بخشهایی ازبیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با دستاندرکاران جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی - ۱۳۹۵/۸/۱۹

دستاندرکاران جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، پس از سه سال و نیم از دیدار نخست با رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای، بار دیگر به دیدار ایشان رفتند و از بیانات ایشان بهرهمند شدند. «روشنی خورشید» بخش عمدهای از این بیانات را منتشر میکند.
تاریخ: ۱۹ آبان ۱۳۹۵
شرح:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلی متشکر و خرسندم از اینکه دوستان همت کردید این جلسهی بسیار خوب را تشکیل دادید. تجدید عهدی شد، یادی شد.
اگرچه از بعضی از بخشهای شما گزارشهایی یا میبینم یا میشنوم یا میخوانم لکن این گزارش مبسوط و مشروح و گویا [که] برادران لطف کردند و [ارائه] دادند، حقیقتا بسیار خوب بود: هم پرمغز بود، هم حاکی از تلاش و جدیت فراوان بود [و] هم حاکی از هوشمندی و آیندهنگری بود.
الحمدلله بالاخره جمعی در کشور پیدا شدند که بدانند [و] بفهمند کشورشان چیست؟ کیست؟ ظرفیتها چیست؟ ما که هرچه به بعضیها راجع به ظرفیتهای کشور، راجع به امکانات کشور و اینها میگوییم، خیلی باور نمیکنند. اما الحمدلله جماعت شما این حقیقت را باور کردید و لمس کردید و به نمایش درآوردید. مطالبی هم که این دوستان بیان کردند، عمده، مطالبی بود که در دل بنده هم همین حرفها، همین توقعات بود. الحمدلله همدلی هست، همزبانی هست.
ربط دل من و تو ربط عاشقی ست
اینجا سخن ز کهتر و مهتر نمیرود
مرحوم آقای خوشوقت میگفت یک عارفی در مکاشفه دید که یک سکوی بلندی است که جوانها میآیند و جست میزنند. با یک جست میپرند روی سکو. عارف هرکاری کرد نتوانست و افتاد زمین. در عالم معنویت هم همین است، آنجا هم جوان آمادگیاش بیشتر است و بهتر میتواند پرواز کند. الحمدلله این مفاهیم در دل شما جوانها روییده است. اینکه من اینهمه اصرار میکنم آموزش بدهید و بپرورانید، تربیت کنید و به وجود بیاورید، برای خاطر این است. یعنی همینطور این نسلها پیدرپی، پشت سر هم، هی جوان پشت سر جوان، جوان پشت سر جوان.
مثل نیروهای ذخیره جنگ. یک نیرو صفشکنی میکند و راه را باز میکند، نیروی بعدی از وسط عبور میکند و موقعیت را تصرف میکند. بعد خط دفاعی تشکیل میدهد و احیاناً حمله میکند، بعد نیروی بعدی خط را میشکافد. جنگ فرهنگی هم عیناً همینجور است البته با ظرافتهای خیلی بیشتر و با پیچیدگیهای خیلی زیادتر و نیازمند به هوشمندیهای خیلی بیشتر. الحمدلله شما جوانها راه افتادید، آمدید و کار را شروع کردید. بالاخره ما هم همین حرفها را با شما داریم.
... باید تشکر کنم از دستاندرکاران و از شخص آقای جعفری. ایشان را فرمانده سپاه گذاشتیم. نگاه اول به فرمانده سپاه «نظامیگری» است. آقای جعفری به موازات «نظامیگری»، «فرهنگیگری» را هم از خودشان نشان دادند و وارد مقوله فرهنگ و کار فرهنگی شدند. همانطور که دوستان گفتند، اگر واقعاً سپاه نبود این مجموعه کار و اینها انجام نمیشد. این پشتیبانیها انجام نمیگرفت. از آقای یکتا که در راهاندازی این کار خیلی نقش ایفا کرد، واقعاً تشکر میکنم. آقای یکتا هم از آن آدمهایی است که تمام نمیشود. همینطور میجوشد. مثل اسب عربی که هیچوقت خسته نمیشود. بنده خودم را چند سال قبل به اسب عربی تشبیه کردم. گفتم اسب عربی هیچوقت خسته نمیشود. یعنی از پا نمیافتد و وقتی که میافتد دیگر میمیرد، تمام. میرود تا تمام میشود. آقای یکتا از آن اسبهای عربی اصیل است.
خب الحمدلله آقای عبودتیان هم تعریفهای خوبی از ایشان شنیدم، امشب بیشتر از ایشان شنیدیم، لکن قبلا گزارشهای خوبی میآمد. از یکایک شماها واقعاً تشکر میکنم. همه این گزارشهایی که دادید گزارشهای بسیار خوبی بود. هم افق را گاهی -اتفاق افتاده- دیدم. هم محصولات اوج را، هم بخش مربوط به فضای مجازی را.
... راجع به اوج، یکی از دوستانی که برای این جلسه به من مشورت دادند که مطالعه کنم، چیز جالبی نوشته بود. نوشته بود من معلمم، خصوصیتم این است که تا چیزی دستم میدهند زیر غلطها خط بکشم. طبیعت معلم این است. راجع به اوج صحبت کرده بودیم و چیزهایی خط کشیده بود، لکن میگوید درعینحال معلم این خصوصیات را هم دارد وقتی به محصّل نگاه کند، آیندهای در او میبیند. میگفت در ناصیه روشن اوج چیزی را میبینم که خیلی برجسته است.
خب! بخش عمده پشتیبانی آقای جعفری و سپاه، پشتیبانی مالی است. پشتیبانی مالی لازم است و باید انجام بگیرد اما با مراقبت؛ این را من اصرار دارم. اما اینکه خود پشتیبانی مالی را بعضی بگویند چطور و چرا؟ باید گفت اگر همه پشتیبانیهای مالیِ فعالیتهای شما را با هم جمع کنند، گمان نمیکنم به قدر خرج چند موشکی که ما به عنوان آزمایش انجام میدهیم، باشد. گاهی با آقایان جلسهای تشکیل دادیم و میگفتم باید تشخیص بدهم که این آزمایش لازم است. آقایان چند نفری از بزرگان نیروهای مسلح مینشینند و مینویسند که بله این آزمایش برای این موشک لازم است و باید انجام بگیرد. خرج آن آزمایشها مجموعاً شاید چند برابر همه مخارجی باشد که در جبهه فرهنگی، آقای جعفری خرج میکنند. بنابراین با هزینه کردن سپاه هیچ مخالفتی ندارم البته با مراقبت. با خرج بیحساب و کتاب موافق نیستم؛ چه در پولهای بزرگ و چه در خرجهای کوچک. بایستی همه چیز با حساب و کتاب باشد. چون بالاخره مال بیتالمال است.
... چیزهایی را لازم است تذکر بدهم.
یک مسأله اینکه قدر این کار را باید بدانید. این کار فرهنگی که قرارگاه قرب بر عهده گرفته با مجموعهای که زیرمجموعهاش است، کار بسیار مهمی است. این را باید قدر دانست. نباید رها کرد و باید وسایل استمرار آن را فراهم کرد. دستگاههای مسئول نه اینکه نخواهند؛ بعضی نمیتوانستند و بعضی شرایط اداریشان اجازه نمیداد. دیروز یک مسئول دولتی پیش من بود میگفت متأسفانه ما بعد از انقلاب آمدیم نظامات سیاسی و نظامی را دگرگون و منقلب کردیم و سپاه آوردیم، ولی نظامات اداری را نتوانستیم دست بزنیم. گاهی نمیتوانند. گاهی چنان این شبکه آب، تنگ است یا آشغال درونش است که اصلا اجازه نمیدهد آب از اینجا عبور کند. لذا بعضی از دستگاهها نمیتوانند و بعضی هم کوتاهی میکنند. اما شما الحمدلله کوتاهی نکردید. فرمود:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد
البته این شیخهای عزیز ما همه جزء همان پیشروانی هستند که به وجود اینها افتخار میکنم. شیخی که گفتم مراد اینها نیستند.(۱)
ببینید! مسأله فرهنگ یک مسأله اصلی است. بنده بارها گفتم مثل هواست که تنفّس میکنید. چه بخواهیم چه نخواهیم تنفّس میکنیم. اگر چنانچه فرهنگ غلطی بر جامعه حاکم باشد، چه بخواهیم چه نخواهیم تحت تأثیر آن قرار میگیریم. بچههای ما تحت تأثیر آن قرار میگیرند. بایستی این هوا را تمیز کرد. لذا مسأله فرهنگ اهمیت زیادی دارد. دشمن انقلاب، اول کار به این نکته توجه نداشت. اوایل انقلاب با روش جنگ سخت با انقلاب برخورد کردند. کودتا راه انداختند، جنجالهای قومی و بعد هم جنگ راه انداختند. محاصره اقتصادی کردند، تهدید کردند اما اینها اثر نکرد. جنگ، ملت ما را منسجم کرد. این جنگ واقعاً برای ما یک گنج بود. از ابعاد مختلف گنج بود. بعد متوجه شدند که راه شکست این انقلاب، کار سخت نیست؛ کار نرم است، کار فرهنگ است.
امروز یا دیروز بود در روزنامهای از قول یکی از حضراتی که با امریکاییها خیلی صمیمی و رفیق است، نوشته بود بین ایران و امریکا یک انقلاب اسلامی نشسته است. تا این انقلاب اسلامی هست این دو به هم نمیرسند. اگر بخواهیم این دوتا به هم برسند باید انقلاب اسلامی را از وسط برداریم. این حرف درستی است. به فکر افتادند که به شکل مناسب و با شیوه فرهنگی انقلاب اسلامی را بردارند که واقعاً هم ممکن است. اگر غفلت کنیم این اتفاق میافتد. اینجور نیست که تصور کنیم این جزء محالات عقلی است. بستگی دارد به اینکه این طرف چهکار بکنیم. لذا شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی شروع شد. ابتدا که ما گفتیم بعضی باور نکردند. حتی بعضی در تلویزیون حرف حقیر را که درباره تهاجم فرهنگی سخنرانی کرده بودم، صریحاً رد کردند؛ من خودم پای تلویزیون بودم و شنیدم. بعد ما یک قدم بالاتر رفتیم و گفتیم شبیخون فرهنگی. این مفهوم به تدریج خودش را تفهیم کرد. ابتدا هم دشمن مراکز اصلی تهاجم را نمیدانست ولی بعدها فهمیدند و آتشبارها را به طرف مراکز اصلی مورد اهتمام یعنی ستونهای اصلی فرهنگی روانه کردند. شماها که در کار فرهنگ هستید و رصد میکنید، غالباً بیشتر از من میدانید که اینها دارند چهکار میکنند؛ بهخصوص با فناوریهای جدید. یکی مسأله ماهواره، بعد مسأله فضای مجازی. دشمنان همه تلاششان را میکنند و واقعاً مجاهدت میکنند. خب البته این طرف هم بیکار نبود. داریم مشاهده میکنیم.
... اعتقاد قطعی و عینی من این است که ما از لحاظ سطح فرهنگی در مجموعه کشور از گذشته وضعمان بهتر و سطحمان بالاتر است. از لحاظ کیفیت بهتریم، از لحاظ کمیت هم اتفاقاً بهتریم. دهه شصت که بعضی از شما در دنیا تشریف نداشتید و بعضی هم در جریان مسائل نبودید، کسانی بودند که علناً علیه جنگ و دفاع مقدس حرف میزدند. علیه همان چیزی که حالا اینقدر مقدس است. مخالفین زیادی داشت. کم نبودند خانوادههایی که به جنگ کاری نداشتند. ما آنهایی که جبهه میرفتند، میشمردیم. چقدر خانوادهها و جوانهایی که اصلا نگاه هم به جبهه نکردند. من یک نوشتهای را نمیخواهم اسم بیاورم، کتاب مفصل معتبری را؛ که نامههای اشخاصی است به یک شخصیت محترم داخل کشور که آن شخصیت هم آدم حسابی است. نامهها را منتشر کرد. آنجا یکی از افرادی که در یکی از ایالات امریکا ساکن است -البته بعد از انقلاب ساکن شده و من آن شخص را هم از نزدیک میشناسم، دکتر بود و بنده یک دفعه به او مراجعه کرده بودم- نامه مینویسد به این رفیق تهرانیاش. پنج، شش نامه است برای همان دوران جنگ. از همه مسائل گوناگون هم خبر میدهد و هم خبر میگیرد اما یک کلمه راجع به بمباران تهران نمیگوید که آقا تهران شنیدیم مثلا بمباران شده است! یک کلمه راجع به اینکه بالاخره کار جنگ به کجا رسید، نمیپرسد! بالاخره اینجا کشور توست، خانه توست که به آن حمله شده است؛ حمله به جمهوری اسلامی که نشده بود، حمله به ایران شده بود. اما یک کلمه در این نامهها نیست! من در حاشیه کتاب یادداشت کردم که این عبرت است. کم نبودند کسانی که جنگ را نادیده میگرفتند. پس امروز اگر چنانچه شما ببینید فلان جوان، فلان خانواده، فلان شخصیت فرهنگی یا سیاسی به مسائل انقلاب اعتنایی ندارد، خیلی نباید تعجب کنید. آن زمان که جنگ بود و آتشفشانی بود، بیخیال و بیاعتنا به این مسائل میرفتند و میآمدند و کار خودشان را میکردند و گردش خودشان و سفر خارجی خودشان را میرفتند. مقالهها و کتابهای خودشان را مینوشتند و شعرهای خودشان را میگفتند. اصلا نگاه نمیکردند [به اینکه] حادثهای به این عظمت در کشور اتفاق میافتد. الآن تعجبی ندارد اگر یک عده توجهی ندارند.
علاوه بر این، فکر انقلاب و نگاه انقلاب رشد پیدا کرده است. شما الآن میگویید محصولاتتان در لبنان و مصر و ترکیه هست. امروز خبر میخواندم که فیلمی ایرانی در مصر رفته و جایزه گرفته یا در ترکیه و عراق پخش شده. همینجور محصولات انقلابی شما دارد پیش میرود. حالا در کن ممکن است فیلمی که مورد توجه قرار میدهند با انگیزههای سیاسی چیز دیگری باشد و فیلم شما را مورد توجه قرار ندهند؛ اما آن ملاک نیست. ملاک این است که در محیطهای نفوذپذیر فکری و عاطفی، کدام فیلم حضور دارد. کدام فیلم کار میکند. این در جبهه انقلاب کار میکند. البته دشمن ما همچنان ناشیگری میکند و خیلی جاها اشتباه و خطا میکند، انشاءالله ما از خطاهایش استفاده کنیم.
... عمده نظر و هدف شما این باشد که چتر گفتمان انقلابی را در کشور باز کنید. بر روی سر همه کشور باز کنید. این کار بسیار هم دشمن دارد. کسانی هستند که سعی میکنند سفره گفتمان انقلاب را جمع کنند تا دیگر تفکر انقلابی وجود نداشته باشد. از اسم انقلاب هم خوششان نمیآید. از تفکر انقلابی هم خوششان نمیآید. از شاخصههای معروف انقلاب یعنی [مبارزه با] استکبار و استضعاف و عدالت اجتماعی هم خوششان نمیآید؛ شاخصههایی که در کلمات امام بود. از اینها خوششان نمیآید. وقتی گفته میشود، استقبال نمیکنند و گاهی هم عکسش را بیان میکنند. در کشور هستند کسانی که معتقدند بایستی کشور را بکشانیم به سمت پیوستن به غرب. منطقشان هم این است که اگر بخواهیم کشور پیشرفت پیدا کند بایستی به غرب پیوسته شود و طبعاً پیوستن به غرب یعنی دنبالهروی غرب باشیم. میگویند وقتی کشوری فاصلهی فاحش علمی و فناوری دارد و میخواهد به کشوری که جلوتر است بپیوندد، باید دنبالهرو او باشد و منطقشان هم این است که پیشرفت بدون این نمیشود. دیگر توضیح نمیدهند که دهههای(۲) متمادی که کشور این راه را رفت، چه شد؟ بعد از انقلاب مشروطیت، چند دهه پهلویها سرکار آمدند و تصمیم گرفتند کشور را از لحاظ فکری و فرهنگی و مبانی اعتقادی و مظاهر زندگی کاملا غربی کنند. تصمیم گرفتند و برنامهریزی کردند و عمل کردند. کشف حجاب، برداشتن عمامههای روحانیون و تعطیلی حوزههای علمیه از این کارها بود. اینها چیزهای آشکار بود و چیزهای پنهان فراوانی هم وجود دارد. ترویج فلسفههای غرب در ایران از کارهای عادی نیست. این کارها کاملا با محاسبه انجام گرفته است. خیلی حرف داریم در این موضوع که حالا مجال گفتنش نیست. آدمهایی کتابها را ترجمه کردند که وابستگیهایشان به غرب از لحاظ فکری و سیاسی واضح بود. این کارها را با حساب و کتاب انجام میدهند. خب! در این پنجاه، شصت سال کشور چه پیشرفتی کرد؟ چه هنری کردند؟ چه گلی به سر این ملت زدند؟ من یکی دو بار شاید این را گفتم، کشور مصر را شما نگاه کنید. از زمانی که عبدالنّاصر از دنیا رفت تا زمانی که بیداری اسلامی اتفاق افتاد، سی و چند سال گذشت. انقلاب اسلامی هم سی و چند ساله است. شما ببینید در طول این سی و چند سال، ایران از کجا به کجا رسیده است؟ همین را در مصر مطالعه کنید، ببینید چه اتفاقی آنجا افتاده است. این را خود مصریها گفتند که ایران موشک میسازد و پرتاب میکند و فضاپیما دارد ولی ما هنوز گرفتاریم که مسائل کوچک را چهجوری حلّوفصل کنیم. وابستگی به غرب، نه فقط پیشرفت ایجاد نمیکند، بلکه ضد پیشرفت است. اینکه ضد پیشرفت است، رجزخوانی نیست، حرف بیمنطق نیست؛ اگر بنا باشد راجع به این قضیه صحبت کنیم، یکی دو ساعت میشود استدلال کرد. [این] حرف، پشتوانه منطقی دارد. بنا دارند گفتمان انقلاب را آهسته آهسته(۳) کمرنگ کنند و جایی از آن را بزنند و جایی را ببرند تا صورت بیجانی از آن باقی بماند. شما باید نقطه مقابل عمل کنید. یعنی هدف اصلی پس این شد که گفتمان انقلاب گسترش پیدا کند و چترش تمام ملت را در بر بگیرد و در دلها نفوذ کند.
نکتهای که باز تأکید خواهم کرد، این است که باید در دلها نفوذ کرد. این کارها خیلی کارهای خوبی است که انجام گرفته اما ارزیابی کنید ببینید این کارها چقدر در دلها نفوذ کرده است؟ چقدر دل جذب کرده است؟ به خصوص که جوانهای نسل کنونی غالباً از حقایق اطلاع درستی ندارند. جوانها «روایت» دارند، ما «درایت» داریم. ما از قبل از انقلاب و دوران انقلاب و پیروزی انقلاب درایت داریم و اینها را دیدیم و لمس کردیم. جوانهای امروز نه از قبل از انقلاب خبر دارند، نه از مقدمات تحرک انقلابی خبر دارند، نه از خون دلهایی که خورده شد و کارهایی که انجام گرفت اطلاع دارند. حتی از جنگ و دفاع مقدس هم اطلاع ندارند. باید این مسائل برای اینها تبیین شود. این جزء کارهای اساسی شماست که به نظر من در برنامهریزیهایتان حتما یک بخش را به این اختصاص بدهید.
پهلویها وقتی روی کار آمدند، یکی از اولین کارهایشان، خراب کردن چهره قاجار بود. البته قاجار چهره قابل تمجیدی ندارد اما پهلوی آنچنان چهره قاجاری را خراب کرد و زشت جلوه داد که همه بگویند خدا پدر پهلوی را بیامرزد که ما را از دست آنها نجات داد. ما این کار را در مورد پهلوی نکردیم، درحالیکه چهره پهلویها به مراتب زشتتر از چهره قاجاریها ست. نمیدانم شما خاطراتی که رجال سیاسی پهلوی در دهههای(۴) آخر نوشتند و بعضیهایش قبل و بعضی بعد انقلاب چاپ شد، دیدید یا نه؟ چیزهایی که اینها نوشتند واقعاً من پشت یکی از کتابها نوشتم واقعاً انقلاب اسلامی، ملت ایران را از یک سقوط وحشتناک نجات داد. اگر آنها سرکار میماندند و نسل بعدشان هم میآمدند نمیدانم چه بلایی با این بیایمانی و با این سستی بر سر کشور میآوردند! واقعاً خطرهای بزرگی را برای کشور ایجاد کردند. خودشان بد، اطرافیانشان بد، محمدرضا بد، علم بد، منصور بد، هویدا بد، همه بد، دوروبریهایشان بد، دلهایشان بد، عقایدشان بد، رفتارهایشان بد. جوانهای ما از این قبیل چیزها اطّلاعی ندارند. در زمینه رفع حیا، در زمینه ترویج فساد، در زمینه ارتکاب فساد، فسادهای مالی که هیچ، فسادهای جنسی و فسادهای گوناگون، اصلا انسان گیج میشود وقتی که میبیند و میشنود و میخواند.
... یکی هم مسأله دستاوردهای انقلاب است. ما در مورد نشان دادن دستاوردهای انقلاب هم کمکاری داریم. الآن عدهای میگویند در زمینه اقتصادی اختلال هست، فلان هست، بله! اما نقاط قوت را مورد توجه قرار نمیدهند. انقلاب اسلامی در زمینه زیرساختهای کشور اگر مبالغه نباشد کاری شبیه معجزه انجام داد. زیرساختهایی که در کشور ایجاد شده چیز عجیبی است. امروز با این زیرساختها کشور میتواند در هر رشته ای سرمایهگذاری کند، یعنی منابع مالی صرف و آدمهای متناسب را پیدا کند و بگمارد. میتواند با دنیا رقابت کند. کما اینکه در بعضی جاها میبینید خبر میدهند در نانو رتبه مثلا چهارم یا سوم یا رتبه هشتم دنیاییم. این خیلی مهم است. کشوری که در ته جدول علمی دنیا قرار داشته حالا چیزی در ردیف رتبههای اول و دوم و سوم دنیا قرار میگیرد.
... یکی دیگر مقولهی خدمات است. خدماتی که انجام گرفته در این کشور واقعا بینظیر است. اگر این خدمات را به عدد سالها و ماهها توزیع کنید آنوقت به شما ثابت میشود که این همه خدمات گوناگون به مردم چقدر فراوان است. البته گفتن زبانی نتیجه خوبی ندارد و گفتن هنری میخواهد. حالا در کنار اینها سیاهنمایی هم زیاد میشود. یکی از دوستان درباره صراحت پرسیدند، صراحت چیز خوبی است اما مواظب باشید سیاهنمایی نشود. اینجوری نشود که چیزی را که نیست، هست نشان بدهیم ولو ناخودآگاه و چیزی را که هست، یک کلاغ چهل کلاغ کنیم باز هم ناخودآگاه. به مجرد اینکه یک اتّهامی به دستگاهی یا کسی یا شخصیتی متوجه شد، اولین تأثیر، تأثیر پذیرش در دلهاست؛ تا وقتی بحث کنند و برطرف کنند. به اینها توجه کنید. به خصوص در کشور هم متأسفانه این سیاهنماییها باب شده است به خصوص در فصل انتخابات. برای اینکه رقیبها همدیگر را بزنند، به جان نظام میافتند. به جای اینکه همدیگر را کتک بزنند، مثل دو برادری که با هم دعوا دارند، به جای اینکه به هم بزنند، پدر را کتک میزنند؛ اینجوری به جان نظام میافتند و دعوا میکنند.
یکی از چیزهایی که در گزارشهای شما خیلی پُررنگ نبود، مسأله گسترش اخلاق و فضائل اخلاقی بود. هم در کارهای مربوط به بنیاد فرهنگی خاتمالاوصیاء که کارهای وسیعی دارد، هم در اوج، هم در فضای مجازی و هم در شبکه تلویزیونی به نظر من روی این سرمایهگذاری کنید. ما باید مردم را با اخلاق تربیت کنیم و با اخلاق بار بیاوریم. همین مسأله اجتناب از تهمت، اجتناب از غیبت، اجتناب از حسادت، اجتناب از بیوفایی، اجتناب از بدعهدی، اجتناب از جبن، اجتناب از بخل. همینهایی که در دعاهای ما هست. دعاها درس است. «اللّهم انی اعوذ بک من الکسل و الفشل و الجبن و البخل و الغفله و القسوه» چیزهایی است که به خدا پناه میبریم و بایستی خود را از اینها دور و به فضائل اخلاقی نزدیک کنیم. یکی از فضائل اخلاقی حیاست. حیا امروز یکی از چیزهایی است که دشمنان ما دارند ترویج میکنند تا از ما بگیرند، به خصوص در فضای مجازی و فیلمهای ماهوارهای. حیا را از بین میبرند و بیحیایی را باب میکنند. حیا خیلی چیز مهمی است و جلوی فسادهای جنسی با ترویج حیا گرفته میشود.
تقویت بنیه معرفت دینی که در گزارشهای دوستان هم بود کاملا درست است. احساسات خوب است. بنده با کسانی که مخالف تحریک احساسات اند، موافق نیستم. در همین ماجرای اربعین چیزی که مردم را حرکت میدهد، عواطف است. اصلا دنیا را تکان میدهد. البته عواطف و احساسات میتواند پوچ باشد یا میتواند متکی به مبانی باشد. این مبانی را باید در اذهان تقویت کرد. مبانی برانگیزاننده عواطف و احساسات را بایستی تقویت کرد. بنیههای فکری خیلی مهم است. نباید از آن غافل شد. این که من به جمع اندیشهورزان دینی تأکید کردم برای این است. حالا خوشبختانه آقایان اینجا تشریف دارند و همه صاحب فکر و صاحب بیان گویا و فکر آگاه هستند. این جمع، تازه تشکیل شده است ولی بایستی همان چهار، پنج سال پیش تشکیل میشد و پیش میرفت. آقایان هم البته یک سر دارند و هزار سودا! هرکدامشان اشتغالات فراوانی دارند. بایستی وقت گذاشته شود. نقش مجموعه اندیشهورز باید مشخص شود؛ چه حالا اندیشهورز دینی در این بخش، چه اندیشهورز سازمانی و مدیریتی. اندیشهورزها باید بنشینند، کار کنند و نقششان در رابطه با اجرا و عمل و خروجیها مشخص شود. شورای مشورتی فرق میکند با هیأت اندیشهورز. اندیشهورزی برای این است که پایههای فکری را محکم کند. شورای مشورتی این است که ما مشورت میکنیم. زمانی حضرت امام -رضواناللهعلیه- فرمودند در این قضیه قانون اساسی کسی گفته من مشورت کنم، ولی نگفته که مشورت شما را قبول کنم. بنابراین مشورت اعم از این است که در مجموعه شما تأثیرگذاری داشته باشد.
... حالا همینجا متذکِّر شوم که دیگر این کلمه اتاق فکر را هم به کار نبرید. اتاق فکر یک تعبیر فرنگی است. گرتهبرداری شده از تعبیر فرنگی است. کما اینکه این «برخط» را هم درست کنید. شما الحمدلله اهل زبان و فرهنگید. «برخط» ترجمه تحتاللّفظی «آنلاین» است. مثلا بگویید «بیدرنگ» یا «بادرنگ.» یک تعبیر کنایی برای فوریت. بگویید «بیدرنگ،» «بادرنگ» به جای «آنلاین» و «آفلاین.» حالا سلیقه من این است، شما سلیقه من را عمل نکنید، چیز بهتری خودتان پیدا کنید. یعنی این تعبیرات گرتهبرداری شده را شماها حتّیالمقدور از فرهنگ کارتان خارج کنید. شما مرجع و مبنا هستید.
... بنابراین باید اندیشه ناب اسلامی رواج پیدا کند. این «طرح ولایت» که حضرت آقای مصباح [یزدی] -ادام الله بقائه- راه انداختند، بسیار چیز خوبی است و باید ادامه پیدا کند. ایشان هم فکرش را کرد یعنی هم منبع فکری داشت، هم ابزار کار داشت یعنی طلبهها را. اینجور کارها برای شما تجربه است، از این تجربهها استفاده کنید.
اما درباره مسألهی خلق مخاطب که گفتیم در واقع به معنای کشف مخاطب است. یعنی شما مخاطب برای خودتان درست کنید. درست کردن به معنای تولید اصطلاحی نیست، به معنای این است که در این مجموعه انسانهایی که در این کشور حضور دارند، از این هشتاد میلیون -فرض کنید حدود شصت، هفتاد میلیون- کسانی هستند که میتوانند مخاطب رسانه باشند. حالا که کار رایانه و فضای مجازی به بچههای سه چهار ساله هم رسیده مینشینند و قشنگ بازی میکنند، کار میکنند و گاهی در همان اثنای بازی یک چیزی را تصادفاً کشف میکنند که بزرگترهایشان این را نفهمیدهاند و آدم تعجب میکند؛ حالا که اینجور دایره وسیع شده، شما در این مجموعه، مخاطبهای خودتان را مشخص کنید و افزایش بدهید. یعنی مخاطبتان فقط آن جوانی که از پیش به شما معتقد است نباشد. "گر آن بیگانه هم با ما نشیند آشنا خیزد"؛ اینجوری باید باشد. آن بیگانه هم اگر با شما نشست، باید آشنا بلند شود. خلق مخاطب که ما گفتیم مراد این است. این یکی از کارها است. به تعبیر رایج، قشر خاکستری و حتی قشر از خاکستری متمایل به طرف سیاه را هم باید برُبایید و جذب کنید.
... من خیلی شماها را دوست دارم و اصلا قدر شماها را خیلی میدانم. به صدق شماها کاملا یقین دارم. این گزارشهایی که شما میدهید همهاش را قبول دارم که گزارشهای واقعی است. منتها همه این گزارشها نشان دهنده واقعیت خروجی نیست. یعنی خروجی کار شما آیا با همان حجم و همان کیفیتی است که در گزارش شما نشان داده میشود؟ معلوم نیست. نه اینکه من نسبت به این گزارش سوء ظن دارم، ابدا! واقعا شماها را صادق میدانم، ولی در عین حال سی و چند سال است با دستگاههای اجرایی سروکار دارم و مرتبا گزارش دادند. خود من هم یک آدم تا حدودی میدانی بودم. قبل از ریاست جمهوری دائم در میدان بودم. از نزدیک نگاه و ارزیابی میکردم. میتوانستم بفهمم گزارشها چه جوری است. الان هم با بدنه جامعه بیارتباط نیستم. مثلا فرض کنید صداوسیما میگوید ما فیبر نوری را تا همه جا بردیم و تصویر ما به همهجا میرسد. بعد از فلان روستا به من نامه مینویسند که آقا ما تصویر که نداریم هیچ، صدا هم نداریم! دفتر ارتباطات مردمی ما هم منتظر همین چیزهاست، فورا نامه را برای من میفرستد. نه اینکه صداوسیما خلاف گفته، راست گفته است اما خوب واقعیت این است که گزارشهایی -که- راست هم هست، اما با خروجیها تطبیق نمیکند. بروید ببینید خروجیهایتان چیست؟ شما میتوانید ببینید.
اینکه میگویم شما میتوانید، یک حرف احساساتی نیست، مستند به بیان قطعی الهی است «لا یکلّف الله نفسا الا وُسعِها». ما معمولا هرکاری که یک خورده سخت بود و مشکل بود و دستمان نرسید، میگوییم من دیگر بیشتر از این تکلیف ندارم. اما این یک طرف قضیه است و یک جاهایی درست است. اما از آن طرف انسان میبیند خدا تکالیفی به انسان داده «لیظهره علی الدّین کلّه» بایستی این دین، لیظهره یعنی غلبه پیدا کند. اما خدا که مستقیم غلبه نمیدهد، بهوسیله شما غلبه میدهد. شما باید بتوانید این دین را، این اندیشه را، این فکر ناب را، این برنامه زندگی را بر تمام بشریت تطبیق بدهید و غالب کنید. این را خدا به عهده من و شما واگذار کرده است. اگر وسع ما نبود که واگذار نمیکرد. از این طرف قضیه نگاه کنید وقتی تکلیف سنگین روی دوشتان هست، بدانید که وسعتان هم هست. به جای اینکه بگوییم این تکلیف سنگین است، پس وسع من نیست و تکلیف برداشته است؛ بگویید این تکلیف از ما خواسته شده است پس ما میتوانیم. اگر نمیتوانستیم از ما خواسته نمیشد. الان در دورانی هستیم که تقیه به معنای خاص خودش نداریم. در دورانی هستیم که اسلام قدرت سیاسی دارد و در این دوران از ما خواسته شده است. زمانی میگفتند اخوان المسلمین دو میلیون عضو دارد، این یک جریان بود اما قدرتی نداشت. این دو میلیون در هر کشوری بودند به راحتی از طریق بخشهای امنیتی دولتها تعطیل و دستگیر میشدند، کما اینکه شدند. این خاصیت اسلام بیقدرت است. هیچکس از اسلام بیقدرت نمیترسد. حتی بعضیها این اسلام بیقدرت را تأمین و تقویت میکنند و حتی کمک مالی هم میکنند. از اسلام باقدرت میترسند، اسلامی که تجهیزات و دولت و سیاست خارجی و نیروهای مسلح دارد. اسلامی که متفکّرین را زیر چتر میآورد. از این اسلام میترسند. این اسلام الان دست شماست و شما میتوانید خیلی کارها انجام بدهید. بسیاری از کارها را میتوانید انجام بدهید. معتقدم میتوانید. الان همین کارهایی که شما کردید همین اوج و افق و... ده سال پیش اگر کسی میگفت این کارها بناست انجام بگیرد، غالبا میگفتند آقا! مگر میشود؟ اما خب شما انجام دادید و توانستید. بنابراین مخاطب را فقط بچههای انقلابی نگذارید.
... در مسأله سیر مطالعاتی هم که گفتید خوب است، منتها مصرف کتاب را هم نگاه کنید. شمارگان چاپ شده کتابهای انقلابی بالاست ولی باید خوانده شود، صرف خریدن کافی نیست. خاطرجمع شوید کتاب خوانده شود.
... کارهای قوی تلویزیونی هم به فکرش هستید. در بخش مستند خوشبختانه ما تواناییهایمان خیلی خوب است. بچهها خوب کار کردند. منتها مستندهایی برای تقویت فکر مخاطب بسازید. یعنی با این نیت و هدف درست کنید که جوان بتواند مجادله و مبارزه کند.
نکتهی دیگر هم وصل کردن کارهای فرهنگی به کارهای اجتماعی است. این اردوهای جهادی خیلی قیمت و ارزش دارد. شما وقتی در اردوی جهادی در روستایی مدرسه تعمیر میکنید یا مسجد و غسّالخانه میسازید و... وقتی با اخلاق خوب رفتار میکنید و با بچههای آنها مرتبط میشوید، آنوقت رفتار شما بهطور طبیعی منعکس میشود. اگر مثلا دویست گروه جهادی در هر فصلی داشته باشیم که کار کنند، بعد در طول سال با ضریب بالایی تعدادش افزایش پیدا میکند و این در سطح کشور تأثیر مهمی خواهد گذاشت. این همان افزایش کیفیت و کمیّتی است که عرض کردم دارد حاصل میشود؛ از اینها استفاده کنید.
... بحث آسیبهای اجتماعی خیلی مهم است. ما چند شب قبل از این جلسهای داشتیم، سه ساعت طول کشید. البته جلسه شما سه ساعت بیشتر شده است. نشستیم بحث کردیم و حرف زدیم راجع به مسائل مربوط به آسیبهای اجتماعی. خیلی مهم است. در این زمینهها هم بخشی از گروههای فعال در حوزه آسیبهای اجتماعی هست که قطعا میتواند موضوع کارهای شما قرار بگیرد. مثلا در مورد خدماتی که عرض کردم، کاری در منطقه جنوب شرقی کشور به نام «قلعه گنج» انجام شده است. آنجا مثلا وزارت کشور اقدامی انجام داده است که آن شب گزارش دادند. این موضوع یک مستند میتواند باشد. خود این میتواند الگویی برای اقتصاد مقاومتی باشد. در آن منطقه فقیر که مردم واقعا فقیر هستند، از مردم همیاری خواستند و یک مبلغ کلانی با همان بضاعت اندکشان جمع شده و یک صندوق درست کردند برای اعانه و وام قرضالحسنه. یعنی مردم وقتی صداقت دیدند، توی میدان وارد میشوند.
در مورد تولیدات سینمایی، ساختن آدمها مهمتر از ساختن فیلمها ست. این خیلی مهم است. من در مورد تولید محصولات کشور میگویم تولیدی که در داخل میسّر است از خارج نیاید، چون نیروی داخلی انگیزهاش ضعیف و تواناییاش کم میشود. عین این قضیه در مورد اوج و افق هم هست. اگر شما به فلان کارگردانی که فیلمهای خنثی و گاهی منفی میسازد یک پول حسابی دادید الحمدلله پول هم توی دست و بال شما کم نیست و از او خواستید در موضوع مورد علاقه شما فیلمی بسازد، او هم ساخت و خوب هم از آب درآمد، این خیلی به درد شما نمیخورد. کسی که فیلم خنثی میسازد، نوکر بادمجان است. ارباب به نوکر گفت: بادمجان خوب است یا بد؟ گفت: شما چی میفرمایید؟ من نوکر شما هستم، هر چی شما بگویید. زمانی شما هوشمندانه یک کارگردان میآورید و با او کار میکنید تا به شما بپیوندد و جذب شود، این خوب است. بنده هم از اول انقلاب در آن بخشهایی که میتوانستم مثل شعر، همین کار را کردم. اما سفارش دادن به خارج از مجموعه و آدم بیگانه، درست نیست در حالی که در داخل مجموعه شما آدمهایی هستند که میتوانند این کار را انجام دهند. حالا شما میگویید ما الان کسی نداریم، خب بگذارید همین جوانهای خودی دوتا، سه تا فیلم خراب کنند، فیلم چهارمشان خوب خواهد شد. من اصرار دارم بر اینکه شما به قول خودتان کادرسازی کنید. -البته کلمه «کادر» را نمیدانم در مقابلش چی بگذاریم که این کلمه فرنگی را به کار نبریم-. بایستی کارهای شما از لحاظ کیفیت و از لحاظ کمیت انشاءالله بر سینمای کشور غلبه کند. سینمای کشور وضع خوبی ندارد. بنده از سال گذشته به توصیه یکی از دوستان تصمیم داشتم در مورد سینما یک جریانی را دنبال کنم، منتها متأسفانه وقت نکردم. حالا شماها که اهل این کار هستید، کاری کنید که در سینمای کشور غلبه کنید. همتتان را هم در ساخت فیلم بالا ببرید. همت کنید سالی بیست تا فیلم باکیفیت بسازید. شما اگر همت کنید میتوانید. یعنی واقعا توانایی شما بیش از این است. قدرت شما بیش از این است. شماها خیلی در خودتان ظرفیت دارید. ببینید! دست انسان در حالت معمولی و بدون تمرین، قدرت زیادی ندارد و تأثیری نمیگذارد. اما حالا بروید باشگاه کاراته. چند ماه آنجا کار کنید بعد بیایید بیرون. با همین دست میتوانید بازوی کسی را هم بشکنید. این همان دست است دیگر. ظرفیتی در این هست که شما آن ظرفیت را قبلا کشف نکرده بودید. مثلا ژیمناستها چه کارهایی میکنند؟ خب! بدن انسان مگر چقدر کشش دارد؟ مگر چقدر انعطاف در بدن ایجاد میشود؟ اما ژیمناست انواع و اقسام انعطافها را انجام میدهد. این بدن، قبلا خام بود و نمیتوانست این کارها را انجام دهد اما این استعداد در او هست. باید این استعداد را شناخت و استخراجش کرد. این استعداد در شما هست. من معتقدم شما میتوانید این کار را انجام دهید. ما خیلی به شماها معتقدیم. شاید خودتان باورتان نیاید چقدر به شما اعتقاد داریم.
... با صداوسیما و حوزه هنری و... هر چه میتوانید، تعامل کنید. شبکه افق هم که در جلسه سال نود و دو، آقای جعفری اشاره کردند و مطرح کردید، من هم حقیقتش خیلی باورم نمیآمد بشود این کار را انجام داد، ولی الحمدلله صداوسیما قبول کرد و شماها وارد شدید و کار انجام شد. البته چند ماه هم همه را سر کار گذاشتید و هر وقت تلویزیون را باز کردیم دیدیم دارد همینطوری خط و خطوط نشان میدهد(۵) . به مدیریت صداوسیما آقای عسکری کمک کنید. این آقای عسکری خیلی آدم بهدردبخوری است. هم اهل کار است، هم جدی و علاقهمند و واقعا دلسوز است. هر چه میتوانید به ایشان کمک کنید، ایشان هم استقبال کنند. جوری عمل کنید که مدیریت سازمان دو شقه نشود.
خیلی دارد وقت میگذرد. من البته معمولا ساعت ده میخوابم. حالا باید برویم شام هم بخوریم و بعد بخوابیم. فضای مجازی را نمیشود آدم مطرح نکند. فضای مجازی حقیقتا قتلگاه جوانان ما شده است. الان منطقه عظیمی از فضای مجازی در اختیار دشمن است و هر کار دلش میخواهد در آن فضا میکند. انواع ضربهها را به ما در فضای مجازی وارد میکند. شما البته کار کردید و خیلی هم خوب کار کردید، ولی این کافی نیست. کارهای ابتکاری باید بکنید. باید دشمن را از فضای مجازی کشور برانید و بتارانید. این باید نتیجه و نهایت کار شما باشد. البته یک تحوّل هوشمندانهای در فضای مجازی بایستی انجام بگیرد. تشکیل هیأتهای اندیشهورز قوی و پیدا کردن راهکار، برای همین موضوعات است. شما واقعا به هیأتهای اندیشهورز احتیاج دارید. مثل خود شماها افرادی هستند که بر این فضا مسلط اند. همه جوان و همه علاقهمند و همه معتقدند و میتوانند کار کنند. همین آقای دکتر انتظاری هم که قبلا بود از جمله همینهاست. هم مسلط از لحاظ اطلاعات فنی و هم آدم خوبی است که انشاءالله آقای جعفری حمایت کنند. یک شبکه پیامرسان وسیعی با ظرفیت بیست میلیونی ایجاد کنید. یعنی واقعا کاری کنید که مردم احتیاجی به شبکه تلگرام نداشته باشند. یعنی یک شبکه پیامرسان واقعا با شبکه بیست میلیون با همان جذابیتهایی که آن شبکهها دارند به وجود بیاورید. همت را بر این قرار دهید، شما میتوانید. سؤالی از من شده که آیا این جبهه مردمی انقلاب و جبههای که بنیاد خاتمالاوصیاء راه انداخته، آیا اینها در شبکههای مجازی وارد بشوند یا نه؟ به نظر بنده ورود هوشمندانه خیلی خوب است منتها حواستان هم باشد آدمهایی و گروههایی وارد شوند که اثرگذار باشند، نه اثرپذیر. کسانی که میدان را از دست دشمن خارج کنند. نشود حکایت غلام و جوی که:
شد غلامی که آب جوی آرد
آب جوی آمد و غلام ببرد
یک نکته اساسی و یک دغدغه مهم من دارم و آن این است که قرار ما از اول که این حرفها مطرح شد و شماها وارد میدان شدید، این بود که ما یک جبهه تشکیل بدهیم، یک جبهه مردمی تشکیل بدهیم. اگر قرار باشد که ما چندتا سازمان درست کنیم که میشود سازمان درست کرد. اما آن مورد نظر ما نیست. این سازمانها باید کار ستادی بکنند. مردم باید خودشان از انقلابشان دفاع کنند. مردم بایستی وارد میدان افاده و استفاده بشوند. حواسمان باشد که به تدریج تبدیل به یک موجود متحجر نشویم. یک واحد انقلابی و مردمی اول تشکیل میشود بعد به مرور همینطور تبدیل میشود به یک شیء متحجر و بسته و منقطع. این اتفاق نباید بیفتد. به شدت مراقب این معنا باشید، به خصوص مجموعه خاتمالاوصیاء که این رقمهایی که شما گفتید، رقمهای افسانهای است؛ هزارتا هیأت، دوهزارتا فلان. خب! خیلی مهم است ارتباط با اینها به نحوی باشد که اینها فعال باشند و فعال بمانند تا واقعا به معنای واقعی کلمه، جبهه محسوب بشود.
... خب! مجموعه هسته فکری دینی هم که بحمدالله تشکیل شده است. البته ما اصرار داریم مؤثّر باشند و کار بکنند و تکیهگاه مطمئنی برای کل مجموعه باشند. جهتگیری فکری کل مجموعه هم طبعا جهتگیری امام و انقلاب باشد. البته آقایانی که میشناسم جز این هم نخواهد بود. ممکن است بین نفرات در مسائل حاشیه ای یا فرعی یا حالا نیمه فرعی اختلافنظرهایی وجود داشته باشد. بالاخره باب اجتهاد است و اختلافنظرهایی وجود دارد. اینجا بایستی مرجع حل نهایی را نظرات امام و خط امام قرار داد. البته اگر بشود این مجموعهی روحانی و فکری، مدیریتی از میان خودش، برای خودش درست کند. تجربه ما این را نشان میدهد که مجموعههایی که رئیس ندارند، پیشرفت کارشان کمتر از مجموعههایی است که رئیس دارند.
... گزارشهایی هست که مجموعههای بنیاد و اوج و سراج خیلی با هم همافزایی ندارند، اگر چنانچه واقعیت دارد حتما این را علاج کنید، حتما علاج کنید. یعنی ناهماهنگی بین مجموعههای زیرمجموعه قرارگاه وجود نداشته باشد. قرارگاه اصطلاح خوبی است. جایی است که از جاهای مختلف نیرو میگیرد و تحت امر قرار میدهد یعنی کنترل وضعیت و مأموریت و کنترل عملیاتی میکند، انگار با هم هماهنگاند. یعنی زمان جنگ مثلا قرارگاه کربلا بود که آقای جعفری بودند، فرض کنید از لشکر نصر یا عاشورا یا لشکر سیّدالشهدا از هرکدام یک یا دو یا سه واحد نیرو میگرفت و کنترل عملیاتی میکرد. هماهنگی اینها با اوست. یعنی حتی آنها از یگان اصلی خودشان، از لحاظ عملیاتی، منقطع میشدند و زیر نظر قرارگاه قرار میگرفتند. باید چنین حالتی وجود داشته باشد. باید هماهنگی حتما وجود داشته باشد. حالا راه این هماهنگی چیست؟ این باز به عهده خود شماست. شماها خیلی بهتر از بنده میتوانید در این زمینه نظر بدهید.
نکته مهم دیگر اینکه نیروهای خوبی که شما پرورش دادید و تولید و خلق کردید، مراقب باشید از دست ندهید. یکی از کارهای اساسی این است که نیروهایی که مال انقلابند، گاهی بر اثر یک مسأله جزئی از دست انقلاب خارج میشوند. گاهی یک جمله کوچک، گاهی یک برخورد نامناسب اینها را از زیر سایه انقلاب خارج میکند. مراقب باشید چنین چیزی اتفاق نیفتد.
مسأله بانوان هم مهم است. بانوان جوان خیلی کار دارند. اگر چنانچه از بانوان خبره و خوب استفاده کنید [که] اینها بیایند و مجموعههای زنان جوان را دور هم جمع کنند [و] همان کاری که شما در مورد جوانها انجام میدهید، آنها در مورد دختران جوان و خانمها انجام بدهند و کار کنند، خیلی استعدادهای خوبی بین اینها یافت میشود. بعضی از همین کتابهایی که شما اشاره کردید و پُرفروشاند، نویسندهاش همین دخترهای جوانند. اینها تنظیم کردند و نوشتند.
آخرین سخن هم این است که کارها را برای خدا بکنید. وقتی برای خدا کردید، خدا به کار برکت میدهد. خدا به شما توفیق میدهد. خدا اثر کار را گسترش میدهد. وقتی کار برای خدا بود، چون با نیت الهی وارد شدید، خدای متعال به او کمک میکند و راه را باز میکند. هر چه میتوانید اخلاص خودتان را افزایش دهید....
پانوشت:
۱- خنده حضار ۲- در منبع اصلی: مهر و مومهای ۳- در منبع اصلی: یواش یواش ۴- در منبع اصلی: مهر و مومهای ۵- خنده حضار
منابع:
۱- کتاب ربط عاشقی، جبهه فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی اصفهان
۲- نشریه خط حزب الله شماره شصتم
پیوند مرتبط: بیانات امام خامنه ای در دیدار اول با فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی