روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

مقاله‌ منتشر نشده آیت الله خامنه ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت چهارم

ثبت‌شده در چهارشنبه، ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۵۷ ق.ظ
مقاله‌ منتشر نشده آیت الله خامنه ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت چهارم

دوازدهم و بیست و پنجم محرم الحرام، دو قول مشهور شهادت حضرت امام سجاد علیه‌السلام می‌باشد. به همین مناسبت، «روشنی خورشید» مقاله‌ی نوشته‌شده توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام را در شش قسمت پیاپی منتشر می‌کند، که این تقسیم‌بندی، بر اساس تقسیم‌بندی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در انتشار مقاله‌ی مزبور می‌باشد.

این مقاله در شش شماره‌ی پیاپی در سال ۱۳۶۱ در ماهنامه‌ی پاسدار اسلام و با عنوان «پژوهشی در زندگانی امام سجاد» منتشر شد و در اسفند ۶۱ نیز به صورت جزوه‌ای با همین عنوان، از طریق دفتر حزب جمهوری اسلامی منتشر و توزیع گردید.

تاریخ انتشار: مهر ۱۳۶۱

شرح:

[بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم]

کادرسازی

تا این‌جا رسیدیم که در مطالب نقل شده از امام سجاد(۱)، ما چند نوع مطلب مشاهده می‌کنیم:

یک نوع آن، بیاناتی است که خطاب به عامه‌ی مردم است و از خود بیان هم پیداست که شنونده و خواننده‌ی آن بیان، عده‌ی خاصی از نزدیکان و خصّیصین و از کادرهای امام نیستند. برای این نوع نمونه‌ای آوردیم.

نوع دوم، بیاناتی است که خطاب به عده‌ی خاصی است. گر چه مشخص نیست که خطاب به کیست، اما کاملا مشخص است که خطاب به عده‌ای است که آن عده با دستگاه حاکم مخالف بودند؛ و در حقیقت آن‌ها پیروان امام و معتقدین به حکومت اهل‌بیت بودند.

در کتاب تحف‌العقول، خوشبختانه یک نمونه از این نوع بیانات امام سجاد وجود دارد -اینکه می‌گویم یک نمونه، وجود دارد زیرا اگر در کتاب‌های دیگر هم بگردیم بیش از این نمونه‌های معدود از امام سجاد چیزی نمی‌توان یافت- اما انسان می‌تواند احساس کند که در زندگی امام سجاد از این‌گونه نمونه‌ها فراوان بوده، منتها در پیش‌آمدها و حوادث گوناگونی که در آن دوران رخ می‌نموده، در اختناق‌ها، حمله کردن‌ها، اذیّت کردن‌ها، کشتن‌ها و شهادت‌های اصحاب ائمه، این آثار از بین رفته و این مقدار کم به دست ما رسیده است.

نوع دوم این‌گونه شروع می‌شود: «کفانا الله و ایاکم کید الظالمین و بغی الحاسدین و بطش الجبارین» سخن و خطاب، این چنین است: خدا ما و شما را از کید ستمگران و از سرکشی حسودان و از حرکات جبارانه‌ی جباران محفوظ بدارد. خود خطاب نشان می‌دهد که امام و این جمع در این جهت شریکند؛ یعنی همگی مورد خطر و در معرض تهدید از طرف دستگاه حاکمه‌اند؛ و پیداست که این مسأله مربوط به عده‌ی خاصی است و آن عده عبارتند از مؤمنین به اهل‌بیت و دوستان و نزدیکان آنان. در این نوع، خطاب با «یا ایّها المؤمنون» شروع می‌شود. اگر در آن خطاب قبلی «ایّها الناس» و در بعضی از موارد «یا ابن آدم» بود، در این‌جا «ایّها المؤمنون» است. یعنی امام اعتراف می‌کند به ایمان کسانی که این خطاب به آن‌ها صادر شده است. آن مؤمنان واقعی که به اهل‌بیت و اندیشه‌ی اهل‌بیت ایمان داشتند.

در این‌جا که امام شروع به سخن گفتن می‌نماید، سخن امام هم دلیل بسیار روشنی است بر اینکه مخاطبان، مؤمنان -یعنی نزدیکان به اهل‌بیت- اند: «لا یفتننکم الطواغیت و اتباعهم من اهل الرغبه فی الدنیا، المائلون الیها، المفتنون بها، المقبلون علیها» طاغوت‌ها شما را فریب ندهند، و پیروان طاغوت‌ها از دنیاپرستان و دنیاگرایان و دنیافریفتگان و دنیاشتابندگان. در این‌جا آن نوا و آهنگ اصلی در خطاب به این مؤمنین، حفظ آنان و ساختن کادرهای لازم برای آینده است. پیداست که در جریان درگیری شدیدی که در باطن، میان طرفداران ائمه و طرفداران طواغیت وجود داشته، طرفداران ائمه از محرومیت‌های بسیاری رنج می‌بردند. همانند دوران مبارزه‌ی خودمان؛ کسانی که قبل از پیروزی انقلاب مبارزه می‌کردند طبعا آسایش‌های کسانی را که مبارزه نمی‌کردند، نداشتند؛ بلکه دائما در زندان، تبعید، ترس، زیر شکنجه و یا در فرار بودند. اگر کاسب بود برایش برگه‌ی مالیاتی می‌آوردند، بیشتر از آن مقداری که می‌بایست بپردازد؛ اگر دانشجو بود دائما زیر نظر و تحت تعقیب و احیانا اخراج از دانشگاه؛ اگر طلبه بود در حال فرار، بازداشت و یا تبعید؛ اگر اداری بود در حال معزول بودن و معلق شدن و غیر ذلک. یعنی در هر قشری از قشرها در دوران رژیم گذشته، اگر کسی اهل مبارزه بود، نوعی ناکامی در زندگی مادیش وجود داشت. حتی کسانی که علاقه‌مند به انقلاب بودند و مبارزه می‌کردند، از رفتن حج -مثلا- محروم می‌ماندند! با اینکه مکه رفتن یک کار عبادی است اما کسی که آن روز با دستگاه مبارزه می‌کرد اجازه‌ی مکه رفتن هم پیدا نمی‌کرد یا خیلی به زحمت پیدا می‌کرد و همچنین اجازه‌ی هیچ مسافرتی به او نمی‌دادند یا خیلی به زحمت می‌دادند.

طبیعتا آن عده‌ای که اهل مبارزه‌اند، یک ناکامی‌هایی در زندگی معمولیشان دارند، درحالی‌که دیگران از آسایش‌ها و رفاه‌های زیادی برخوردارند. خطر بزرگی که مبارزین را تهدید می‌کند این است که این‌ها به آن رفاه گرایش پیدا کنند؛ رفاهی که جز به قیمت دست شستن از مبارزه‌ی مقدس به دست نخواهد آمد. امام در این بیان، بیشترین تکیه‌اش روی این نکته است که مردم را از رفاه‌های معمولی این زندگی‌های جلوه‌دار و متلألئ کاذب معمولی، که جز به قیمت نزدیک شدن به طواغیت به دست نمی‌آید برحذر بدارد. لذا شما در همین بیان و در بسیاری از بیانات و روایات کوتاه امام سجاد که نقل شده است، این آهنگ را می‌بینید و به گوش شما می‌خورد که امام، مردم را از دنیا پرهیز می‌دهند.

از دنیا پرهیز دادن یعنی چه؟ یعنی مردم را از جذب شدن به جریانی که به انسان رفاه می‌دهد تا ایمان را بگیرد و به او امتیاز می‌دهد تا از تندی مبارزه‌ی او بکاهد، مصون و محفوظ بدارد و این در خطاب به مؤمنین است. در خطاب به عامه‌ی مردم این جهت کمتر به چشم می‌خورد. در خطاب به عامه‌ی مردم -همان‌طور که قبلا گفته شد- آنچه که بیشتر به چشم می‌خورد این است که مردم! متوجه خدا باشید، متوجه قبر و قیامت باشید، خودتان را برای فردا آماده کنید و مانند آن.

بنابراین مقصود امام از این نوع دوم از سخن گفتن چیست؟ مقصود کادرسازی است. امام می‌خواهد از مؤمنین، کادرهای لازم را برای هنگام لازم بسازد، لذا این‌ها را از جذب شدن به قطب‌های قدرت و جذب شدن به رفاه کاذب برحذر می‌دارد؛ و بارها -در این نوع دوم- از رژیم حاکم یاد می‌کند، درحالی‌که در بیان قبلی به این صراحت نبود، ولی این‌جا حضرت سجاد بارها از دستگاه حاکم با زشتی یاد می‌کند و آن را در کنار شیطان می‌گذارد. مثلا این‌جا می‌فرماید «و ان الأمُور الوارده علیکم فی کل یوم و لیله من مظلمات الفتن و حوادث البدع و سنن الجور و بوائق الزمان» آنچه که بر شما هر روز و هر شب وارد می‌شود، از فتنه‌های تاریک، از بدعت‌های جدید -بدعت‌هایی که دستگاه‌های ظلم به‌وجود می‌آورند- ، از سنت‌های ظالمانه و از سختی‌های دوران، «و هیبه السلطان» از اظهار هیبت و قدرت سلطان و «وسوسه الشیطان» امام بلافاصله بعد از سلطان، وسوسه‌ی شیطان را می‌آورد، یعنی با کمال صراحت، حاکم وقت را در این‌جا مورد توجه قرار می‌دهد و او را در کنار شیطان می‌گذارد؛ و در ادامه‌ی سخن، جمله‌ی بسیار جالبی است که چون خیلی مهم است، نقل می‌کنم؛ و این جمله حاکی از آن مطلبی است که قبلا گفتم: «لتثبط القلوب عن نیّتها» این حوادثی که در زندگی شب و روز انسان پیش می‌آید -در دوران خفقان- دل‌ها را از آن نیت و جهتی که دارند، باز می‌دارد و از آن انگیزه و نشاط مبارزه می‌اندازد. «و تذهلها عن موجود الهدی» موجودیت هدایت را -یعنی آن هدایتی که الان در جامعه وجود دارد، آن را- از یاد این‌ها می‌برد. «و معرفه اهل الحق» و آن‌ها را از شناسایی اهل حق به فراموشی می‌سپارد و نمی‌گذارد که اهل حق در یاد این‌ها بمانند.

حضرت سجاد در همان روالی که قبلا گفتم، دارد این‌ها را موعظه می‌کند که مبادا این‌گونه حوادث، زندگی شما را از آن خطی که دارید، به فراموشی بیفکنند و آن را از یاد شما ببرد... امام بارها از سلطان و حاکم جور یاد می‌کند، و باز جای دیگری می‌فرماید: «و ایاکم و صحبه العاصین و معونه الظالمین» مبادا که با گناهکاران همنشین شوید -مراد از گناهکاران چه کسانی‌اند؟ همان کسانی که جذب دستگاه ظلم عبدالملکی شده‌اند- مبادا نزدیک آن‌ها بروید، مبادا به ستمگران کمک کنید.

شما درست امام سجاد را در این چهره ترسیم کنید و ببینید از امام سجاد، چگونه شخصیتی در ذهنتان تصور می‌کنید؟ آیا باز هم همان امام مظلوم کم‌حرف بیماری که هیچ به کار زندگی کار ندارد در ذهنتان می‌نشیند؟! امام یک عده از مؤمنین و دوستان و طرفداران و هواداران خودش را جمع کرده و دارد با این کیفیت آن‌ها را از نزدیک شدن به دستگاه‌های ستمگر زمان و از فراموش کردن مبارزه منع و نهی می‌کند و نمی‌گذارد که آن‌ها از طریق مبارزه منحرف بشوند. امام دارد آن‌ها را شاداب و باطراوت و سرزنده نگه می‌دارد برای روزی که وجودشان بتواند در راه ایجاد حکومت اسلامی مؤثر باشد.

فلسفه‌ی امامت از دیدگاه امام

از جمله چیزهایی که در این بخش از بیانات امام سجاد، به نظرم خیلی جالب و مهم آمد، یک قسمتی است که از تجربه‌های گذشته‌ی پیروان اهل‌بیت یاد می‌کند. در این بخش، امام سجاد به مردم می‌گوید: شما یادتان است -یا خبر دارید- که در گذشته چقدر فشار از سوی حکام جائر بر شما وارد آمد؟ منظور فشارهایی است که بر پیروان اهل‌بیت در دوران معاویه، یزید و مروان پیدا شد. اشاره‌ی امام به واقعه‌ی حره، واقعه‌ی عاشورا، شهادت حجر بن عدی و رشید هجری و ده‌ها حادثه‌ی مهم و معروف دیگری است که پیروان اهل‌بیت در طول زمان گذشته، آن‌ها را تجربه کرده بودند و در ذهنشان بود. اما می‌خواهد از تجربه‌های گذشته و از یادآوری این خاطرات تلخ، این مردم را در مبارزه‌شان ثابت‌قدم‌تر کند. به این عبارت توجه کنید: «فقد لعمری استدبرتم من الأمُور الماضیه فی الایام الخالیه، من الفتن المتراکمه و الانهماک فیها ما تستدلون به علی تجنب الغواه و...» به جان خودم قسم، شما از جریان‌های گذشته در دوران‌های پیشین که پشت سر گذاشته‌اید، از فتنه‌های انباشته و متراکم، و غرق شدن در این فتنه‌ها، حوادث و تجربه‌هایی را می‌توانید از آن آزمایش‌ها استفاده کنید و به آن‌ها استدلال بر اجتناب و دوری از گمراهان و اهل بدعت‌ها و مفسدین در زمین بنمایید. یعنی شما تجربه در دستتان هست و می‌دانید که اهل بغی و فساد -یعنی همین حکام جور- هنگامی که مسلط شوند با شما چگونه عمل خواهند کرد! شما با استناد به آزمون گذشته هم، اکنون می‌دانید که باید از این‌ها جدا شوید و از این‌ها فاصله بگیرید و در مقابل اینان صف‌آرایی کنید.

امام در خلال این بیان، مسأله‌ی امامت را به صورت صریح مطرح می‌کند. یعنی همان مسأله‌ی خلافت و ولایت بر مسلمین و حکومت بر مردم و اداره‌ی نظام اسلامی. امام سجاد، این‌جا مسأله‌ی امامت را به صراحت بیان می‌کند در صورتی که در آن دوران به آن صراحت نمی‌توانست این گونه مطالب را برای عامه‌ی مردم مطرح کند. می‌فرماید: «فقدموا امر الله و طاعته و طاعه من اوجب الله طاعته» فرمان خدا و اطاعت او را مقدم بدارید و همچنین اطاعت کسی را که خدا اطاعت او را واجب کرده است.

امام در این‌جا فلسفه و مبنای امامت را از نظر شیعه معین می‌کند. چه کسی باید بعد از خدا مورد اطاعت قرار گیرد؟ کسی که خدا اطاعت او را واجب کرده است. اگر مردم آن زمان می‌خواستند روی این مسأله فکر کنند، خیلی آشکارا به این نتیجه می‌رسیدند که اطاعت عبدالملک واجب نیست، چون ممکن نیست خدا اطاعت عبدالملک را واجب کرده باشد. عبدالملک با آن همه ظلم و جور و فساد و بغی، پیداست که شایسته‌ی اطاعت نیست. امام این‌جا مسأله‌ی امامت را ذکر می‌کند، سپس برای این که تنها شبهه‌ای هم که در ذهن مستمعانشان وجود دارد، از بین برود، می‌فرماید: «و لا تقدموا الأمُور الوارده علیکم من طاعه الطواغیت و فتنه زهره الدنیا بین یدی امر الله و طاعته و طاعه اولی‌الامر منکم» آنچه که بر شما پیش می‌آید از طاغوت‌ها -یعنی عبدالملک‌ها- آن را در قبال اطاعت خدا و مقدم بر اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولی‌الامر واقعی قرار ندهید. امام در این بخش از بیانات خود نیز مسأله‌ی امامت را صریحا مطرح می‌کند.

حضرت هم در آن بیان قبلی و هم در این بیان، به دو مسأله‌ی اساسی توجه می‌کنند. در این دو بیان به دو جریان از آن سه جریانی که قبلا اشاره کردم، اشاره شده است که یکی بازنگری و تجدید ذهنی افکار و معتقدات اسلامی مردم و آنان را به فکر عقاید اسلامی انداختن و به بازنگری دین وادار و تشویق کردن است و دیگری بعد مسأله‌ی سیاسی ولایت امر، یعنی مسأله‌ی حکومت و فرماندهی نظام اسلامی است. امام، آن روز مردم را به این دو مسأله آشنا می‌کنند و در حقیقت دارند برای آن نظام مورد نظر خودشان -که نظام علوی و نظام الهی اسلامی است- تبلیغات می‌کنند.

لزوم تشکیلات

یک نوع دیگر از بیانات امام سجاد [که] از این دو تا جالب‌تر است، آن نوع بیاناتی است که تقریبا امام به‌طور صریح مردم را به داشتن یک تشکیلات اسلامی ویژه دعوت می‌کند. البته این دعوت تنها از مردمی است که وابسته‌ی به آن بزرگوارند و الّا اگر می‌خواستند مردمی را که جزو عامه‌ی مردمند، به یک چنین تشکیلاتی دعوت کنند، این دعوت افشا می‌شد و برای حضرت خیلی هم دشواری پیش میامد. از این نوع، باز یک نمونه‌اش، خوشبختانه در تحف‌العقول هست که در این‌جا نقل می‌کنیم (۲).

امام چنین شروع می‌فرماید: «ان علامه الزاهدین فی الدنیا، الراغبین فی الاخره، ترکهم کل خلیط و خلیل و رفضهم کل صاحب لا یرید ما یریدون» نشانه‌ی زاهدان در دنیا -که از دنیا چشم پوشیده و به آن بی‌رغبتند- این است که هر دوست و یاری را که با آنان هم‌عقیده و همفکر و همدل و هم‌خواست نیست، او را ترک می‌کنند. این آشکارا دعوت به یک تشکیلات شیعی است. این‌ها، در این بیان می‌آموزند که بایستی به دیگرانی که خواسته‌ی آن‌ها را دنبال نمی‌کنند، انگیزه‌ی آن‌ها را ندارند و دنبال حکومت علوی و حکومت حق نیستند، باید با آن‌ها غریبه و بیگانه باشند. البته رفت‌وآمد و معاشرت دارند، اما این معاشرت مثل معاشرت ملت ایران است در دوران قبل از انقلاب با آن -مثلا- بقال سر گذر که می‌دانستند ساواکی است، یا فلان آجودانی که معلوم بود مواظب کار مردم است. امام می‌فرماید رفت‌وآمد و برخورد شما با کسانی که اراده‌ی شما و فکر و راه شما را نمی‌پیمایند و ندارند و هدف نمی‌گیرند، بایستی رفتاری غریبه‌وار و بیگانه‌وار باشد و آن‌ها را باید ترک کرد (۳).

نوع دیگر از بیانات امام، مطالب کلی است که این جنبه‌های خاصی که من بدان اشاره کردم در آن نیست؛ مثل رساله‌ی حقوق امام سجاد. امام سجاد یک نامه‌ای دارند که این نامه خیلی مفصل است و به اندازه‌ی یک رساله‌ی واقعی به اصطلاح ما است. رساله یعنی نامه و اینکه می‌گویند رساله الحقوق یعنی نامه‌ی حضرت که به یکی از دوستانشان نوشته‌اند و در آن حقوق افراد و اشخاص را بر یکدیگر ذکر کرده‌اند. اما واقعا به قدر یک رساله‌ی مصطلح امروز ما می‌شود و اگر ترجمه و چاپ شود، خودش یک کتاب می‌شود و شاید هم چاپ شده باشد. در این‌جا امام از تمام حقوقی که افراد و اشخاص بر یکدیگر -در سِمت‌های گوناگون دارند- یاد می‌کند. مثلا حق خدا بر تو، حق اعضا و جوارحت، حق گوشَت، حق چشمت، حق زبانت، حق دستت. این‌ها چه حقوقی بر تو دارند. سپس حق حاکم جامعه‌ی اسلامی بر تو، حق تو بر حاکم جامعه‌ی اسلامی، حق تو بر دوستانت، حق تو بر همسایگانت، حق تو بر خانواده‌ات. تمام این‌گونه حقوقی که تنظیم‌کننده‌ی مناسبات میان افراد در نظام اسلامی است، در این رساله بیان شده است. امام، خیلی آرام و بدون اینکه نامی از حکومت و مبارزه و نظام آینده بیاورد، در این نامه، مبانی مناسبات نظام آینده را ذکر کرده است که اگر یک روزی نظام حکومت اسلامی در دوره‌ی خود امام سجاد -که البته احتمالش تقریبا منتفی بود- یا در دوره‌های بعد پدید آمد، از پیش در ذهن مسلمان‌ها، مناسبات جاری بین مردم در آن نظام شکل گرفته و منظم شده باشد. یعنی مردم را با اسلامی که حکومتش در آینده به وجود خواهد آمد، آشنا می‌کند. این هم یک نوع دیگر از بیانات امام سجاد است که خیلی جالب است.

یک نوع هم آن چیزی است که شما در صحیفه‌ی سجادیه می‌بینید که بحث از صحیفه‌ی سجادیه، بحث بسیار مشروح و مفصلی است و شایسته است کسانی روی کتاب شریف صحیفه‌ی سجادیه کار کنند.

صحیفه‌ی سجادیه مجموعه‌ای است از دعا درباره‌ی همه‌ی موضوعاتی که انسان در یک زندگی بیدار و هوشمندانه به آن موضوعات توجه دارد. بیشترین تکیه در این دعاها به روابط قلبی و ارتباطات معنوی انسان است. مناجات‌های گوناگون، دعاهای گوناگون، خواسته‌های معنوی و تکامل‌زای فراوان و بی‌شمار در این کتاب هست و امام، در ضمن این دعاها و به زبان دعا انگیزه‌های یک زندگی اسلامی را در ذهن مردم بیدار و زنده می‌کند.

یکی از نتایجی که دعا می‌تواند داشته باشد -و بارها آن را ما تکرار کردیم- این است که انگیزه‌های سالم و صحیح را در دل‌ها بیدار می‌کند. وقتی می‌گویید «اللّهم اجعل عواقب امورنا خیرا» خدایا عاقبت کار ما را نیک کن، این دعا یاد عاقبت امر را در دل شما زنده می‌کند و شما را به یاد عاقبت می‌اندازد. انسان گاهی از عاقبت خودش غافل می‌ماند. فعلا دارد زندگی می‌کند و می‌گذارند و توجه ندارد که عاقبت، در سرنوشت انسان تعیین کننده و نقش دهنده و مهم است. وقتی این دعا را کردید، ناگهان شما را به یاد می‌اندازد و انگیزه‌ی توجه به عاقبت امر را در شما بیدار می‌کند و شما می‌روید دنبال این که عاقبت امرتان را خوب کنید؛ ولی چگونه خوب کنید، این بحث دیگری است. تنها خواستم مثالی بزنم تا توجه شود که دعا چگونه انسان را به انگیزه‌های درست و صادق متوجه می‌کند. آری، یک کتاب صحیفه‌ی سجادیه، از اول تا آخر پر از انگیزه‌های شریف دعائی برای انسان‌ها است که اگر انسان بدان‌ها توجه کند، واقعا همین صحیفه‌ی سجادیه کافی است که یک جامعه را توجه دهد و اصلاح و بیدار کند.

از این‌ها که بگذریم، روایات کوتاه فراوانی از امام سجاد نقل شده است. من یک نمونه‌اش را در بحث‌های قبلی آوردم -که متأسفانه در مجله اشتباه چاپ شده بود-: «اولا حر یدع هذه اللماظه لاهلها» لماظه یعنی پس مانده‌ی دهان سگ. چقدر این بیان مهم است: آیا یک آزادمرد -انسان آزاده‌ای- نیست که این پس مانده‌ی دهان سگ را برای اهلش بگذارد؟! پس مانده‌ی دهان سگ چیست؟ همین زخارف دنیوی، کاخ‌ها، تشریفات و این چیزهایی که همه‌ی دل‌های ضعیف در دوران عبدالملک، جذب آن می‌شدند. این‌ها را می‌گویند پس مانده‌ی دهان سگ. همه‌ی کسانی که نوکری عبدالملک یا نوکری نوکرانش یا حرکت در جریانش را می‌خواستند، برای خاطر همین پس مانده‌های دهان سگ می‌خواستند. می‌فرماید دنبال این پس مانده‌های دهان سگ نباشید اِی مؤمنان، تا بدین وسیله جذب عبدالملک نشوید. از این‌گونه بیانات انقلابی و جالب در سخنان امام سجاد زیاد است، که ان‌شاءالله بدان‌ها خواهیم رسید؛ و از این قبیل است شعرهای آن حضرت. حضرت سجاد شاعر هم بوده‌اند و شعر می‌گفتند و مضامینش هم همین مضامین است که ان‌شاءالله در آینده یادآور خواهیم شد. (۴)

 

پانوشت:

۱- در این مورد و موارد مشابه، که در متن اصلی به جای «علیه‌السّلام» و عبارات مانند آن، علامت اختصاری »(ع)» و به جای «صلّی‌الله‌علیه‌واله» علامت اختصاری »(ص)» درج شده است، برای یکنواختی متن، این علائم اختصاری حذف شده‌اند.

۲- متأسفانه باید بگویم در تیترهای این‌گونه بیانات امام سجاد -که محدّثین انتخاب کرده‌اند- هیچ‌کدام اشاره‌ای به آن محتوایی که ما اشاره کردیم ندارد. غالبا این‌ها را هم ذیل عنوان زهد ذکر کرده‌اند. البته زهد واقعی هم همین است. منتها آن برداشتی که معمولا از زهد می‌شده، آن برداشت این‌جا از این کلمه نمی‌شود و باید اشاره‌ای هم می‌شد که امام در این بیانشان دارند به مسائل سیاسی اشاره می‌کنند.

۳- به نظر من از این قبیل بیان، هم در کلمات امام سجاد و هم در کلمات ائمه‌ی دیگر باز می‌توان یافت و در کلمات ائمه‌ی دیگر زیاد است. البته من در زندگی امام صادق صلوات الله علیه و همچنین در زندگی امام باقر و نیز در زندگی حداقل سه، چهار نفر از ائمه‌ی بعد از امام صادق یافته‌ام. حتی نشانه‌ی تشکیل منظمه و تشکیلات اسلامی را در کلمات امیرالمؤمنین هم، من رد پایش را پیدا کرده‌ام؛ که البته این‌جا دیگر جای بحثش نیست و مفصل است. من خیال می‌کنم در یک جزوه‌ای که از یکی [از] سخنرانی‌های قبلی من تنظیم شده، به نام «پیشوای صادق»، شواهدی ذکر کرده‌ام. -البته آنکه چاپش کرده، بدون اجازه‌ی من و با غلط و اشتباه چاپش کرده [است]. الان دارم می‌گویم که این کتاب بدون اجازه‌ی من چاپ شده و غلط هم چاپ شده و ناقص هم هست. یعنی آنچه چاپ شده، یک سوم آنچه من می‌خواستم بگویم نیست.- در همان کتاب من شواهدی را ذکر کرده‌ام که ائمه، بیانات و اظهاراتی در مورد تشکیلات و ایجاد سازمان اسلامی داشته اند.

۴- پانوشت‌های ۲و ۳ از اصل مقاله ذکر شده‌اند و نوشته‌ی خود حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌باشند.

 

منبع: ماهنامه‌ی «پاسدار اسلام» وابسته به «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم»؛ شماره‌ی ۱۰؛ صفحه‌ی ۹

پیوندهای مرتبط:

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت اول

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت دوم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت سوم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت پنجم

مقاله‌ منتشرنشده آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون زندگانی امام سجاد علیه‌السلام - قسمت ششم

 

دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • آیت‌الله خامنه‌ای: حضرت سجاد به دو مسأله‌ی اساسی توجه می‌کنند که یکی بازنگری و تجدید ذهنی افکار و معتقدات اسلامی مردم و آنان را به فکر عقاید اسلامی انداختن و به بازنگری دین وادار و تشویق کردن است و دیگری بعد مسأله‌ی سیاسی ولایت امر، یعنی مسأله‌ی حکومت و فرماندهی نظام اسلامی است. امام، آن روز مردم را به این دو مسأله آشنا می‌کنند و در حقیقت دارند برای آن نظام مورد نظر خودشان -که نظام علوی و نظام الهی اسلامی است- تبلیغات می‌کنند.