روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

مقاله‌ منتشر نشده آیت الله خامنه ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت اول

ثبت‌شده در دوشنبه، ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۲۹ ق.ظ
مقاله‌ منتشر نشده آیت الله خامنه ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت اول

دوازدهم و بیست و پنجم محرم الحرام، دو قول مشهور شهادت حضرت امام سجاد علیه‌السلام می‌باشد. به همین مناسبت در بین این دو تاریخ، «روشنی خورشید» مقاله‌ی نوشته‌شده توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام را در شش قسمت پیاپی منتشر می‌کند، که این تقسیم‌بندی، بر اساس تقسیم‌بندی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در انتشار مقاله‌ی مزبور می‌باشد.

این مقاله در شش شماره‌ی پیاپی در سال ۱۳۶۱ در ماهنامه‌ی پاسدار اسلام و با عتوان «پژوهشی در زندگانی امام سجاد» منتشر شد و در اسفند ۶۱ نیز به صورت جزوه‌ای با همین عنوان، از طریق دفتر حزب جمهوری اسلامی منتشر و توزیع گردید.

تاریخ انتشار: خرداد ۱۳۶۱

شرح:

[بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم]

درباره‌ی امام سجاد علیه‌السّلام سخن گفتن و سیره نوشتن کار دشواری است، زیرا زمینه‌ی معرفت و آشنایی مردم با این امام بزرگوار، بسیار زمینه‌ی نامساعدی دارد... در ذهن اغلب سیره‌نویسان و تحلیل‌گران این‌طور وارد شده است که این بزرگوار در گوشه‌ای نشسته و به عبادت مشغول بود و کاری به سیاست نداشت. بعضی از مورّخان و سیره‌نویسان این مسأله را با صراحت بیان کرده‌اند و آن‌هایی که با صراحت این‌چنین نگفته‌اند، برداشتشان از زندگی امام سجاد چیزی جز این نیست، و این معنی را در القابی که به امام داده می‌شود و تعبیراتی که از ایشان می‌شود، به خوبی می‌توان فهمید.

برخی از مردم، لقب «بیمار» به این بزرگوار می‌دهند، درحالی‌که بیماری ایشان همان چند روز واقعه‌ی عاشورا بود و ادامه پیدا نکرد - و هر کسی در مدت عمرش چند روزی بیمار می‌شود - گرچه بیماری امام برای مصلحتی خدایی بود که این بزرگوار وظیفه‌ی دفاع و جهاد در راه خدا را در آن روز نداشته باشد که در آینده بتواند بار سنگین امانت و امامت را بر دوش بکشد، و سی و پنج یا سی و چهار سال پس از پدر زنده بماند و دشوارترین دوران امامت شیعه را بگذراند.

شما وقتی سرگذشت‌های زندگی امام سجاد را بنگرید، حوادث متنوع و جالب توجه زیادی خواهید دید - همانند دیگر امامان ما - لیکن اگر همه‌ی این‌ها را گرد هم آورید، به سیره‌ی امام سجاد دست نخواهید یافت. سیره‌ی هر کسی - به معنای واقعی کلمه - آن‌گاه روشن می‌شود که ما جهت‌گیری کلی آن شخص را بدانیم و سپس به حوادث جزئی زندگی او بپردازیم. اگر آن جهت‌گیری کلی دانسته شد، آن حوادث جزئی هم معنی پیدا می‌کند؛ اما اگر چنانچه آن جهت‌گیری کلی دانسته نشد یا غلط دانسته شد، آن حوادث جزئی هم بی‌معنی یا دارای معنی نادرستی خواهد شد، و این، مخصوص امام سجاد (۱) یا سایر امامان نیست، بلکه این اصل در مورد زندگی همه صدق می‌کند.

در مورد امام سجاد، نامه‌ی آن حضرت به «محمد بن شهاب زهری»، نمونه‌ای از یک حادثه در زندگی امام است. این نامه‌ای است از یک نفر که منسوب به خاندان پیامبر است، به یک دانشمند معروف زمان. دراین‌باره نظرهایی می‌توان داشت: این نامه، می‌تواند جزئی از یک مبارزه‌ی گسترده و وسیع بنیانی باشد؛ می‌تواند یک نهی از منکر ساده باشد و می‌تواند اعتراض یک شخصیت به شخصیت دیگر باشد، همانند اعتراض‌هایی که در طول تاریخ میان دو شخصیت و یا شخصیت‌ها فراوان دیده شده است. از این جریان به خودی خود و جدا از بقیه‌ی حوادث آن دوره، چیزی نمی‌توان فهمید. تکیه‌ی من روی این مسأله است که ما اگر حوادث جزئی را، بریده از آن جهت‌گیری کلی، در زندگی امام مورد مطالعه قرار دهیم، بیوگرافی امام فهمیده نخواهد شد. مهم این است که ما جهت‌گیری کلی را بشناسیم.

نخستین بحث ما درباره‌ی جهت‌گیری کلی امام سجاد در زندگی است، و این را با قرائنی از کلمات و زندگی خود آن حضرت، و نیز با برداشت کلی از زندگی ائمه علیهم‌السّلام یاد می‌کنم و توضیح می‌دهم.

جهت‌گیری کلی امامان در حوادث زندگی

به نظر ما، پس از صلح امام حسن علیه‌السّلام که در سال چهل هجری اتفاق افتاد، اهل‌بیت پیامبر به این قانع نشدند که در خانه نشسته و تنها احکام الهی را آن‌چنان که می‌فهمند بیان کنند؛ بلکه از همان آغاز صلح، برنامه‌ی همه‌ی امامان این بود که مقدمات را فراهم کنند تا حکومت اسلامی [را] به شیوه‌ای که مورد نظرشان بود، بر سر کار آوردند؛ و این را به روشنی در زندگی و سخنان امام مجتبی می‌بینیم.

پس از اینکه امام حسن با معاویه صلح کرد، نادانان و ناآگاهان با زبان‌های مختلف حضرت را نکوهش می‌کردند. گاهی او را ذلیل‌کننده‌ی مؤمنین می‌دانستند و می‌گفتند این مؤمنین پرشور و پرحماسه‌ای که در مقابل معاویه قرار داشتند، با صلح خودتان خوار کردید و تسلیم معاویه نمودید؛ گاهی تعبیرات محترمانه‌تر و مؤدبانه‌تری به کار می‌بردند، ولی مضمون یکی بود.

امام حسن در برابر این اعتراض‌ها و ملامت‌ها، جمله‌ای را خطاب به آنان می‌گفتند که شاید در سخنان آن حضرت از همه‌ی جملات رساتر و بهتر باشد، و آن جمله این است:

«ما تدری لَعلّه فتنه لکم و متاع الی حین»: چه می‌دانی و از کجا می‌دانی؟!، شاید این یک آزمونی برای شما است و شاید یک متاع و بهره‌ای است - برای معاویه - تا زمانی محدود؛ و این جمله اقتباس از آیه‌ی قرآن است (۲).

این به روشنی نشان می‌دهد که حضرت در انتظار آینده‌ای است، و آن آینده چیزی جز این نمی‌تواند باشد که حکومتِ غیر قابل قبول از نظر امام حسن که بر حق نیست، باید کنار برود و حکومت مورد نظر سر کار بیاید. لذا به این‌ها می‌گوید که شما از فلسفه‌ی کار اطلاع ندارید. چه می‌دانید، شاید مصلحتی در این کار وجود دارد!

در آغاز صلح، دو نفر از سران شیعه - مسیب بن نجیه و سلیمان بن صرد - با عدّه‌ای از مسلمانان خدمت امام مجتبی مشرّف شدند و گفتند ما نیروی زیادی داریم، از خراسان و از عراق و... و این‌ها را در اختیار شما می‌گذاریم و حاضریم معاویه را تا شام تعقیب کنیم. حضرت آن‌ها را در خلوت به حضور خواستند و مقداری با آنان سخن گفتند. پس از اینکه بیرون آمدند، آرام شده بودند و نیروهایشان را رها کرده و پاسخ روشنگری هم به عده‌ی همراهان خودشان ندادند. «طه حسین» مدعی است که این دیدار در حقیقت سنگ زیر بنای اصلی مبارزات تشیع را گذاشت؛ یعنی می‌خواهد بگوید امام حسن با این‌ها نشستند و مشورت کردند و در همین دیدار تشکیلات عظیم شیعی را به وجود آوردند. بنابراین در زندگی امام حسن و در کلمات این بزرگوار این معنی واضح است؛ گرچه در آن دوران، زمینه‌ی چنین قیامی آماده نبود. زیرا رشد مردم کم و تبلیغات و امکانات مالی دشمن خیلی فراوان بود. دشمن از شیوه‌هایی استفاده می‌کرد که امام حسن نمی‌توانست از آن شیوه‌ها استفاده کند، مثل دادن پول‌های بی‌حساب، جمع کردن افراد غیرموجه و ناصالح که امام از این کارها نمی‌توانست بکند؛ چرا که دست او باز بود، و دست امام حسن بسته.

بدین جهت کار امام حسن کار بنیانی و بسیار عمیق و زیربنایی بود. ده سال، امام حسن با همان چگونگی‌ها زندگی کردند. در این مدت افرادی را دور خود جمع کرده و پرورش دادند. عدّه‌ای در گوشه و کنار با شهادت خودشان [و] با سخنان مخالفت‌آمیز خودشان با دستگاه معاویه، مخالفت کرده و در نتیجه آن‌ها را تضعیف نمودند.

پس از آن نوبت به امام حسین رسید. آن بزرگوار نیز همان شیوه را در مدینه و مکه و جاهای دیگر دنبال کردند، تا اینکه معاویه از دنیا رفت و حادثه‌ی کربلا پیش آمد. گرچه حادثه کربلا قیامی بسیار مفید و بارورکننده برای آینده‌ی اسلام بود، اما به‌هرحال آن هدفی را که امام حسن و امام حسین دنبال می‌کردند به تأخیر انداخت؛ برای اینکه مردم را مرعوب کرده، یاران نزدیک امام حسن و امام حسین را به دم تیر برده و دشمن را مسلط نمود؛ و این جریان به‌طور طبیعی پیش می‌آمد. اگر قیام امام حسین به این شکل نبود، حدس بر این است که پس از او و در آینده‌ای نزدیک امکان حرکتی که حکومت را به شیعه بسپارد وجود داشت. البته این سخن بدین معنی نیست که قیام امام حسین علیه‌السّلام باید انجام نمی‌گرفت، بلکه شرایطی که در قیام امام حسین بود، شرایطی بود که ناگزیر باید آن قیام در آن هنگام انجام می‌گرفت، و در این هیچ شکی نیست. لکن اگر آن شرایط نبود، و اگر امام حسین در آن جریان شهید نمی‌شد، احتمال زیادی بود که آینده‌ی مورد نظر امام حسن علیه‌السّلام به زودی انجام گیرد. در این معنی روایتی هست که در این‌جا می‌آورم. در «کافی»، ابوحمزه‌ی ثمالی از امام باقر علیه‌السّلام چنین روایت می‌کند: «سمعت اباجعفر علیه‌السّلام یقول یا ثابت، ان الله تبارک و تعالی قد کان وقت هذا الامر فی السبعین». «هذا الامر» یعنی حکومت و ولایت اهل‌بیت. در همه‌ی روایاتی که کلمه‌ی «هذا الامر» آمده - یا اگر در همه نگوییم، در اغلب روایاتی که این کلمه هست - مقصود، حکومت اهل‌بیت است، در پاره‌ای از موارد هم به معنای قیام است نه به معنای حکومت. به‌هرحال «هذا الامر» یعنی این موضوع. موضوعی که در میان تشیع و پیروان امام رایج و معمول بود که سال‌ها از آن سخن می‌گفتند و آرزویش را داشتند و برایش طرح‌ریزی می‌کردند.

امام باقر در این روایت می‌فرماید: خدای متعال برای این کار - که مورد نظر ماست و همان حکومت اهل‌بیت است - تاریخی و وقتی تعیین کرده بود که آن وقت سال هفتاد است، یعنی ده سال پس از شهادت امام حسین. سپس می‌فرماید: «فلما ان قتل الحسین صلوات‌الله‌علیه اشتد غضب الله تعالی علی اهل الارض، فأخره الی اربعین و مئه‌»

هنگامی که امام حسین به شهادت رسیدند، خشم خدا بر اهل زمین شدید شد و آن تاریخ و موعد را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت، و سال صد و چهل، هشت سال قبل از شهادت امام صادق است. من در باب زندگینامه‌ی امام صادق روی این کلمه‌ی صد و چهل یک بحث مفصلی دارم، و تصور من اینست که، آن ولی امر و قائمی که باید قیام می‌کرد و حق را می‌گرفت، می‌بایست امام صادق باشد، ولی آن وقت بنی‌عبّاس با حرکت عجولانه‌ی خود، به خاطر دنیا و هوای نفس، از هر شیوه‌ای که می‌خواستند استفاده کرده و زمینه‌ی کار را از اهل‌بیت گرفتند که موعد مقرر از آن وقت هم به تأخیر افتاد.

در ادامه روایت می‌فرماید: «فحدثناکم فأضعتم الحدیث و کشفتم حجاب الستر» - یا قناع الستر، نسخه بدل است - «و لم یجعل الله له بعد ذلکا وقتا عندنا و یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب» ما جریان را به شما گفتیم و شما آن را افشا کردید و پرده‌ی استتار را پس زدید و راز مگو را گفتید، لذا خدای متعال دیگر وقت معینی برای این امر قرار نداد. خداوند وقت‌ها را محو می‌کند، هر چه را می‌خواهد نفی و هر چه را می‌خواهد اثبات می‌کند. این در عقاید اسلامی ما تردید بردار نیست که آنچه به صورت مسلم برای آینده فرض می‌شود، از نظر پروردگار و قدرت الهی تغییرپذیر نیست.

ابوحمزه می‌گوید: «حدثت بذلک ابا عبدالله فقال کان کذلک» این حدیث را خدمت امام صادق عرض کردم فرمود: آری، قضیه همین‌طور است.

از این نمونه روایات بسیار است، گرچه این روایت از همه روشن‌تر و واضح‌تر است.

ائمه دنبال این خط و این هدف بودند، و همواره برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش می‌کردند. وقتی امام حسین در ماجرای کربلا به شهادت رسیدند و امام سجاد با آن وضع بیماری به اسارت در آمدند، در حقیقت مسئولیت امام سجاد از آن لحظه آغاز شد. اگر تا آن تاریخ قرار بر این بود که امام حسن و امام حسین آن آینده را تأمین کنند، از آن وقت قرار بر این شد که امام سجاد قیام به امر کند، و سپس امامان پس از آن بزرگوار.

بنابراین در کل زندگی امام سجاد، ما باید در جستجوی این هدف کلی و خط مشی اصلی باشیم، و بی‌تردید بدانیم که امام سجاد درصدد تحقق همان آرمانی بودند که امام حسن و امام حسین آن را دنبال می‌کردند.

ترسیم کلی زندگی امام سجاد

امام سجاد در عاشورای سال ۶۱ هجری به امامت رسیدند، و در سال ۹۴ مسموم و شهید شدند. در تمام این مدت، آن بزرگوار همان هدف را دنبال کردند. اکنون با این بینش، جزئیات کار امام سجاد را پیگیری کنید که چه مراحلی را پیمودند و چه تاکتیک‌هایی را به کار بردند و چه موفقیت‌هایی را به دست آوردند. تمام جملاتی که آن حضرت بیان کردند و حرکاتی که داشتند و دعاهایی که خواندند و مناجات‌ها و راز و نیازهایی که به صورت صحیفه‌ی سجادیه در آمده است، تمام این‌ها را با توجه به آن خط کلی باید تفسیر کرد؛ و همچنین موضع‌گیری‌های امام در طول مدت امامت:

۱ - موضع‌گیری در برابر عبیدالله بن زیاد و یزید که بسیار شجاعانه و فداکارانه بود؛

۲ - موضع‌گیری در مقابل مسرف بن عقبه، کسی که در سال سوم حکومت یزید و به امر او مدینه را ویران کرد و اموال مردم را غارت نمود. در این‌جا موضع‌گیری امام بسیار نرم و ملایم بود؛

۳ - حرکت امام در رویارویی با عبدالملک بن مروان، قوی‌ترین و هوشمندترینِ خلفای بنی‌امیّه، که گاهی تند و گاهی ملایم بود؛

۴ - برخورد با عمر بن عبدالعزیز؛

۵ - برخوردهای امام با اصحاب و یاران، و توصیه‌هایی که به دوستانشان داشتند؛

۶ - برخورد با علمای درباری و وابسته به دستگاه‌های ستمگر حاکم؛

تمام این برخوردها و حرکت‌ها را باید با دقت بررسی کرد. و من تصوّرم این است که با توجه به این خط کلی، تمام جزئیات و حوادث، معناهای بسیار رسا و شیوایی پیدا می‌کند. و اگر چنانچه با این توجه، وارد زندگی امام سجاد بشویم، آن بزرگوار را انسانی می‌یابیم که در راه این هدف مقدس - که عبارت است از تحقق بخشیدن به حکومت خدا در زمین و عینیّت بخشیدن به اسلام - تمام کوشش خود را به کار برده و از پخته‌ترین و کارآمدترین فعالیت‌ها بهره گرفته است، و قافله‌ی اسلامی را که پس از واقعه‌ی عاشورا در کمال پراکندگی و آشفتگی بود، تا اندازه‌ی چشمگیری پیش برده است، و دو مأموریت بزرگ و مسئولیت اصلی را - که به آن اشاره خواهیم کرد که امامان ما هر دو را با هم به عهده داشتند - جامه‌ی عمل پوشانده است، و سیاست و شجاعت و دقت و ظرافت در کارها را رعایت کرده است و چون همه‌ی پیامبران و مردان موفق تاریخ، پس از ۳۵ سال مبارزه خستگی‌ناپذیر و به انجام رساندن بار رسالت، سرافراز و سربلند از دنیا رفته است، و پس از خود مأموریت را به امام بعد، یعنی امام باقر سپرده است.

واگذاری امامت و مأموریت عظیم تشکیل حکومت خدا در زمین به امام باقر، به صورت روشنی در روایات آمده است. در روایتی داریم که امام سجاد فرزندانشان را جمع کردند، سپس اشاره کردند به محمد بن علی یعنی امام باقر و فرمودند: این صندوق را بردار، این سلاح را بگیر، این امانتی است به دست تو. هنگامی که صندوق را گشودند، در آن قرآن و کتاب بود. من تصوّرم این است که، آن سلاح، رمز فرماندهی انقلابی است و آن کتاب رمز تفکر و ایدئولوژی اسلامی است [که] امام [سجاد] آن را به امام پس از خودش سپرده است و با خیال راحت و وجدان آرام و با سرافرازی بسیار در پیشگاه خدای متعال و نزد انسان‌های آگاه، دنیا را وداع گفته و از دنیا رخت بر بسته است.

این بود ترسیم کلی زندگی امام سجاد. اکنون اگر بخواهیم جزئیات رویدادها را بررسی کنیم. باید وضعیت را قبلا مشخص نماییم. زندگی امام سجاد یک فصل کوتاه و تعیین کننده‌ای دارد، نخست آن را یادآور می‌شویم و پس از آن، روند معمولی زندگی امام و اوضاع و احوال زمان و شرایط موجود را تشریح می‌کنیم.

فصل کوتاهِ سرنوشت‌ساز، دوران پس از کربلا است، یعنی فصل اسارت که فصل بسیار کوتاهی است اما پرهیجان و زیبا و عبرت‌انگیز و در عین اسارت، سرسختانه و پرخاشگرانه است. امام سجاد در حال اسارت و بیماری، همانند قهرمانی بزرگ با گفتار و رفتارش، در این فصل، حماسه می‌آفریند. در این دوران، امام وضعیتی به‌کلّی متفاوت دارد با آنچه که در دوران اصلی زندگی او مشاهده خواهید کرد. در آن دوران اصلی بنای امام بر کار زیربنایی ملایم، حساب‌شده و آرام است که گاهی حتی ایجاب می‌کند با عبدالملک بن مروان هم در یک مجلس بنشیند و با او رفتاری معمولی و ملایم داشته باشد. اما در این فصل، امام را به صورت یک انقلابی پُرخروشی می‌بینید که کمترین سخنی را تحمل نمی‌کند، و در برابر چشم همه، پاسخ‌های دندان‌شکن به دشمنان مقتدر خود می‌دهد.

در کوفه در مقابل عبیدالله بن زیاد - آن وحشی خونخواری که از شمشیرش خون می‌ریزد و سرمست از باده‌ی غرور کشتن فرزند پیامبر و سرمست از پیروزی است - آن‌چنان سخن می‌گوید که ابن زیاد دستور می‌دهد او را بکشید و اگر درکار بجای حضرت زینب علیهاالسلام نبود که خودش را [بر روی حضرت سجاد] انداخت و گفت من نمی‌گذارم او را بکشید، دیدند که بایستی یک زن را بکشند و از طرفی هم بایستی این‌ها را به عنوان اسرا به شام ببرند؛ اگر این نبود، به احتمال زیاد مرتکب قتل امام سجاد نیز می‌شد.

در بازار کوفه هم‌صدا و هم‌زمان با عمه‌اش زینب و با خواهرش سکینه سخنرانی می‌کند و مردم را تحریک می‌نماید و حقایق را افشا می‌کند.

در شام، چه در مجلس یزید و چه در مسجد در برابر انبوه جمعیت، حقایق را با روشن‌ترین بیان برملا می‌کند، و این گفتارها و خطبه‌ها متضمن حقانیت اهل‌بیت برای خلافت، و افشای جنایت‌های دستگاه حاکم موجود و هشدار تلخ و زننده به آن مردم غافل و ناآگاه است.

در این‌جا مقتضی نیست که آن خطبه را بازگو کرده و پرده از ژرفای آن بردارم که این کاری است مستقل. و هر کس بخواهد این خطبه را تفسیر کند باید کلمه کلمه‌ی آن را بررسی کرده و با توجه به این مبانی انجام دهد. این وضعیت امام سجاد بود در دوران حماسه‌ساز اسارت.

دوران پس از اسارت

این سوال وجود دارد که چرا امام سجاد علیه‌السّلام در دوران پس از اسارت بنا را بر ملایمت و نرمش می‌گذارد و مایل است که تقیه کند و پوششی از دعا و کارهای ملایم بر روی حرکات انقلابی و تند بگذارد، و در دوران اسارت بدانسان به کارهای تند و پرخاشگرانه و آشکار دست بزند؟

پاسخ این است که این فصل، بتواند فصلی استثنایی بود. این‌جا امام سجاد جز آنکه امام است، و باید زمینه‌ی کار آینده را برای حکومت الهی و اسلامی فراهم کند، زبان گویایی برای خون‌های ریخته شده‌ی عاشورا است. امام سجاد در این‌جا در حقیقت خودش نیست، بلکه زبان خاموش حسین باید در سیمای این جوان انقلابی در شام و در کوفه تجلّی کند. اگر آن‌جا امام سجاد، این‌چنین تند و برنده و تیز و صریح مسائل را بیان نکند، در حقیقت زمینه‌ای برای کار آینده‌ی او باقی نمی‌ماند، چون زمینه‌ی کار آینده‌ی او خون جوشان حسین بن علی بود، چنانکه زمینه برای همه‌ی قیام‌های تشیع در طول تاریخ، خون جوشان حسین بن علی است. نخست باید به مردم هشدار بدهد، سپس [در] پرتو این هشدار بتواند مخالفت‌های اصولی، عمیق، متین و درازمدت خود را آغاز کند و این هشدار جز با این زبان تند و تیز امکان‌پذیر نیست.

نقش امام سجاد در این سفر نقش حضرت زینب علیهاسلام بود، یعنی پیام‌آور انقلاب حسین بن علی. اگر مردم بدانند که حسین کشته شد و چرا کشته شد و چگونه کشته شد، آینده‌ی اسلام و آینده‌ی دعوت اهل‌بیت به نوعی خواهد بود و اگر ندانند نوع دیگری؛ بنابراین برای آگاهی و گسترش این شناخت در سطح جامعه باید همه‌ی سرمایه‌ها را به کار انداخت و تا هر جا ممکن است این کار را انجام داد. لذا امام سجاد مانند سکینه، مانند فاطمه صغری، مانند خود زینب علیهاسلام، و مانند تک تک اسیران - هر کسی بقدر توان خویش - یک پیام‌آور است، همه‌ی این نیروها باید گرد هم آیند تا بتوانند خون جوشان به غربت ریخته شده‌ی امام حسین را به تمام مناطق بزرگ اسلامی ببرند، یعنی از کربلا شروع کرده و به مدینه برسانند. هنگامی که امام سجاد وارد مدینه شدند، در برابر زبان و چشم و چهره‌ی جستجوگر و پرسنده‌ی مردم باید حقایق را بیان کنند و این اولین اقدام است، لذا این فصل کوتاه از زندگی امام سجاد، فصلی استثنایی است.

فصل بعدی هنگامی آغاز می‌شود که امام سجاد در مدینه به عنوان شهروند محترم مشغول زندگی می‌شود، و کارش را از خانه‌ی پیامبر و حرم او آغاز می‌کند. برای روشن شدن برنامه‌ی امام چهارم نیاز داریم به اینکه اوضاع و چگونگی و شرایط زمانش را بررسی نماییم. این موضوع را به گفتاری دیگر موکول می‌کنیم.

 

پانوشت:

۱- در این مورد و موارد مشابه، که در متن اصلی به جای «علیه‌السلام» و عبارات مانند آن، علامت اختصاری «(ع)» و به جای «صلی‌الله‌علیه‌وآله» علامت اختصاری «(ص)» درج شده است، برای یکنواختی متن، این علائم اختصاری حذف شده‌اند.
۲- آیه‌ی ۱۱۱ سوره‌ی انبیاء

 

منبع: ماهنامه‌ی «پاسدار اسلام» وابسته به «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم»؛ شماره‌ی ۶؛ صفحه‌ی ۱۶

پیوندهای مرتبط:

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت دوم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت سوم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت چهارم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت پنجم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت ششم

دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • آیت‌الله خامنه‌ای: امام سجاد در راه تحقق بخشیدن به حکومت خدا در زمین و عینیّت بخشیدن به اسلام، تمام کوشش خود را به کار برده و از پخته‌ترین و کارآمدترین فعالیت‌ها بهره گرفته است، و قافله‌ی اسلامی را که پس از واقعه‌ی عاشورا در کمال پراکندگی و آشفتگی بود، تا اندازه‌ی چشمگیری پیش برده است و پس از ۳۵ سال مبارزه خستگی‌ناپذیر و به انجام رساندن بار رسالت، سرافراز و سربلند از دنیا رفته است.