روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

مقاله‌ منتشر نشده آیت الله خامنه ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت سوم

ثبت‌شده در شنبه، ۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ
مقاله‌ منتشر نشده آیت الله خامنه ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت سوم

دوازدهم و بیست و پنجم محرم الحرام، دو قول مشهور شهادت حضرت امام سجاد علیه‌السلام می‌باشد. به همین مناسبت، «روشنی خورشید» مقاله‌ی نوشته‌شده توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام را در شش قسمت پیاپی منتشر می‌کند، که این تقسیم‌بندی، بر اساس تقسیم‌بندی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در انتشار مقاله‌ی مزبور می‌باشد.

این مقاله در شش شماره‌ی پیاپی در سال ۱۳۶۱ در ماهنامه‌ی پاسدار اسلام و با عنوان «پژوهشی در زندگانی امام سجاد» منتشر شد و در اسفند ۶۱ نیز به صورت جزوه‌ای با همین عنوان، از طریق دفتر حزب جمهوری اسلامی منتشر و توزیع گردید.

تاریخ انتشار: شهریور ۱۳۶۱

شرح:

[بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم]

در گفتارهای قبلی به این‌جا رسیدیم که برای تشکیل حکومت اسلامی - که هدف همه‌ی ائمه علیهم‌السّلام، و از جمله امام سجاد علیه‌السّلام بود - امام به سه چیز احتیاج داشت، که بدون تمهید این سه مقدمه امکان تشکیل حکومت اسلامی نبود:

اول: مردم را با اندیشه‌ی درست اسلامی آشنا کند؛ و این اندیشه را که به خاطر فعالیت حاکمان جائر در طول زمان به فراموشی سپرده شده، یا تحریف شده بود، به صورت اول به یاد مردم بیاورد؛ و عامه‌ی مردم و همه‌ی جامعه اسلامی را تا هر مقداری که بتواند، و تا هر اندازه‌ای که موج تبلیغات و تعلیمات امام گسترش پیدا کند، نسبت به حقایق و اصول اسلام آشنا کند.

دوم: حقیقت مسأله‌ی امامت، یعنی حکومت اسلامی و حاکمیت اسلامی و حاکمیت حکام حقیقی اسلام را برای مردم روشن کند، و مردم را از آنچه که در جامعه‌ی اسلامی آن روز می‌گذشت، یعنی حاکمیت حاکمان زور و کفر و حاکمان فسق و نفاق آگاه کند و به آن‌ها بفهماند که آنچه در جامعه‌ی اسلامی مانند حکومت عبدالملک و امثال این‌ها می‌گذرد، این آن حاکمیتی نیست که اسلام برای جامعه‌ی خود خواسته است. زیرا تا مردم نسبت به این مسأله هشیار نشوند، و به خود نیایند، و از آن حرکت تخدیر که به مرور زمان برایشان به وجود آمده، بیرون نیایند، تبدیل این حاکمیت که مورد نظر امام سجاد (۱) بود، ممکن نبود.

سوم: تشکیل یک جمعی را بدهد و تحزّبی را به وجود بیاورد که اعضای آن، کادرهای ساخته و پرداخته‌ی دستگاه امامت باشند.

با این سه کار، زمینه برای تشکیل حکومت اسلامی و نظام علوی امکان‌پذیر می‌شد. البته قبلا گفتم، الان هم تأکید می‌کنم، امام سجاد بر خلاف امام صادق، نظرشان این نبود که در زمان خودشان این حاکمیت تبدیل پیدا کند، و حکومت اسلامی برقرار شود، زیرا معلوم بود که زمینه در دوران زندگی امام سجاد آماده نمی‌شد. ظلم و اختناق و تاریکی و فشار بیش از این‌ها بود که در ظرف این سی سال بتوان آن‌ها را بر طرف کرد، بلکه امام سجاد برای دوران آینده کار می‌کرد. حتی به قرائن متعددی می‌فهمیم که امام باقر هم در دوران زندگیشان به قصد این نبودند که حکومت اسلامی را در زمان خودشان تشکیل بدهند. یعنی از سال ۶۱ تا سال ۹۵ ه.ق. که شهادت امام سجاد است، و از سال ۹۵ تا سال ۱۱۴ که شهادت امام باقر است، هیچ‌کدام از این‌ها به این فکر که در زمان خودشان این حکومت تشکیل بشود، نبودند؛ و لذا برای درازمدت کار می‌کردند. بنابراین همان‌گونه که اشاره شد، روش امام سجاد برای درازمدت بود.

اکنون می‌خواهیم به بیانات امام سجاد وارد شویم، و آنچه را که گفتیم، از گفته‌های امام سجاد بیرون بیاوریم. چون وقتی ما زندگی امام سجاد را تحلیل می‌کنیم، اصیل‌ترین منبع ما برای این منظور، کلمات خود آن حضرت است. همان‌گونه که در مورد زندگی همه‌ی ائمه، دأب و روش ما همین است. ما اظهارات خود ائمه و روایاتی که صادر از زبان خود ائمه هست را بهترین منبع و مدرک برای شناخت زندگی آن‌ها می‌دانیم. منتهی قبلا هم در یکی از گفتارها اشاره کردیم که ما این بیانات را در صورتی درست درک می‌کنیم که به جهت حرکت ائمه و مقصود و مقصد آن‌ها از این مبارزه و تلاش و سیری که می‌کردند، آشنا باشیم، و در غیر این صورت کلماتی را که خواهیم گفت، بد معنا خواهیم کرد؛ و حالا که به آن آشنا شدیم - که تازه خود آن آشنایی هم به برکت بیانات خودشان هست - خواهیم دید که ما از کلمات ائمه چه استفاده‌های درستی در این زمینه می‌کنیم.

قبل از آنکه وارد بحث شویم، باید نکته‌ی کوتاهی را یاد آوری کنیم، و آن این که امام چون در دوران اختناق زندگی می‌کردند، و نمی‌توانستند مفاهیم مورد نظرشان را آشکار و صریح بیان کنند، از شیوه‌ی موعظه و دعا استفاده می‌کردند. دعا مربوط به صحیفه‌ی سجادیه است که آن را بعدا ذکر می‌کنیم، و موعظه مربوط به بیانات و روایاتی است که از آن حضرت نقل شده است. در غالب بیانات امام سجاد، یا شاید بتوان گفت در همه‌، لحن کلام، لحن موعظه است و در ضمن بیان موعظه و نصیحت، آنچه را که قبلا اشاره کردم، امام بیان کرده‌اند و شما وقتی به این بیانات نگاه کنید، روش حکیمانه‌ی بسیار زیرکانه‌ای را مشاهده می‌کنید که امام در پیش گرفتند؛ و با آن روش ،ضمن اینکه به ظاهر دارند مردم را موعظه و نصیحت می‌کنند، آنچه را که می‌خواهند در ذهن مردم جا بگیرد، آن را به مردم القاء می‌کنند و این بهترین نحو انتقال و القای ایدئولوژی و افکار درست است.

در این‌جا کلمات امام را که در کتاب «تحف‌العقول» نقل شده است، مورد بررسی قرار می‌دهیم. در این مطالبی که از امام سجاد علیه‌السّلام نقل می‌شود، ما چند نوع مطلب مشاهده می‌کنیم که به همین جهاتی که ذکر شده، اشاره می‌کنند.

یک نوع آن بیاناتی است که خطاب به عامه‌ی مردم است و از خود بیان هم پیدا است که شنونده و خواننده‌ی این بیان، عده‌ی خاصی از نزدیکان و خصّیصین و از کادرهای امام سجاد نیستند. در این خطاب که به عامه‌ی مردم است، دائما به آیات استناد می‌شود. چرا که عامه‌ی مردمی که امام سجاد را به عنوان یک امام نگاه نمی‌کنند، برای حرف‌هایش دلیل می‌خواهند، استدلال می‌خواهند. به همین جهت امام یا به آیات استدلال می‌کند، یا با استعاره از آیات کمک می‌گیرد. در این روایت شاید پنجاه مورد یا بیشتر، آیه‌ی قرآن - یا به صورت مستقیم یا به صورت استعاره - مشاهده می‌شود؛ ولی در بیان بعدی، چون مخاطب مؤمنین اند، این‌طور نیست، زیرا آن‌ها امام سجاد را می‌شناسند، و امام سجاد برای آن‌ها که سخن او را قبول دارند، به آیات قرآن استناد نمی‌کند. لذا از اول تا آخر که نگاه کنید، آیه‌ی قرآن بسیار کم است.

روایت مفصلی است در «تحف‌العقول» که می‌فرماید: «موعظه لسائر اصحابه و شیعته و تذکیره ایاهم کل یوم جمعه» این موعظه مال این بوده که اصحاب حضرت و شیعیان حضرت و دوستان حضرت، آن را هر روز جمعه در مجامع خودشان، یا به طور غیر جمع، به طور انفرادی بخوانند. در این‌جا دایره‌ی مخاطبین، دایره‌ی وسیعی است که این نکته از قرائنی که در خود این روایت مفصل هست، استنباط می‌شود. در این روایت مفصل اولا خطاب به صورت «ایّها المؤمنون، ایّها الاخوه» و امثال این‌ها نیست، «ایّها الناس» است که خطاب عام است. در حالی که در بعضی از روایات دیگر، خطاب به صورت خطاب به مؤمنین است. بنابراین خطاب عمومی است. ثانیا در این روایت، چیزی که دستگاه را به صورت صریح مورد مؤاخذه و عتاب قرار بدهد، وجود ندارد. صرفا بیان عقاید، بیان آنچه که انسان باید بداند و یادآوری اعتقادات و معارف اسلامی است. و همان‌طور که عرض کردم همه به زبان موعظه هست که این گونه شروع می‌شود: «ایّها الناس اتّقوا الله و اعلموا انّکم الیه راجعون».

سخن با لحن موعظه شروع می‌شود و می‌فرماید: تقوای خدا را پیشه کنید و بدانید که به سوی خدا برمی‌گردید و آن‌گاه به عقاید اسلامی می‌رسد و مردم را توجه می‌دهد به اینکه شما باید اسلام را به درستی بفهمید. این معنایش این است که اسلام را به درستی نمی‌دانید. در حقیقت، در ضمن این بیان، انگیزه‌ی شناخت درست اسلام را در مردم بیدار می‌کند.

مثلا ببینید امام سجاد چقدر از شیوه‌ی جالبی استفاده کرده، در این‌جا می‌فرماید که «الا و ان اول ما یسألنک عن ربّک الذی کنت تعبده» در همین روال نصیحت پیش می‌روند، می‌گویند بترس از آن وقتی که تو را در قبر بگذارند، و نکیر و منکر به سراغ تو بیایند و اولین چیزی که از تو سؤال کنند، از خدای تو است، که او را عبادت می‌کنی. یعنی انگیزه‌ی شناخت خدا و فهمیدن توحید را در ذهن مستمعشان بیدار می‌کنند. «و عن نبیّک الذی ارسل الیک» از پیامبری که به سوی تو فرستاده شده سؤال می‌کنند، انگیزه‌ی شناخت مسأله‌ی نبوت را در آن زنده می‌کنند. «و عن دینک الذی کنت تدین به» از دینت سؤال می‌کنند. «و عن کتابک الذی کنت تتلوه» از کتابت سؤال می‌کنند.

آن‌گاه در خلال این عقاید اصلی و این مطالب اساسی اسلام یعنی توحید، نبوت، قرآن و دین، آن نکته‌ی اساسی مورد نظرشان را بیان می‌کنند: «و عن امامک الذی کنت تتولاه»

از آن امامی که تو ولایت آن را داری سؤال می‌کنند. مسأله‌ی امامت را در این‌جا مطرح می‌کنند. مسأله‌ی امامت در زبان ائمه یعنی مسأله‌ی حکومت؛ فرقی بین مسأله‌ی ولایت و مسأله‌ی امامت در زبان ائمه نیست. اگر چه ولی و امام ممکن است معناهای متفاوتی داشته باشند، اما این دو مسأله - مسأله‌ی ولایت و مسأله‌ی امامت - در زبان ائمه یکی است، مراد یکی است. امامی که این‌جا ذکر می‌کنند، یعنی آن کسی که هم متکفل ارشاد و هدایت توست از نظر دینی، هم متکفل اداره‌ی امور زندگی توست از نظر دنیا؛ یعنی جانشین پیغمبر. خوشبختانه امروز در زندگی در وضع کنونی در ایران، مردم معنای امام را خوب می‌فهمند. در دوره‌ی گذشته از امام، مردم آن معنای درستش را نمی‌فهمیدند. ما امروز می‌گوییم امام یعنی رهبر جامعه، یعنی آن کسی که ما هم دینمان را از او یاد می‌گیریم، هم اداره‌ی دنیایمان به دست اوست. اطاعت او هم در امور دینی، هم در امور دنیا بر ما واجب است.

معنای امام خوشبختانه بعد از انقلاب برای ذهن ما مردم جا افتاده است، لیکن شما ملاحظه کنید که در دنیای تشیع. در طول قرن‌های متوالی چطور این مسأله به غلط جا افتاده بود. مردم خیال می‌کردند که یک نفری در جامعه حکومت می‌کند که اداره‌ی امور زندگی دست اوست، قبض و بسط می‌کند، جنگ می‌کند، صلح می‌کند، هر کار می‌خواهد می‌کند، مالیات می‌بندد، به مردم امر و نهی می‌کند؛ یک نفر هم در جامعه هست که دین انسان را درست می‌کند! آن اولی حاکم است، این دومی در زمان قرن‌های بعد از غیبت، عالم است و در زمان مثلا ائمه، امام است. یعنی امام در دوران ائمه را، ما به مثابه عالم دینی در دوران غیبت تصور می‌کردیم، که یک تصور غلطی است. کلمه‌ی امام یعنی پیشوا و همان‌طوری که در مورد زندگی امام صادق گفته‌ام، امام صادق وقتی که می‌آمدند در منی یا در عرفات، فریاد می‌کشیدند: «یا ایّها الناس ان رسول‌الله و هو الامام» پیغمبر امام بود. امام یعنی آن کسی که هم امور دینی مردم دست اوست و هم امور دنیایی مردم.

در جامعه‌ی اسلامیِ دوران عبدالملک مروان، که امام سجاد آن‌وقت زندگی می‌کردند، این معنی غلط جا افتاده بود. امامت جامعه، یعنی اداره‌ی امور زندگی مردم و قبض و بسط نظام زندگی آن‌ها که بخش مهم امامت است، و این از دست اهلش گرفته شده و به دست نااهل سپرده شده بود و آن نااهل خودش را امام می‌دانست و مردم، او را در طول مدت، امام شناخته بودند. یعنی مردم عبدالملک مروان و پیش از او مروان، و پیش از او یزید و بعد از عبدالملک هم کسان دیگر را امام شناخته بودند و آنان را به عنوان رهبر جامعه و حاکم بر نظام اجتماعی مردم قبول کرده بودند؛ و این در ذهن مردم جا افتاده بود.

وقتی که امام سجاد می‌فرماید از امامت، در قبر از تو سؤال می‌کنند، یعنی به تو می‌گویند که تو امام درستی انتخاب کرده بودی؟ و آن کسی که بر تو حکومت می‌کرد، آن کسی که رهبری جامعه‌ات به دست او بود، آیا او به راستی امام بود؟ به راستی آن همان کسی بود که خدا به امامت او راضی بود؟ با این مطلب مردم را نسبت به این مسأله حساس می‌کند، بیدار می‌کند. به این وسیله امامت را - که آن روز دستگاه بنی‌امیّه مایل نبود به‌کلّی راجع به آن صحبتی بشود - امام در روال موعظه، در ضمن یک گفتار خطاب به عامه‌ی مردم، در ذهن مردم بیدار می‌کند و زنده می‌کند. این یکی از روش‌های خیلی آرام امام سجاد است که بعد به روش‌های تندترش نیز می‌رسیم.

بنابراین، در این بیان عمومی که مربوط به عامه‌ی مردم است، می‌بینیم که امام به زبان موعظه‌، معارف اسلامی، و از جمله آن معارفی را که مورد نظر خاص خود آن حضرت هست، در ذهن مردم زنده می‌کند و سعی می‌کند که مردم این چیزها را یاد بگیرند.

آنچه که در این نوع خطاب مورد توجه است، دو نکته است:

اول اینکه این بیانات امام که خطاب به عامه‌ی مردم است از نوع آموزش نیست، از نوع تذکر و یادآوری است. یعنی در این بیان امام نمی‌نشیند مسأله‌ی توحید را برای مردم باز کند و بشکافد، یا مسأله‌ی نبوت را برای مردم تفسیر کند؛ بلکه تذکر می‌دهد، یادآوری می‌کند. از مسأله‌ی نبوت چرا؟ به خاطر اینکه در جامعه‌ی آن روز که امام سجاد در آن زندگی می‌کردند، هنوز فاصله تا زمان پیغمبر آن‌قدر نشده که عقاید اسلامی به طور کلی انحراف پیدا کند و تحریف بشود. در آن روز بسیار کسانی بودند که پیغمبر را دیده بودند و دوران خلفای راشدین بر آن‌ها گذشته بود، و ائمه‌ی بزرگ خودمان: امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین علیهم‌السّلام را دیده بودند؛ و از لحاظ نظام اجتماعی آن چنان وضعی پیش نیامده بود، که مردم نسبت به مسأله‌ی توحید و نبوت یا نسبت به مسأله‌ی معاد و قرآن دچار اشتباه و تحریف بنیانی و اصولی باشند. بله، یادشان رفته بود؛ زندگی مادی موجب شده بود که مردم فکر اسلام و فکر اعتقاد به اسلام و گرایش به آن را به‌کلّی فراموش کنند. آن‌چنان جریان‌های دنیایی و مادی در جامعه، مردم را زیر فشار گذاشته بود که اصلا فکر اینکه در زندگی انسان، برای مسابقه در معنویات و خیرات میدانی وجود دارد، از ذهن مردم خارج شده بود و کسی به فکر فرا گرفتن این نبود. اگر هم فرا می‌گرفتند، ظواهر و امور سطحی را فرا می‌گرفتند. برداشتی را که مردم در دوران رسول اکرم و همچنین در دوران متصل به زمان پیغمبر اکرم از توحید داشتند، آن احساس و آن حساسیت را و آن درکشان را، این مردم نداشتند. احتیاج به تذکر داشت که این درک را پیدا کنند، چیزی نبود که تحریف شده باشد تا بخواهند آن را تصحیح کنند.

برخلاف دوران‌های بعد، مانند دوران امام صادق که مسأله این‌طور نبود. در آن وقت متکلمین زیادی و به اصطلاح متفلسفین و متفکّرینی از اسلامی‌ها پیدا شده بودند، که تحت نام‌های گوناگونی در مساجد بزرگ، مثل مسجد مدینه و حتی مسجدالحرام و مثل مسجد شام می‌نشستند و عقاید و افکار انحرافی را تدریس می‌کردند. آن‌جا مثل «ابن ابی‌العوجا»ئی پیدا می‌شد که زندقه، یعنی بی‌اعتقادی به خدا را تدریس و بیان می‌کرد [و] استدلال می‌کرد. لذا شما در بیانات امام صادق که نگاه کنید، می‌بینید که توحید و نبوت و امثال آن به صورت استدلالی بیان می‌شود. احتیاج به این هست که در مقابل استدلال خصم، استدلال بیاید. در بیانات امام سجاد چنین چیزی نیست. حضرت نمی‌خواهد به صورت استدلالی مطالب اسلامی را بیان کند، بلکه یاد آوری و اشاره می‌کند: در قبر از تو راجع به توحید و نبوت می‌پرسند. می‌بینید این برای این است که یک تکانی بخورد و برود دنبال این مسأله، و این چیزی را که در ذهنش به دست فراموشی سپرده شده است، مجددا به یاد بیاورد.

خلاصه‌ی مطلب این که، در دوران امام سجاد چیزی که حاکی از برگشت از تفکرات اسلامی حتی به وسیله‌ی حکام باشد، وجود ندارد. البته در یک مورد به نظر من می‌رسد و آن شعر یزید است، که یزید در مجلسی که اسرای اهل‌بیت را وارد کردند، شعری از روی سرمستی خواند و گفت:

لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء ولا وحی نزل

یعنی بنی‌هاشم با حکومت بازی می‌کردند و مسأله‌ی دین و وحی ... در کار نبود. در این مورد هم می‌توان گفت که اگر غلطی کرده، مست [بوده] و در حالت مستی این سخن را گفته است؛ و الا حتی مثل خود عبدالملک یا حَجّاج، کسانی نبودند که آشکارا با اندیشه‌ی توحید یا اندیشه‌ی نبوت مخالفت کنند. عبدالملک مروان کسی بود که آن‌قدر تلاوت قرآن می‌کرد که یکی از قرّاء قرآن شناخته شده بود. منتهی وقتی که به او خبر دادند تو خلیفه شدی و به حکومت رسیدی، قرآن را بوسید و گفت: «هذا فراق بینی و بینک» یعنی دیگر دیدار من و تو به قیامت افتاد. حقیقت هم همین بود که دیگر به قرآن مراجعه نمی‌کرد. حجاج بن یوسف - که شما شنیدید این همه ظالم بوده و یقینا آن مقدار که شما شنیده‌اید، کمتر از ظلم واقعی اوست - وقتی بر منبر خطبه می‌خواند، در خطبه‌هایش مردم را امر به تقوای خدا می‌کرد. بنابراین آنچه که در زندگی امام سجاد وجود دارد، یادآوری اندیشه‌های اسلامی و تذکر دادن آن‌ها به مردم بود، تا فکر مردم را از آب و گل جریان‌ها و انگیزه‌های مادی خارج کند، و به فکر خدا و دین و قرآن بیاندازد.

نکته‌ی دوم همانی است که قبلا اشاره کردم که امام در این بیان عمومی هم ناگهان بر روی مسأله‌ی امامت تکیه می‌کند. یعنی در خلال مسائل اسلامی که می‌گوید، مثل این است که مثلا در دوران رژیم گذشته کسی با شما این‌جوری حرف بزند: آقایان به فکر خدا باشید، به فکر مسأله‌ی توحید باشید، به فکر مسأله‌ی نبوت باشید، به فکر مسأله‌ی حکومت باشید ... ببینید عینا امامتی که ما این‌جا داریم بی بیان امام سجاد می‌فهمیم، می‌بینیم همین کلمه‌ی حکومت در دوران رژیم گذشته [است، که] خوب، چیز خطرناکی بود. اگر کسی می‌خواست این‌جا بگوید مردم، به فکر مسأله‌ی حکومت باشید، این حرفی نبود که دستگاه به آسانی از آن بگذرد. اما وقتی به زبان موعظه، در زبان یک آدم زاهد و عابد بیان می‌شود، برای دستگاه یک مقداری قابلیت قبول پیدا می‌کند. یعنی این قدر حساسیت برانگیز نیست. این یک نوع.

نوع دوم از بیانات امام سجاد آن بیاناتی است که خطاب به یک عده‌ی خاصی است، مشخص نیست خطاب به کیست، اما کاملا مشخص است که خطاب به یک عده‌ای است که آن عده با دستگاه حاکم مخالفند. آن‌ها کی می‌توانند باشند؟

...

 

پانوشت:

۱- در این مورد و موارد مشابه، که در متن اصلی به جای «علیه‌السّلام» و عبارات مانند آن، علامت اختصاری «(ع)» و به جای «صلّی‌الله‌علیه‌واله» علامت اختصاری «(ص)» درج شده است، برای یکنواختی متن، این علائم اختصاری حذف شده‌اند.

 

منبع: ماهنامه‌ی «پاسدار اسلام» وابسته به «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم»؛ شماره‌ی ۹؛ صفحه‌ی ۱۰

پیوندهای مرتبط:

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت اول

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت دوم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت چهارم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت پنجم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت ششم

 

دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • آیت‌الله خامنه‌ای: امام یعنی آن کسی که هم امور دینی مردم دست اوست و هم امور دنیایی مردم.