی توحید، نبوت، مقام معنوی انسان، ارتباط انسان با خدا و بقیه‌ی چیزها را تدوین کرده است و مهم‌ترین نقش صحیفه‌ی سجادیه همین بود. شما صحیفه‌ی سجادیه را در نظر بگیرید، سپس اوضاع فکری اسلامی مردم آن دوران را هم در نظر بگیرید؛ خواهید دید این‌ها چقدر با هم فاصله دارد. در همان وقتی که همه‌ی مردم دنیای اسلام در جهت مادّی‌گری و به سوی حرکات و انگیزه‌های مادی سیر می‌کردند و از شخص خلیفه - که عبدالملک مروان است - تا علمای اطرافی او از جمله محمد بن شهاب زهری - که بعدا از این علمای درباری اسمی خواهم آورد - همه، فکر خودخواهی و دنیاخواهی را تعقیب می‌کنند، امام سجاد به مردم خطاب می‌کند و چنین می‌گوید: «او لا حر یضع هذه اللمامه لاهله (۸)» آیا آزادمردی نیست که این پس مانده‌ی دهان سگ را برای اهلش بگذارد؟

تفکر اسلامی در این جمله عبارت است از هدف‌گیری معنویات و حرکت در راه رسیدن به آرمان‌های معنوی و اسلامی و انسان را در رابطه با خدا و در رابطه با تکالیف قرار دادن؛ و این درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که حرکت مادی مردم آن روز ایجاد می‌کرد. این نمونه‌ای بود که بیان کردم و امام سجاد از قبیل این نمونه باید کارهای فراوانی را انجام می‌داد که نتیجه‌ی این کارها این باشد که تفکر درست اسلامی به صورت واقعی خود در فضای جامعه‌ی اسلامی محفوظ بماند و از بین نرود. این اولین کار امام سجاد بود.

۲ - آشنا کردن مردم را نسبت به حقانیت آن کسانی که حکومت باید به دست آن‌ها تشکیل شود.

درحالی‌که تبلیغات ضد خاندان پیامبر در طول ده‌ها سال تا دوران امام سجاد غوغا کرده و عالم اسلام را پر کرده و احادیث مجعول فراوانی از قول پیامبر در خلاف جهت حرکت اهل‌بیت و حتی در مواردی مشتمل بر سب و لعن اهل‌بیت جعل شده و در بین مردم پخش شده بود و مردم هیچ‌گونه آگاهی از مقام معنوی و واقعی اهل‌بیت نداشتند، چگونه می‌توان حکومتی به دست اهل‌بیت تشکیل داد؟ بنابراین یکی از اهداف و حرکت‌های مهم دیگر امام سجاد این است که می‌بایست مردم را نسبت به حقانیت اهل‌بیت و اینکه مقام ولایت و امامت و حکومت حق این‌ها است و اینان خلیفه‌ی واقعی پیامبر هستند، روشن سازند و مردم نیز می‌بایست به این مسأله آشنا شوند. و این مطلب ضمن اینکه جزء ایدئولوژی و تفکر اسلامی است، درعین‌حال ماهیت سیاسی دارد؛ یعنی یک حرکت سیاسی است بر ضد دستگاه حاکم.

۳ - امام سجاد باید تشکیلاتی به وجود می‌آورد که آن تشکیلات بتواند محور اصلی حرکت‌های سیاسی آینده باشد.

در جامعه‌ای که مردم بر اثر اختناق و فقر و فشارهای مالی و معنوی و هم‌نوعی، به تنهایی و جدایی و دوری و از هم گسستگی عادت کرده‌اند، حتی شیعه تحت آن‌چنان فشار و ارعابی قرار گرفته‌اند که تشکیلاتشان متلاشی شده است، امام سجاد چگونه می‌تواند دست تنها یا با یک عده افراد غیر منظم و غیر متشکل کار خود را آغاز کند؟ بنابراین کار دیگر امام سجاد این است که تشکیلات شیعی را به راه بیاندازد. این چیزی که از دیدگاه ما از دوران امیرالمؤمنین وجود داشته و سپس در ماجرای عاشورا و واقعه‌ی حره و واقعه‌ی مختار تقریبا زمینه‌هایش متلاشی شده، این را نوسازی و بازسازی کند.

نتیجه این که امام سجاد سه کار اصلی دارد:

اول: تدوین اندیشه‌ی اسلامی به صورت درست و طبق ما انزل الله پس از آن که مدت‌هایی بر تحریف یا فراموشی این اندیشه گذشته است.

دوم: اثبات حقانیت اهل‌بیت و استحقاق آن‌ها نسبت به خلافت و ولایت و امامت.

سوم: ایجاد تشکیلات منسجم برای پیروان آل محمد یعنی پیروان تشیع.

این سه کار اصلی است که ما باید بررسی کنیم و ببینیم در دوران حیات امام سجاد کدام یک از این سه کار در دست انجام بوده است. در کنار این سه کار، کارهای دیگری هم وجود دارد که این‌ها کارهای حاشیه‌ای یا ضمنی است. از جمله اینکه گاهی اظهاراتی و حرکاتی از خود امام یا از طرف یاران ایشان انجام بگیرد که آن فضای اختناق را تا حدودی باز کند.

ما می‌بینیم در ماجراهای متعددی که یاران امام، یا خود امام در مجامع - البته آن وقت که استحکامات بیشتری پیدا کرده بودند - به اظهاراتی دست می‌زنند که این اظهارات فقط برای این است که آن فضای مختنق را بشکند و یک هوای لطیفی در بین این جو گرفته به وجود بیاید. این یکی از کارهای حاشیه‌ای است که نمونه‌هایش را یادآور خواهم شد.

یکی دیگر از کارهای حاشیه‌ای، دست و پنجه نرم کردن‌های خفیفی با دستگاه‌های حکومتی یا وابستگان به آن‌ها است، مثل قضایایی که بین امام سجاد و عبدالملک بارها اتفاق افتاده است و مثل اموری که بین حضرت با علمای منحرف وابسته به عبدالملک - از قبیل محمد بن شهاب زهری - رخ داده و همچنین بعضی از درگیری‌هایی که بین یاران ائمه و خلفا گذشته است، که این‌ها به منظور این بوده که مقداری از آن جو گرفته را باز کنند. در مقالات بعدی - با خواست خدا - نسبت به جزئیات این‌ها بحث می‌کنیم.

اگر کسی با همین مقدار که من بیان کردم وارد شود در روایات اخلاقی، موعظه‌ها، نامه‌ها و دیگر روایاتی که از زبان امام سجاد نقل شده و یا برخوردهایی که در زندگی امام سجاد بوده، تمام آن‌ها برایش معنی پیدا می‌کند، یعنی خواهد دید که همه‌ی آن اظهارات و برخوردها در یکی از این سه خطی است که اشاره کردیم و این‌ها در کل برای ایجاد حکومت اسلامی است؛ البته امام در فکر این نبودند که حکومت اسلامی در زمان خودشان تشکیل شود چون می‌دانستند که این در آینده - یعنی در حقیقت در دوران امام صادق - تشکیل خواهد شد. (۹)

پانوشت:

۱- در این مورد و موارد مشابه، که در متن اصلی به جای «علیه‌السّلام» و عبارات مانند آن، علامت اختصاری «(ع)» و به جای «صلّی‌الله‌علیه‌واله» علامت اختصاری «(ص)» درج شده است، برای یکنواختی متن، این علائم اختصاری حذف شده‌اند.

۲- بحارالانوار ج ۴۶ ص ۱۴۳ [و] شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید ج ۴ ص ۱۰۴

۳- این داستان را ابن‌اثیر در تاریخش «الکامل» نقل کرده است.

۴- سمیره مختار اللیثی

۵- حنظله همان جوانی است که قبل از اینکه شب دامادیش به صبح برسد، به ارتش حضرت رسول ملحق شد و در غزوه‌ی احد به شهادت رسید، و ملائکه او را غسل دادند؛ لذا معروف است به حنظله‌ی غسیل الملائکه.

۶- حرکت توّابین اولین عکس‌العمل حادثه‌ی عاشورا بود که در کوفه رخ داد. پس از شهادت امام حسین، بعضی از شیعیان همدیگر را مورد مؤاخذه و عتاب قرار می‌دادند؛ زیرا دعوت امام را اجابت نکرده و برای یاری او به جبهه نشتافته بودند و دیدند چیزی این گناه را پاک نمی‌کند مگر انتقام خون ابی‌عبدالله از قاتلین و دشمنان آن حضرت؛ و لذا به کوفه آمدند و با پنج نفر از بزرگان شیعه اجتماع و گفتگو کردند؛ و در نتیجه سلیمان بن صرد خزاعی را رهبر خویش قرار داده و حرکت مسلّحانه‌ی آشکار را آغاز کردند.

شب جمعه ۲۵ ربیع الثانی سال ۶۵ هجری به زیارت مرقد مطهر امام حسین آمدند و این‌قدر گریه و ضجه کردند که تاکنون روزی مثل آن روز دیده نشده است. سپس قبر را وداع کرده و برای مبارزه و نبرد با رژیم به شام رفتند و با ارتش بنی‌امیّه جنگیدند و همگی کشته شدند.

نکته‌ی جالب در حرکت توّابین این است که آنان با اینکه در کوفه بودند، مع‌ذالک به شام رفته و با رژیم جنگیدند، برای اینکه ثابت کنند که قاتل امام حسین یک شخص و یا بعضی از اشخاص نیست بلکه این رژیم است که امام را به شهادت رسانده است.

۷- در مقاله‌ی قبل، حدیث از امام باقر نقل شده بود که امام صادق نیز آن را تأیید نمودند.
۸- صحیح عبارت این است که «اولا حر یدع هذه اللماظه لاهلها» که آیت‌الله خامنه‌ای در قسمت چهارم مقاله، این اشتباه را ناشی از خطای مجله دانسته و تصحیح می‌کنند.
۹- پانوشت‌های ۲، ۳، ۵ و ۶ از اصل مقاله ذکر شده‌اند و نوشته‌ی خود حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌باشند.

 

منبع: ماهنامه‌ی «پاسدار اسلام» وابسته به «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم»؛ شماره‌ی ۸؛ صفحه‌ی ۱۴

پیوندهای مرتبط:

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت اول

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت سوم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت چهارم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت پنجم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت ششم

 

دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • آیت‌الله خامنه‌ای: بدون شک هدف نهایی حضرت سجاد ایجاد حکومت اسلامی است، اما حکومت اسلامی در آن شرایط چگونه به وجود می‌آمد؟ این به چند چیز نیازمند است: اول: تدوین اندیشه‌ی اسلامی به صورت درست و طبق ما انزل الله پس از آن که مدت‌هایی بر تحریف یا فراموشی این اندیشه گذشته است. دوم: اثبات حقانیت اهل‌بیت و استحقاق آن‌ها نسبت به خلافت و ولایت و امامت. سوم: ایجاد تشکیلات منسجم برای پیروان آل محمد یعنی پیروان تشیع.