بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با فرماندهان و کارکنان آجا در آستانه روز ارتش - ۱۳۸۲/۱/۲۷

«روشنی خورشید» متن بیانات حضرت امام خامنهای در دیدار با جمعی از کارکنان و فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۲ که در آستانه روز ارتش برگزار شد را منتشر میکند.
تاریخ: ۲۷ فروردین ۱۳۸۲
شرح:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلی خوش آمدید برادران عزیز!
روز ارتش را به یکایک کارکنان ارتش جمهوری اسلامی ایران و بخصوص به کسانی که در شکلگیری این ارتش باافتخار در طول سالیان طولانی سهمی ایفا کردهاند، تبریک عرض میکنم.
بدون اینکه بخواهیم زبان به مبالغه و اغراق باز کنیم، واقعیتها به ما ثابت میکنند که ارتش جمهوری اسلامی ایران در میان ارتشهای همگن خود در هر نقطهی عالم یک ارتش ممتاز است، که این به معنای وجود سلاحهای پیشرفته و فوق پیشرفته و فوق مدرن در این ارتش نمیباشد. البته بحمدالله دستمان خالی نیست؛ و افتخار به اینها نیست. گاهی سلاحهای پیشرفته در دست انسانهای بیکفایت نه فقط مایهی عزت آنها نیست، بلکه مایهی نابودی خود آنها هم هست؛ نظایرش را دیدهایم و مرتب تجربهها چنین چیزی را نشان میدهند. آنچه که میتواند به معنای حقیقی کلمه یک مجموعهی نظامی را در درجهی اول ارزشگذاری کند، مسائل معنوی و باطنی است؛ آنچه که به درون و شخصیت انسان برمیگردد؛ مثل روحیه، دانش، ایمان و همبستگی که هیچکدام جزو مسایل مادی نیست و همه معنوی است. امروز میتوانند سلاحهای پیشرفته را در دسترس خیلی از ملّتها و ارتشهای دنیا نگذارند، اما نمیتوانند جلوی رشد فضیلت و ایمان و روحیه و معنویت و تولید علم را در مجموعههایی که دارای همت و ارادهی لازم هستند، بگیرند. اینجا از آنجاهایی است که شمشیر ابرقدرتها کند میشود؛ رفتار و پیشرفت آنها دچار مشکل میشود؛ نمیتوانند. به این بایستی توجه کرد؛ نگاه را به این طرف باید برد. البته ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای مسلح ما -چه ارتش، چه سپاه؛ مجموعههای مسلح- از آغاز هم به همین طرف توجه کردهاند؛ به روحیه، به معنویت، به کسب دانش، و نتیجهاش را هم در میدانهای رزم واقعی -نه خیالی و وهمی- چشیده و دیدهاند. این مسألهی جنگ هشت ساله علیه ایران خیلی مسألهی مهمی است. برخی از حضار این مجلس ما جوانهایی هستند که دورهی جنگ را لااقل در کسوتِ نظامی به یاد ندارند، اما اکثر شما به یاد دارید. جنگ هشت ساله، جنگ دو کشور و دو ارتش نبود، جنگِ یک ائتلاف نانوشتهی جهانی علیه ملتی که تصمیم داشتند حداکثر فشار ممکن را از لحاظ نظامی و اقتصادی و غیره بر او وارد بیاورند، بود، تا از راهی که در پیش گرفته، برگردد؛ و نتوانستند. این ائتلاف متجاوزان به عراق، به آن صورت هم ائتلاف نبود، اما آنجا که ائتلافی به شکل عظیم جهانی وجود داشت، علیه جمهوری اسلامی و در خدمت ارتش عراق بود؛ زیرا در قضیهی جنگ ما، هم بلوک غرب و ناتو بهطور آشکار از لحاظ سلاح و تجهیزات و امکانات گوناگون به عراق کمک کردند، هم شوروی سابق و بلوک شرق. کمک آنها هم فقط کمک تجهیزاتی نبود، بلکه کمک تجهیزاتی با کمال سخاوت میکردند و در کنار آن از لحاظ سازماندهی، اطلاعات و مسائل سیاسی نیز به عراق کمک میکردند. حتی به این صورت هم به آن کشور کمک میکردند که جمهوری اسلامی ایران هرگونه درخواستی را برای گرفتن وسیلهای که در جنگ مورد استفادهاش بود مطرح میکرد، آنها آن درخواست را رد میکردند؛ با وجود اینکه کشورهای فروشندهی سلاح، بخصوص کشورهای اروپایی بلوک شرق، چون در آن زمان فقیر بودند، به پول هم خیلی احتیاج داشتند، در عین حال، سلاح و حتی وسایل ساده را هم به ما نمیفروختند. کشور ما هم آن روز از لحاظ امکانات نظامی واقعا ضعیف بود و کمبود داشت. ما آن روز آرپیجی -شش معمولی نداشتیم؛ تفنگ انفرادی و گلولهی توپ و خمپاره کم داشتیم و اینها حتی در این حد نیز به ما کمک نمیکردند. من یک مطلبی را بارها گفتهام: ما سیم خاردار احتیاج داشتیم؛ از خارج خریدیم و هنگامی که میخواستیم از یکی از همین کشورهای بلوک شرق عبور دهیم و بیاوریم، اجازه ندادند. اینطوری علیه جمهوری اسلامی یک ائتلاف و همدستی عجیبی به وجود آمده بود که نوک پیکان آن هم ارتش عراق بود که مرتب تجهیز میشد. البته نیروهای مسلح ما- ارتش و سپاه و پشتوانهی عظیم مردمی آنها -ایستادند و نگذاشتند آن مقصود حتی در یک درصد بسیار ضعیف هم تحقق پیدا کند؛ یعنی مرزها را محکم نگه داشتند و تجاوزی را که در اول کار به وجود آمده بوده بهکلّی پاک کردند و بارها ضربات کوبنده بر دشمن وارد کردند که حیرت جهانی را برانگیخت. هنگامی که آن عامل معنوی در کشور، ارتش و در یک سازمان مسلح وجود دارد، این گونه عمل میکند.
بنده توصیهی مؤکدم این است که مسئولان ارتش در بخشهای مختلف به سازماندهی، دانش، ساخت، نگهداری، ابتکار در زمینههای فرماندهی و مادر همهی اینها، به ایمان، ایمان به کار و به ملت خود و ایمان به خداوند و آن چیزی که از آن دفاع میکنند، عزت اسلامی، بپردازند؛ این رئوس مطالبی است که از همه اهمیتش بیشتر است. ساخت و تولید و ابتکار سلاح و امکانات و تجهیزات گوناگون از این سرچشمه میگیرد و زاییده میشود.
هنگامی که ایمان، اطمینان به نفس، اعتماد به خدا و خود و باور به تواناییهای خود بود، آنوقت از درون انسان آن چشمهای که تمامنشدنی و لایزال است، میجوشد. چشمهای در وجود شماست که اگر بتوانید آن را بکاوید، تمامشدنی نیست و آن، چشمهی استعدادها و ظرفیتهای عظیم انسانی است که باید آن را بهطور دائم کشف کرد و به فعلیت رساند.
توجه کنید که فلسفهی وجود نیروهای مسلح همان چیزی است که امیرالمومنین در فرمان معروف خود به مالک اشتر فرموده: «فَالْجُنود باذن الله حصون الرّعیّه»؛ حصار ملت و کشورند. نقش حصار چیست؟ ایجاد امنیت برای مردم. وقتی یک ارتش و سازمان مسلح این مسئولیت را برای خود اساسیترین محور تصمیمگیری و سازندگی بداند، آنگاه وضع خیلی فرق خواهد کرد. اگر ایمان به خدا و خود و به هدفها و آرمانهای عالی در یک سازمان مسلح و در یک ارتش وجود نداشته باشد، هرچه به او تزریق کنند، از بین میرود. نمونهاش متأسفانه همین ارتش همسایهی ماست که ملاحظه کردید. خیلی به این ارتش هم تجهیزات و هم امکانات و هم اختیاراتِ بیحدوحصر نفرات تزریق میشد، منتها منهای ایمان. آدمهایی که وابستهی به بعضی از بخشهای آن ارتش بودند، متأسفانه آنچنان سرخود و بیپروا بودند که در داخل هر مجموعهای از مردم که زندگی میکردند، مظهر زورگویی و تکبر بودند، درست نقطهی مقابل آنچه که ما از بعضی از فرماندهان ارشد خودمان و یا کارکنان ارتش در مراودهی با مردم میبینیم. مطلقا آن تواضع، فروتنی و مهربانی لازم در مواجههی با مردم در آنها نبود. در آنها روحیهی خیلی کاذبی تزریق شده بود که شما از همه بالاترید و اختیارات بیحدوحصر دارید. آن مجموعهای که نقطهی تاریک و سیاهتری در ارتش عراق بهوجود آورد، گارد ریاست جمهوری بود که در واقع افتضاح را آن یگان در عراق بهوجود آورد و دفاعی که باید از مراکز و از آن محورها- که به قول خودشان، رینگهایی تشکیل داده بودند -میکرد، نکرد و نتوانست مقاومت کند. سخن بر سر این نیست که اگر مقاومت میکردند، پیروز میشدند یا نه؟ بنده البته اعتقادم این است که توان بشر خیلی بالاتر از این حرفهاست و یقینا میتوانستند دشمن را با همهی تجهیزاتی که داشت زمینگیر و مفتضح و وادار به عقبنشینی کنند. اگر کسی به این هم اعتقاد نداشته باشد، خود اینکه یک شهری بدون مقاومت سقوط کند، ننگ ابدی برای آن کسانی است که مأمور مقاومت از آن شهرند. ما در تاریخمان جنگهای فراوانی داشتیم. هنگامی که ما بعد از گذشت قرنها به یک بارو یا حصاری میرسیم که مدافعان آن ایستاده و تا نفر آخر کشته شدهاند- هرچند که شهر به دست دشمن افتاده -احساس عزت و افتخار میکنیم و به روح آن مبارزان درود میفرستیم. وقتی ما به زمان سلطان حسین صفوی میرسیم که خود مسئولان و نیروهای مسلح و وابستگانشان میآیند و دروازههای شهر را به روی متجاوز؛ طوفان و گردبادی که بناست بر مردم بوزد، باز میکنند و خوشامد میگویند: «بفرمایید اصفهان و ایران را غارت کنید و مردم را بکشید!!» به عنوان یک ایرانی عرق شرم بر پیشانیمان مینشیند. البته همهی مزاجهای سالم بشری در همهجای دنیا اینگونه اند. اینها مقاومتی که باید میکردند، نکردند و این بخشِ زودتسلیم و خاکریزِ نرمتر و فروریختهتر از همه، اتفاقا آن بخشی بود که بیشتر هم به آن از لحاظ پول و امکانات و عزت و احترام رسیدگی میکردند. بگردید ببینید آنها فاقد چه چیزی بودند که نتوانستند حداقل مثل بعضی از بخشهای دیگر و مثل آن افتخارآفرینهای ماندگار تاریخ مقاومت کنند. آن عنصر اصلی مفقود در وجود آنها، ایمان آگاهانه به راهی بود که طی میکردند. شرف یک انسان آزاده که میخواهد از عزت و هستی خود و از ملت و مرزها و کشور خود دفاع کند و این را برای خودش واجب میداند، این است؛ حالا آن ارتشی، چه ارتشیِ زمان سلطان حسین صفوی باشد و چه ارتشی زمان صدام، آن کسی که جان خودش را نگه داشت تا در ذلت حضور دشمن بیگانه چهار صباح دیگر زندگی کند و بعد هم با ذلت بمیرد، در زندگی بُرد داشته است یا آن انسان پُرافتخار و شجاعی که همهی وجود و استعداد خودش را مصرف میکند و به کار میاندازد، تا دشمن را متوقف کند یا به عقب بنشاند؛ هرچند که در این راه جان خود را هم از دست بدهد؟ این در اوج افتخار است؛ او در حضیض ذلت. معیارهای انسانی اینهاست که مخصوص ما هم نیست، همهی ملّتها همین ارزشگذاری را دارند. البته دست ما بازتر است، چون ما ایمان آگاهانه و روشنی داریم و ارتش و نیروهای مسلح ما این را نشان دادند.
به مسئولان و مدیران بخشهای مختلف مؤکّدا توصیه میکنم ضمن توجه و اهتمام به همهی کارهایی که جزء رئوس برنامههای شما در زمینهی سازماندهی، انضباط، رسیدگی به وضع پرسنل، تجهیزات، نگهداری و غیره است، به این نکتهی بخصوص توجه کنید: شادابی ایمان و نشاط ایمانِ آگاهانه و همراه با تصمیم و جدیت را هرچه میتوانید در مجموعهی خودتان عمق ببخشید؛ فرماندهان و بخصوص برادران عقیدتی و سیاسی در بخشهای مختلف باید به این نکته توجه کنند. جوانهای ارتش ما هم واقعا بایستی خدا را شکر کنند؛ زیرا تا حدودی که بنده از بعضی از ارتباطات اجتماعی ارتشها در کشورهای مختلف اطلاع دارم و گزارشهایی را که میبینم، هیچ ارتشی را سراغ ندارم که پشتوانهی مردمی و محبت و ذخیرهی طرفداری مردمی مثل ارتش ما داشته باشد. مردم ارتش را به خاطر وجود همین خصوصیات معنوی دوست دارند و از آن حمایت میکنند؛ این را مغتنم بشمارید. شما هم به این ملتی که پشتوانهی شماست، ببالید؛ ملت نیز به نیروهای مسلح خود- چه ارتش، چه سپاه و چه بسیج -باید به خاطر این خصوصیات مثبت ببالد.
یک بار دیگر به ارواح طیبهی شهیدان عزیزمان درود میفرستم و امیدوارم که آن کسانی که در راه حق جهاد کردند و به شهادت رسیدند و همچنین آنهایی که در این راه آسیبهای جسمی و گوناگون دیدند، مشمول رحمت و تفضل الهی باشند. خداوند انشاءالله شما جوانان عزیز را برای ملت- که ذخایر ارزشمندی هستید -حفظ و همهتان را تأیید کند، و راههای اعتلا و رشد و ترقی روزافزون را در مقابل ملت عزیز ایران بگشاید.
والسلامعلیکمورحمهاللهوبرکاته
منبع: کتاب ارتش کلمه طیبه
پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنهای