روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با دانشجویان بسیجى - ۱۳۷۹/۱۱/۲۴

ثبت‌شده در يكشنبه، ۱۳ آبان ۱۴۰۳، ۱۱:۳۲ ب.ظ
بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با دانشجویان بسیجى - ۱۳۷۹/۱۱/۲۴

«روشنی خورشید» متن بیانات امام خامنه‌ای در دیدار با اعضوی بسیج دانشجویی را منتشر می‌کند.

تاریخ: ۲۴ بهمن ۱۳۷۹

شرح:

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

در دانشجوی بسیجی دو امتیاز وجود دارد، همان دو حقیقتی که این دو کلمه از آن خبر می‌دهد، دانشجو بودن و بسیجی بودن. البته هر یک از این دو مفهوم در بطن خود ارزش‌های متراکمی را داراست، هم دانشجو بودن و هم بسیجی بودن امتیاز است، اما جمع این دو با هم، فقط حاصل جمع دو عدد نیست، چیزی بیشتر از آن است. گاهی صد نفر انسان کاری را می‌توانند انجام بدهند که یک صدم آن را یک نفر نمی‌تواند انجام بدهد، این خاصیتِ جمع و مجتمع شدن است. گاهی دو خصوصیت در کسی جمع می‌شود که آثاری در او به وجود می‌آورد که پنجاه درصد آن آثار را یکی از آن دو خصوصیت نمی‌تواند تأمین کند، جمع شدن آن‌ها دارای این اثر است.

دانشجو بودن یک ارزش است و -همان‌طور که گفتم- در بطن خودش ارزش‌های متراکمی دارد، جوانی، در راه علم بودن، آزاداندیشی، مدیر آینده‌ی کشور شدن، انگیزه‌های متعالی و آرمان‌گرایی در دانشجو وجود دارد. نمی‌گویم همه‌ی دانشجوها این‌طورند، اما این خصوصیتِ دانشجویی است. مثل این که ما می‌گوییم روحانی کسی است که دارای این خصوصیات است، علم دارد، دین دارد، تقوا دارد، تبلیغ دارد، نه این که هر کس روحانی است، حتماً این خصوصیات را دارد، ممکن است کسی هم این ویژگی‌ها را نداشته باشد، اما معنای این واژه و این مفهوم این‌هاست. خصوصیات دانشجویی، خصوصیات خیلی ارزشمندی است، جوان باشی، اهل علم باشی، آزاداندیش باشی، آرمان‌گرا باشی، شاد باشی، در صحنه باشی، همه‌ی این‌ها خصوصیاتی است که در زیر عنوان دانشجو نهفته است.

بسیجی هم یک مفهوم دیگر است و در دل آن هم ارزش‌های متراکمی وجود دارد. بسیجی بودن، یعنی فعال بودن، در میدان عمل رفتن، تن به حادثه دادن، خالص بودن، برای اهداف متعالی کار کردن و نه فقط آن اهداف را تحسین کردن! بعضی‌ها می‌نشینند و برای یک انسانِ شیرین‌کار یا یک قهرمان کف می‌زنند، اما یک نفر خودش آن قهرمانی را انجام می‌بخشد، این‌ها با هم فرق دارند. در دوران جنگ خیلی‌ها بودند که وقتی شنیدند یک مشت جوان زیر چشم دشمن رودخانه‌ی اروند را طی کرده‌اند و رفته‌اند سرزمین آن طرف را گرفته‌اند، خیلی خوششان آمد و از شدت هیجان، موهای بدنشان راست شد، اما خودشان حاضر نبودند برای نماز صبحشان هم که شده، بروند زیر شیر آب سرد وضو بگیرند یا غسل کنند، این‌ها با هم فرق دارند. بسیجی آن کسی است که در میدان عمل وارد می‌شود، تن به حادثه و موج می‌دهد، سرما و گرما را تحمل می‌کند و از لذّت‌های شیرین زیر دندان هر انسان -چه برسد به جوان- براحتی چشم می‌پوشد. لعنت خدا بر آن کسانی که سعی کردند نام زیبای متعالی بسیجی را از لوح ذهن جامعه‌ی ما پاک کنند، هر چند نتوانستند و نخواهند هم توانست، اما آن‌ها مغلطه خودشان را کردند. در سرمای ۲۵ درجه‌ی زیر صفر، اگر به یک انسان معمولی می‌گفتند بالای فلان کوه یک گنج است، برو آن را بردار و مال خودت باشد، حاضر نبود آن راه را طی کند، اما بسیجی برای رسیدن به خط مقدم مقابله‌ی با دشمن متجاوز، جان خودش را کف دست گرفت و این راه را طی کرد. جوان‌هایی که جنگ را درک نکرده‌اند، به خاطر گردش هم که شده، یک وقت بروند بلندی‌های غرب کشور را -بخصوص در فصل زمستان- از نزدیک ببینند. بسیجی‌های شما در این راه‌ها رفتند و جانشان را کف دست گرفتند. در تابستان هم همین‌طور تلاش می‌کردند. در عملیات رمضان با لب‌های تشنه و کبدهای تفتیده، در میدان‌های دشوار، زیر آتش و روی مینِ دشمن حرکت کردند، برای این که بتوانند جلوی تجاوز دشمن را بگیرند.

بسیجی، آرمان‌گرا و بااخلاص و باگذشت و در هر میدانی تن به کار بده است، یک روز میدان جنگ است، به آن کار تن می‌دهد، یک روز هم میدان سیاست و میدان علم و تحقیق و پژوهش و نوآوری است، بسیجی هرجا وارد می‌شود، این‌گونه عمل می‌کند. خیلی از این پیشرفت‌هایی که امروز فلان نشریه‌ی نظامیِ بین‌المللی وابسته به امریکایی‌ها با نگرانی از آن یاد می‌کند و می‌گوید ایران به فلان سلاح دست یافته یا دارد دست پیدا می‌کند، توسط همین بسیجی‌ها حاصل شده است. این‌ها تصور نمی‌کردند که ایران بتواند جز نام این وسایل را بشنود، و اگر سلاح حاضر و آماده‌ای را هم یک وقت با پول گزاف به ایران می‌فروختند، حاضر نبودند طرز اتصال و یا تعویض قطعات را به ما یاد بدهند. در حال حاضر همین آدم‌ها می‌بینند که ایران، بدون نقشه و بدون راهنمایی خارجی، به این سلاح‌های پیشرفته دست پیدا کرده است، خیلی از این‌ها را همین بسیجی‌ها ساخته‌اند.

یکی از هدف‌های بسیاری از مطبوعات وابسته همین بوده است که بتوانند بدنه‌ی دانشجویی و فضای دانشگاهی را از همراهی و همگامی با نظام مقدس جمهوری اسلامی و آرمان‌های آن جدا کنند. شما اگر بردارید همین روزنامه‌ها را -که خوشبختانه با همت دستگاه قضایی، این دست‌ها و سرانگشت‌های مفسد کنار زده شدند- مروری بکنید، خواهید دید که مخاطب بسیاری از این‌ها محیط‌های دانشجویی است، برای این که اثر بگذارند و بتوانند موجی علیه نظام اسلامی به وجود آورند. در چنین شرایطی، وقتی که دشمن متوجه دانشگاه‌هاست و از طرق مختلف هم وارد می‌شود، دانشجوی بسیجی -با همان تعریفی که از دانشجوی بسیجی داریم- وظایفی را احساس می‌کند. برادرمان در این‌جا مطالب درستی را در زمینه‌ی مسائل دانشگاه و دانشجویان و تشکّل‌های دانشجویی بیان کردند که مورد تأیید بنده است. مهم این است که جوانان دانشجوی بسیجی -چه دخترها، چه پسرها- احساس کنند که یک مسئولیت بزرگ و تاریخی متوجه آن‌هاست.

امروز دشمن انقلاب و اسلام و ملت ایران -که بعضی‌ها از این که به دشمن اشاره شود و یاد او در ذهن‌ها زنده گردد، به شدت حسّاسند و خیلی ناراحت می‌شوند!- گمان می‌کند که می‌تواند دورِ موتور حرکت انقلاب اسلامی را کُند کند، یا آن را خاموش کند، یا در کار آن اخلال کند، خیلی هم خرج می‌کند، خیلی هم کار می‌کند و طراحانش مرتب مشغول برنامه‌ریزی اند. همه‌ی این چیزهایی که عرض می‌کنم، ثبت شده است، گمان نیست، البته آدم حدس هم می‌زند. بنده مکرر حدس زده‌ام و بر زبان هم آورده‌ام، لیکن بعد در اظهارات بعضی از عناصر امریکایی و اروپایی و صهیونیست، اسناد و شواهد صحت همین حدس‌ها به دست آمده و معلوم شده است که واقعاً همین‌طور است. این شواهد از طرق مختلف به دست می‌آید، عمدتاً از راه‌های فرهنگی است، در کنارش از راه ایجاد اخلال‌های اقتصادی است، در کنارش از راه ایجاد ناامنی است، در کنارش از راه سست کردن عزم مسئولانی است که باید با همه‌ی این‌ها مبارزه کنند، و در کنار آن‌ها -به عنوان یکی از مهم‌ترین کارها- اثر گذاشتن روی بدنه‌ی دانشجویی است! این کارها را دارند می‌کنند.

امروز ما در میدان نظامی جنگ نداریم، اما عزیزان من! در میدان سیاسی و فرهنگی، یک جنگ حقیقی وجود دارد، هشیارانه و مدبّرانه باید کار کرد. در میدان جنگ نظامی -آن‌هایی که بوده‌اند، می‌دانند- هیچ لشکری به این ترتیب که سرش را پایین بیندازد و تفنگ‌ها را بگیرد و مرتب شلیک کند و جلو برود، به جایی نمی‌رسد، همه‌شان را درو می‌کنند، لذا باید نقشه بکشد، باید دشمن را دور بزند، باید از غفلت دشمن استفاده کند، باید طراحی تاکتیک بکند تا موفق بشود، در جنگ سیاسی و فرهنگی هم عیناً همین‌طور است، اگر سرمان را پایین بیندازیم و همین‌طور جلو برویم، کاری صورت نمی‌گیرد، تدبیر، آگاهی، هوشیاری، خبرویّت و حسابگریِ دقیق بر اساس اصول لازم است و شما این کارها را بکنید.

امروز -همان‌طور که برادرمان گفتند و درست هم گفتند- تعداد شما زیاد است. امیرالمؤمنین آن روزی که بار خلافت را قبول کرد، استدلالی که آورد، این بود: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجّه بوجود النّاصر» ، گفت علت این که من خلافت را قبول کردم، این بود که دیدم عده‌ی ما زیاد است و می‌توانیم. این توانستن و داشتن، حجت خیلی بزرگی است، خدای متعال در مقابل انسان، به این احتجاج می‌کند. هرکدام از شما در این موضع قرار دارید.

البته من در این‌جا نکته‌ای را داخل پرانتز عرض کنم، چون یکی از دخترهای عزیزم جمله‌ای گفتند و قیاسی کردند. من خواهش می‌کنم هیچ وقت، نه تنها من را -که شخص کوچکی هستم- بلکه هیچ علی‌ای را با آن علی قیاس نکنید، آن علی، یک چیز دیگر است، «ز آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند» ، آن‌ها چیز دیگرند، اصلا مقایسه نکنید، «أین التّراب و ربّ الارباب» . به‌هرحال، آن علیِ با آن عظمت می‌گوید: من دیدم تنها نیستم، پس وسط میدان آمدم. همه‌ی شما خودتان را با این منطق توجیه کنید، شما تنها نیستید، پس باید وسط میدان باشید، وسط میدان بودن هم -همان‌طور که گفتم- با تدبیر، با تجهیزات فرهنگی، با تجهیزات فکری و با محاسبه‌ی قبلی میسّر است.

من طرفدار این هستم که شما ظواهر دینی و ظواهر عاطفیِ اعتقادی و عملی را همان‌طور که حفظ کرده‌اید، همچنان حفظ کنید. همین زیارت عاشورا، همین توسل به امام زمان، همین مسجد جمکران، همین رفتن به نماز جمعه، همین روضه خوانی، همین سینه‌زنی، این‌ها خیلی خوب است، عده‌ای می‌خواهند بگویند این‌ها خوب نیست، نه، این‌طور نیست، اما این‌ها کافی نیست. فضای ذهنی -و در درجه‌ی اول، فضای ذهنی دانشگاه- باید در اختیار شما بچه‌های خوب باشد. البته طبیعت فضای ذهنی دانشگاه این است که به محیط پیرامون دانشگاه و گاهی دورتر هم می‌رسد: همین اجتماعات خوب، همین مجالس تحقیق خوب، همین بحثی که راجع به عدالت اجتماعی کردید. عدالت اجتماعی چیز کوچکی نیست. شما ببینید در اظهار تضرع به خداوند که در ظهور امام زمان تعجیل بکند، چه چیزی خواسته می‌شود. ما می‌خواهیم او بیاید که عدالت بیاورد، «حتّی یملأ الله به الأرض قسطا و عدلا» ، عدالت این‌قدر مهم است، مگر عدالت کوچک است؟ اصلا فلسفه‌ی وجودی ما این است، حالا عده‌ای با پندارهای خودشان هر چه می‌خواهند بگویند، بگویند. امثال بنده چه انگیزه‌ای داریم جز اینکه عدالتِ صحیح -که جز دین خدا هیچ کس نتوانسته آن را بیاورد و بر مردم عرضه کند- در جامعه ایجاد شود؟ همین عدالت است که فقر را از بین می‌برد، همین عدالت است که فساد را ریشه‌کن می‌کند -فسادها غالباً از بی‌عدالتی ناشی می‌شوند- همین عدالت است که تبعیض ضد آن است. اساس اصلاحات در هر جامعه‌ای، رفع فقر و فساد و تبعیض است. البته عده‌ای خلط مبحث می‌کنند، اما گوینده‌ها و پرتاپ کننده‌های آن شعارها غالباً خودشان هم نمی‌دانند که اشتباه می‌کنند یا غلط می‌گویند، در کنار این، عده‌ای از مخاطبانشان هم ساده‌لوحی می‌کنند، اما اساس، این‌هاست، باید فقر در جامعه ریشه‌کن شود. ریشه‌کن شدن فقر، کار یک شبه نیست، مقدمات لازم دارد، باید تلاش و کار کنند، باید برنامه‌های اقتصادیِ خوب داشته باشند، باید برنامه‌ریزی کنند، باید همت کنند. در این زمینه، حرف زیاد است.

مبارزه‌ی با فساد یعنی چه؟ آیا فساد صرفاً عبارت از این است که فرضاً جوانی موی سرش را روغن بزند و در خیابان راه برود؟ بزرگ‌ترین فسادها، فساد یک مسئول است که به وظیفه‌ی خودش عمل نمی‌کند و قوم و خویش بازی و گروه‌بازی و حزب‌بازی و امتیازدهیِ بیجا و بی‌مورد و امثال این‌ها می‌کند. نتیجه‌اش چیست؟ نتیجه‌اش کوه‌های ثروت بادآورده در کنار دره‌های محرومیت است. فساد این است که یک نفر در کسوت خدمت، خیانت کند، با شعار عمل مثبت، تیشه بردارد و به ریشه‌ی زندگی و بهروزی مردم بزند، این‌ها باید تحقیق و تحلیل بشود.

امروز مطبوعات موضوع بحث مفصلی است، البته الان مقداری فروکش کرده، اما تا چند ماه قبل از این، مسأله‌ی اول کشور را به مطبوعات تبدیل کرده بودند، انگار نان و زندگی و شغل جوانان مردم و مشکلات خارجی و امنیت شرق و غرب کشورشان حل شده است، مشکلِ بر جای مانده، چند روزنامه‌ی تعطیل شده است! خود همین قضیه، یک موضوع اساسی است. واقعاً مسئولیت مطبوعات چیست؟ رشد بی‌رویّه و غلط و سرطانی بعضی از مطبوعات، همه در یک جهت، همه درست عکس خواسته‌های مردم، از کجا ناشی می‌شود؟ این در خور بررسی است. اجتماعات و نشست‌ها و سمینارهایی که می‌گذارید، متوجه این موضوع باشد، بچه‌ها بنشینند فکر کنند و آدم‌های وارد، مطلع و دارای اطلاع از اسناد و مدارک فراوان را بیاورند بحث کنند، این‌ها را در فضای دانشگاه بپراکنید، این‌ها مسائل بسیار اساسی است.

همین مسأله‌ی امروز دنیای اسلام -یعنی مسأله‌ی فلسطین و لبنان- یکی از مسائل اساسی است. الان در رأس رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی، یک پیرمرد هفتاد ساله‌ی جلاد فلسطینی‌ها قرار گرفته، او همان کسی است که در سال ۱۳۶۱ طراح حمله‌ی به لبنان بود که نیروهایش تا پشت دروازه‌ی بیروت آمدند و به اردوگاه صبرا و شتیلا -که دو اردوگاه فلسطینی بود- حمله کردند و مردم آن‌جا را قصابی کردند. اسم این شخص در مطبوعات دنیا و حتّی مطبوعات اروپا به عنوان قصاب فلسطینیان معروف است! او در حال حاضر رئیس حکومت صهیونیستی شده، این یک پدیده است، این چیز کوچکی نیست. جوان مسلمان -آن هم در جمهوری اسلامی- نمی‌تواند نسبت به این پدیده بی‌تفاوت باشد. بررسی کنید، ببینید معنای این کار و آینده‌ی این کار چیست و ما در مقابل این پدیده چه موضعی داریم. البته معنایش این نیست که فردا بخواهیم لباس جنگ بپوشیم و به فلسطین برویم، همه‌ی فعّالیت‌ها لباس جنگ پوشیدن نیست، کارهای خیلی مهم دیگری می‌شود کرد.

البته این کارهایی که من می‌گویم، خار چشم دشمنانی است که یک روز در این سرزمین جا خوش کرده بودند و همه چیز مال آن‌ها بود، بهترین منابع، بهترین ثروت‌های زیرزمینی، حتّی بهترین ثروت‌های زیرزمینیِ آثار باستانی در اختیار آن‌ها بود و آن‌ها برای اینکه بتوانند از این‌ها استفاده کنند، از قدرت سیاسی و همه چیزشان بهره می‌گرفتند تا آن حکومتی را که به آن‌ها این اجازه را داده -یعنی رژیم پهلوی- بر سر پا نگه دارند. رژیم پهلوی فقط یک حکومت مستبد ظالم نبود -که البته بدترین، مستبدترین و ظالم‌ترین حکومت‌های این دوره‌هایی که ما می‌شناسیم، همان پدر و پسر بودند- اما مسأله‌شان صرفاً این نبود. نادرشاه هم مستبد بود، اما او مملکت ایران را به دیگران نفروخت. آغامحمدخان قاجار هم از کله مناره درست کرد و خیلی هم مستبد و ظالم و خونریز بود، اما بیگانه‌ها را بر سرتاسر ایران مسلط نکرد. رژیم پلید و منحوس پهلوی -که واقعاً در این پنجاه و چند سالی که بر مملکت مسلط بود، برای این کشور نحوست داشت- همه چیز کشور را به بیگانه‌ها داد و به همه چیز کشور چوب حراج زد، امریکایی‌ها چنین حکومتی را نگه می‌داشتند. غیر از امریکایی‌ها، در درجه‌ی اول، کمپانی‌های صهیونیستی بودند که از ایران منتفع می‌شدند، لذا رژیم پهلوی را نگه می‌داشتند. انقلاب اسلامی آمد و به شکل غیر قابل باوری همه‌ی این بساط را برچید، این کار کوچکی است؟ می‌دانند که پشتوانه‌ی این عظمت و این اقدام قاطع، عبارت است از اسلام و تفکر اصولیِ اسلامیِ انقلاب و شخصیت امام و روحانیتی که می‌تواند پشتوانه‌ی این جبهه‌ی عظیم باشد.

از اول هم نگران بودند که این حرکت به جاهای دیگر سرایت کند، لذا سعیشان این بوده است که این‌جا را خاموش کنند. البته آن‌ها حدس می‌زدند که بعد از این‌جا، عین همین قضیه در فلان کشور و فلان کشور و فلان کشور پیش می‌آید، لذا جلوی آن را گرفتند، اما نتوانستند جلوی تأثیرات غیر مستقیم بر روی افکار دنیای اسلام را بگیرند، که یکی از آن‌ها همین قضیه‌ی انتفاضه و قبل از آن، قضیه‌ی لبنان است و بسیاری قضایای دیگر در دنیای اسلام که شما جوان‌ها متأسفانه وقت مطالعه آن را ندارید.

البته من تأکید می‌کنم که درستان را خوب بخوانید، اما شما از خیلی از قضایایی که در کشورهای شمال آفریقا، در مصر و در کشورهای اسلامیِ دیگر اتفاق افتاد، اطلاع ندارید. نفوذ عطر انقلاب اسلامی مثل نسیم بهاری در همه جا پراکنده شد و هرکس تا اندازه‌ای از آن بهره برد. قدرت‌های استکباری این‌ها را می‌بینند و با شکل‌های مختلف مرتب با آن برخورد می‌کنند، فکر می‌کنند تا این کوره‌ی اساسی را از کار نیندازند، مرتب همین حرف‌ها هست، لذا می‌خواهند این‌جا را خاموش کنند، این‌طور فکر می‌کنند که اگر توانستند این‌جا را خاموش کنند، جاهای دیگر دنیا مشکلی نخواهند داشت. کار کوتاه‌مدّتی که از آن می‌ترسیدند، به یک کار بلندمدّت و ملایم و مستمر تبدیل شده است که الان هم ادامه دارد، بنابراین هر کس که در داخل کشور حرفی بزند که علیه انقلاب و علیه امام و علیه آن بیست سال باشد، آن را بزرگ می‌کنند. مقصودشان هم این است که به گوش عناصری که در کشورهای اسلامی تحت تأثیر انقلابند، برسانند که شما دل به انقلاب اسلامی‌ای بسته‌اید که به دلیل حرف فلان کس و فلان دانشجو در فلان کنفرانس، خودش شکست خورده است. حرف‌های کوچک و آدم‌های کوچک را بزرگ می‌کنند، برای این که این حرف را به گوش آن‌ها برسانند و بگویند انقلاب اسلامی در زادگاهش دچار مشکل است، درحالی‌که اجتماع عظیم بیست و دوم بهمن و روز قدس و اجتماعات عظیمی را که نشان‌دهنده‌ی علاقه و عشق مردم به انقلاب و مبانی انقلاب و شخصیت‌های انقلاب است، هیچ وقت منعکس نمی‌کنند و نمی‌گذارند منعکس بشود.

عزیزان من! یک میدان جنگ وجود دارد، منتها بهترین آدمی که در آن می‌تواند وارد بشود، دانشجوست، چون دانشجو، هوشمند و هشیار و باسواد و بانشاط و جوان و خسته‌نشو و آرمان‌گرا و دلش پاک است. میدان و موقعیت را بشناسید، بعضی‌ها بر اثر نشناختن موقعیت، به خودشان خیلی ضربه می‌زنند، چنین افرادی هستند، من آن‌ها را می‌شناسم، آدم‌های خوب و مؤمن و باانگیزه‌ای هستند، اما یک وقت در موقعیتی ژستی می‌گیرند و موضعی اتخاذ می‌کنند که درست به نفع دشمن است، نمی‌فهمند که این‌جا جبهه‌ی دشمن است، اشتباه می‌کنند و گاهی جبهه‌ی خودی را با دشمن اشتباه می‌گیرند، گاهی جبهه دشمن را با خودی اشتباه می‌گیرند! شما ملتفت و آگاه و هوشیار و فعال و پُرنشاط باشید و بدانید ان‌شاءالله به فضل پروردگار آینده‌ی این مملکت متعلق به شماست. شما باید سال‌های متمادی این کشور و این‌جامعه و این تاریخ را در همین خط روشن به پیش ببرید. ان‌شاءالله نظر حضرت بقیّه‌الله‌الاعظم (ارواحنافداه) -که توجه و نظر او برافروزاننده‌ی شعله‌ی عشق و محبت در دل‌های همه‌ی ماست و انگیزه را در ما زیاد می‌کند- متوجه شماست. امیدوارم خدای متعال همیشه شما را مشمول لطف خودش قرار دهد.

والسلام‌علیکم‌ورحمه‌الله‌وبرکاته

منبع: کتاب سایه سار ولایت جلد ۴ صفحه ۱۲۸

پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای

دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • رهبر انقلاب: بسیجی بودن، یعنی فعال بودن، در میدان عمل رفتن، تن به حادثه دادن، خالص بودن، برای اهداف متعالی کار کردن و نه فقط آن اهداف را تحسین کردن! بعضی‌ها می‌نشینند و برای یک انسانِ شیرین‌کار یا یک قهرمان کف می‌زنند، اما یک نفر خودش آن قهرمانی را انجام می‌بخشد، این‌ها با هم فرق دارند./بسیجی آن کسی است که در میدان عمل وارد می‌شود، تن به حادثه و موج می‌دهد، سرما و گرما را تحمل می‌کند و از لذّت‌های شیرین زیر دندان هر انسان براحتی چشم می‌پوشد.
  • رهبر انقلاب: لعنت خدا بر آن کسانی که سعی کردند نام زیبای متعالی بسیجی را از لوح ذهن جامعه‌ی ما پاک کنند، هر چند نتوانستند و نخواهند هم توانست
  • رهبر انقلاب: در میدان سیاسی و فرهنگی، یک جنگ حقیقی وجود دارد، هشیارانه و مدبّرانه باید کار کرد./ در میدان جنگ نظامی باید نقشه بکشد، باید دشمن را دور بزند، باید از غفلت دشمن استفاده کند، باید طراحی تاکتیک بکند تا موفق بشود، در جنگ سیاسی و فرهنگی هم عیناً همین‌طور است، اگر سرمان را پایین بیندازیم و همین‌طور جلو برویم، کاری صورت نمی‌گیرد، تدبیر، آگاهی، هوشیاری، خبرویّت و حسابگریِ دقیق بر اساس اصول لازم است و شما این کارها را بکنید.
  • رهبر انقلاب: بزرگ‌ترین فسادها، فساد یک مسئول است که به وظیفه‌ی خودش عمل نمی‌کند و قوم و خویش بازی و گروه‌بازی و حزب‌بازی و امتیازدهیِ بیجا و بی‌مورد و امثال این‌ها می‌کند. نتیجه‌اش چیست؟ نتیجه‌اش کوه‌های ثروت بادآورده در کنار دره‌های محرومیت است. فساد این است که یک نفر در کسوت خدمت، خیانت کند، با شعار عمل مثبت، تیشه بردارد و به ریشه‌ی زندگی و بهروزی مردم بزند.
  • رهبر انقلاب: نفوذ عطر انقلاب اسلامی مثل نسیم بهاری در همه جا پراکنده شد و هرکس تا اندازه‌ای از آن بهره برد. قدرت‌های استکباری این‌ها را می‌بینند و با شکل‌های مختلف مرتب با آن برخورد می‌کنند. بنابراین هر کس که در داخل کشور حرفی بزند که علیه انقلاب و علیه امام باشد آن را بزرگ می‌کنند. مقصودشان هم این است که به گوش عناصری که در کشورهای اسلامی تحت تأثیر انقلابند، برسانند که شما دل به انقلاب اسلامی‌ای بسته‌اید که به دلیل حرف فلان کس و فلان دانشجو در فلان کنفرانس، خودش شکست خورده است.
  • رهبر انقلاب: عزیزان من! یک میدان جنگ وجود دارد. میدان و موقعیت را بشناسید/ بعضی‌ها بر اثر نشناختن موقعیت، به خودشان خیلی ضربه می‌زنند، آدم‌های خوب و مؤمن و باانگیزه‌ای هستند، اما یک وقت در موقعیتی ژستی می‌گیرند و موضعی اتخاذ می‌کنند که درست به نفع دشمن است، نمی‌فهمند که این‌جا جبهه‌ی دشمن است، اشتباه می‌کنند و گاهی جبهه‌ی خودی را با دشمن اشتباه می‌گیرند، گاهی جبهه دشمن را با خودی اشتباه می‌گیرند!