بخشهایی از بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار دوم با اعضاى جامعهى مدرسین حوزهى علمیهى قم - ۱۳۸۹/۸/۶

حضرت امام خامنهای در جریان سفر ده روزه به قم در سال ۱۳۸۹، در اول آبان ماه به دیدار اعضای جامعه مدرسین قم میروند. در این دیدار ایشان از اعضای جامعه میخواهند به بیان دیدگاههایشان بپردازند و در وقت باقیمانده، حضرت امام خامنهای نکاتی را بیان میکنند و باقی بیاناتشان را موکول به جلسه دوم مینمایند. جلسه بعدی در تاریخ ۶ آبان ماه برگزار میشود که ««روشنی خورشید»» متن بخشهایی از این بیانات را منتشر میکند.
تاریخ: ۶ آبان ۱۳۸۹
شرح:
بسماللهالرّحمنالرحیم
بنده هم تشکر میکنم از آقایان محترم و عزیز که در این دو جلسهای که در خدمتشان بودیم(۱) ، مطالبی را که دغدغههای این مجموعهی معظّم و محترم است، مطرح کردند. این مطالب برای من مهم بود و هست؛ همیشه اینجور بوده. ما قبلا بیشتر با جامعهی مدرسین در تهران جلساتی داشتیم -شاید گاهی هم در قم- و من مایل بودم از آقایان بشنوم. خوب، آنچه که فرمودند، ما استفاده کردیم. برای من، هم اطلاع از نظرات آقایان مهم بود، هم در خلال فرمایشات آقایان، مطالبی بود که برای من جدید و قابل استفاده بود. من اول بیانات آقایان را متعرّض بشوم. ممکن است نسبت به هرکدام از بیانات نظری داشته باشم، که آن را عرض میکنم؛ بعد هم یک چند جملهای در ذهن خودم هست، که آن را بیان میکنم.
جناب آقای خاتمی در زمینهی دغدغههای فرهنگی مطالبی را بیان کردند؛ حق با ایشان است. دغدغههای فرهنگی واقعاً مهمترین دغدغهها ست. من نه حالا، شاید دوازده سیزده سال قبل، یک وقتی در یک جمع روحانی -که به نظرم ائمهی جمعه بودند- گفتم من از مسائل اقتصادی نگران نمیشوم، از مسائل سیاسی هیچ نگران نمیشوم؛ آنچه که من را عمیقاً نگران میکند، مسائل فرهنگی است. الآن هم همانجور است.
مسائل فرهنگی مهم است؛ علت هم واضح است؛ چون نسبت به ما یک هجوم هست، از طرق مختلف یک تهاجم هست. بایستی در مقابل این تهاجم جبهه گرفت، باید آماده شد. آنچه که در این جلسه مناسب است عرض کنم، این است که بخشی از این جبههگیری متعلق به روحانیت و موظف آن، روحانیون هستند؛ برای این یک فکری بکنید؛ این واقعاً تحقق پیدا نمیکند. شما هم که در حوزه هستید، بنده هم که در بیرون حوزه هستم، حتماً این را مشاهده میکنید و میکنیم. کار جدی برای مواجههی با این تهاجم فرهنگی، از حوزه صادر نمیشود. حالا مثلا فرض بفرمایید که راجع به همین نحلههای منحرف یا مثلا مذاهب چنین، مطالبی فرمودند، که من آنها را یادداشت کردهام و بد نیست همینجا آن را بگویم.
خوب، حوزه برای مواجههی با اینها چه کار میکند؟ نفرمایید پنج تا کتاب تألیف شده. تألیف کتاب اعم است از اینکه واقعاً کاری شده باشد یا نشده باشد. همیشه تألیف کتاب، کار نیست. اوّلا چه جور کتابی؟ ثانیاً با چه دسته نشری؟ با چه شیوهی کارآمدی برای رساندن به ذهن مردم؟ حوزه نمیتواند بگوید که من نوشتم، گذاشتم اینجا، بقیهاش به عهدهی من نیست؛ نه، پس به عهدهی کیست؟! هر کاری باید بشود، بایستی از حوزه بشود.
ببینید، یک نفر یک کتاب «ثم اهتدیت» نوشت. این کتاب در محیطهای اهل سنت آن چنان تأثیری گذاشت که ده، دوازده سال پیش یک عده از روشنفکران درجهی یک سنی از کشورهای مراکش و تونس و الجزایر و سوریه و پاکستان و جاهای دیگر که به مناسبتی به ایران آمده بودند و با من ملاقات کردند -اینها غالباً افراد صاحب نام و مشهوری هم بودند، آنها را میشناسید؛ مثلا مدنی از الجزایر- مطالبی بیان کردند؛ از جملهی مطالب آنها این بود که به ما گفتند شما جلوی نشر «ثم اهتدیت» را در آفریقا بگیرید. شما ببینید مسأله چقدر مهم است که جمعی از روشنفکران درجهی یک دنیای اسلام -که غالباً هم مال آن منطقه بودند- در ملاقات با من، یکی از مطالبشان این است. گاهی اوقات یک کتاب اینجور نفوذ میکند. خوب، این جور کتابی بنویسند. من همانوقت به آقای تیجانی پیغام دادم و گفتم شما هر تعدادی که خواستید «ثم اهتدیت» را چاپ کنید؛ خرجش با من. او هم تشویق شد و کتاب بعدی را نوشت؛ کتاب بعدی را نوشت. ببینید، باید کار کرد.
... خوب، یک بخشی از مسألهی حجاب، این است که ما یک جمعیت کثیری را که از حکم حجاب اطلاع ندارند، با این مسأله آشنا کنیم. آن دختر بیحجابی که در مراسم احیاء، آنجور اشک میریزد -که عکسهایش را برای من میآورند و من میبینم- یا توی تظاهرات، عکس فلانی را دستش میگیرد و شعار آنچنانی میدهد، اگر چنانچه واقعاً با یک استدلال خوبی با مسألهی حجاب و با حرمت بیحجابی آشنا شود، فکر میکنید در وضعش تغییر ایجاد نمیشود؟ قطعاً میشود! خوب، این کار هم اتفاق نمیافتد. من میگویم ما تاکنون چند تا جزوه، چند تا کتاب، چند تا بروشور، چند تا شعار پرمغزی که بتواند تفسیر شود و عمق داشته باشد، در این زمینهها ارائه دادهایم. حوزه در این زمینه کمکار است. این گلهی ماست از حوزه؛ از شما گله نیست. حوزه این است. من میخواهم بگویم برگردیم به حوزه.
... این دستگاه کمربستهی همین حرفهاست؛ کمربستهی اسلام است نه من؛ دولت هم همینجور است؛ قوهی قضائیّه هم همینجور است؛ مجلس هم همینجور است، اینها آمادهاند؛ قانون درست میکنند، بودجه میگذارند؛ امکانات میگذارند، منتها در کنار این مسائل سختافزاری، یک مسائل نرمافزاری هم هست؛ این نرمافزار را که نمیشود جای دیگر فراهم کنند؛ این باید در حوزه فراهم شود. من واقعاً اصرار دارم که آقایان این را مطرح بفرمایند.
آقای مؤمن فرمودند که درس ولایت فقیه باید استدلالی و قوی و روشنگر در حوزه ارائه شود. من جداً به این موضوع اعتقاد دارم. ظاهراً خود ایشان هم یک درس ولایت فقیه داشتهاند.
جناب آقای خائفی هم فرمودند که چرا نوشتههای درس امام منتشر نمیشود؟ خوب، منتشر کنند. اگر خود ایشان دارند، این نوشتهها را منتشر کنند. اگر پشتیبانیهایی هم لازم داشته باشد، ما حرفی نداریم که این کار پشتیبانی شود و نوشته شود. واقعاً همین که آقایان فرمودند، راست است؛ این باید در متن دروس حوزه قرار بگیرد؛ حوزه حقیقتاً به این احتیاج دارد.
ما شوخی که نداریم! ما آمدهایم با مسألهی ولایت فقیه، کشور را و در واقع دنیای اسلام را به تحدّی کشیدهایم. اصلا همهی این انقلاب و این حرکت عظیم و این بیداری اسلامی که داریم میگوییم، بر محور مسألهی ولایت فقیه میگردد. اینجوری نباشد که حالا اگر فقیه محترمی یک چهار تا شبهه به ذهنش بیاید، مطرح کند، این قضیه را مورد مناقشه قرار بدهد و اصلش را زیر سؤال ببرد. پایههای این مسأله را مستحکم کنید. استدلالی وارد میدان شوید.
البته بحثهای خوبی هم شده، منتها باید بازتولید شود، باید بازپروری شود، این بحثها با زبان علمی، بهروز شود. البته زبان علمی هم فقط عربی نیست؛ عربی باید برای حوزه باشد. اعتقاد من این است که بعضی از این مباحث، باید با زبان علمی فارسی ارائه شود تا طبقهی دانشگاهی ما، طبقهی روشنفکر ما، تحصیلکردهی ما بتوانند استفاده کنند. ما مباحث علمی و آن استدلالهای قوی فقهیمان را با زبان عربی مینویسیم؛ اینها نمیتوانند استفاده کنند و نمیفهمند هم؛ لذا برای فهم دین به روزنامه و کتابهای دستِ دوم مراجعه میکنند؛ آنها هم چیزی ندارد. به نظر من در دو قالب و دو اسلوب «زبان علمی عربی» و «زبان علمی فارسی» این چیزها تهیه شود. اصلا هیأتی بگذارید که این کار را دنبال کند. بنابراین اگر نوشتههایی هست -مثل نوشتههای جناب آقای خائفی که گفتند من اینجا دارم- اینها منتشر شود. یا اگر نوارهایی از امام در این خصوص وجود دارد -که اخیراً شنیدهام مثل اینکه این نوارها در دسترس هست- اینها استخراج و منتشر شود. حرفهای جدیدی میشود بر اینها اضافه کرد. حرفهای جدید زده شده، گفته شده؛ اینها مطرح شود و بیاید؛ این بسیار چیز مهمی است.
جناب آقای مدرّسی یک تعبیر بسیار هوشمندانه و دقیقی داشتند و گفتند: «فتنههای قبل از سال هشتاد و هشت». بسیار حرف متینی است. همیشه در ذهن ما این مسأله بود که فتنهها ریشه در قبل دارند؛ یعنی واقعاً فتنهی سال هشتاد و هشت بُروزی بود از زمینههای فتنههای قبل، البته در سالهای قبل فتنههایی هم بروز کرد که الحمدلله به ارادهی الهی و با همت مردم، اینها جمع و جور شد.
ایشان یک مطلب هم دربارهی شبههافکنی در حوزه و لزوم صیانت از شبهات فرمودند. به نظر من هم این بسیار چیز مهمی است. واقعاً همینجور است. بخشی از این مشکلِ بیکاری و دل ندادن به درس و این چیزها به همین شبههافکنی برمیگردد. یعنی نفوذ و تسرّی این شبههها در بدنهی حوزهی علمیه، موجب میشود که طلبه نسبت به اصل مسئولیت خودش بیاعتماد و بیاعتنا شود. حالا بعضیها وقتی بیاعتنا شدند، لباس را کنار میگذارند و دنبال کاری میروند؛ اما بعضیها این کار را نمیکنند و در حوزه میمانند؛ اینقدر جرأت و شهامت ندارند یا کاری ندارند؛ که بروند؛ لیکن به کار بیاعتنا میشوند. این مسألهی صیانت از شبهات هم بسیار مهم است. اینها را که حالا ما داریم عرض میکنیم، همهاش کار جامعهی مدرسین نیست، لیکن جامعهی مدرسین باید به اینها اهتمام بورزد. گفت:
جز به خردمند مفرما عمل/گرچه عمل کار خردمند نیست
خردمند خودش کار نمیکند، ده نفر را به کار وادار میکند. البته ممکن است این جمع بتواند بخشی از کارها را به عهده بگیرد، اما باید دنبال کنید؛ هدایت کنید و کارها در حوزه انجام بگیرد؛ چه از طریق شورای عالی و مسألهی مدیریت، چه از طریق نخبگان و افرادی که میشناسید.
... جناب آقای غروی راجع به فرهنگسازی صداوسیما و خطراتش گفتند. واقعاً اشکال وارد است؛ من هیچ جوابی بر این اشکال ندارم. ما هم تلاش میکنیم -یعنی اینجور نیست که تلاش نشود- اما بالاخره برآیند همهی آن انگیزههایی که در آنجا هست و انگیزههایی که در ما هست، میشود این چیزی که ملاحظه کردید.
من به نظرم میرسد که اگر ما بخواهیم آن اساس و استخوانبندی را اصلاح کنیم، باز برمیگردد به اینکه ایمان دینی منطقی و استوار را در بدنههای صنوف مختلف، از جمله هنرمندها، برنامهسازها و روشنفکرها تزریق کنیم.
یک وقتی جمع کثیری از سینماگران آمده بودند و با من ملاقات داشتند و یکی دو ساعت مطالب خود را مطرح کردند و من هم به حرفهای آنها گوش کردم. بنده هم با آنها مطالبی داشتم که گفتم؛ از جمله اینکه گفتم ما از شماها انتظار داریم که چیزهایی بسازید با مبانی دینی. گفتم ممکن است شما از من سؤال کنید که آقا! این مبانی دینیای که ما باید به آن اعتقاد داشته باشیم و بر اساس آن بسازیم، کو! دیدم آثار تصدیق در آنها آشکار شد؛ کأنّه همهشان این را قبول دارند؛ واقع قضیه این است. بالاخره یکی هست که حالا مثل آقای سلحشور، آدم مؤمنی است و اعتقادات دینی عمیقی دارد -حال از کجا؟ چه جوری؟ من نمیدانم- نتیجهی کارش میشود سریال «یوسف پیامبر»، نمایشنامهی «صبر ایوب»، که خیلی چیز قشنگ تأثیرگذار عجیبی بود؛ یکی هم هست که با اینکه متدین است، اما برداشتش از دین سطحی است؛ اینجور آدمها را هم دیدیم. فیلم ...(۲) درست میکنند، غلط؛ فیلم پیغمبران درست میکنند، غلط؛ مخلوط با افزودنیهای مضر. بعضیهایشان هم هستند که اصلا اعتقادی به دین ندارند. به نظر من اینهم باز به ما بر میگردد. ما باید بتوانیم سطح فکر دینی اینها را بالا ببریم؛ آنوقت درست در میآید؛ آنوقت کار به خودی خود، خوب میشود.
جناب آقای کعبی فرمودند: تدوین بیانیهی مأموریت روحانیت؛ که البته بیانات ایشان بسیار درست و خوب بود. همین که روحانیت، سازمانی است، ستاد اجرایی میخواهد، مغز متفکر میخواهد، چشم بینا میخواهد؛ اینها همهاش مطالب درستی است. آن شب در جمع نخبگان هم ایشان مسألهی تدوین بیانیهی مأموریت روحانیت را گفتند، من هم متعرّض آن معنا شدم(۳) . این کار خوبی است؛ کار لازمی است؛ اما کار بسیار دشواری است. این را شما بدانید، نه فقط تدوین بیانیهی مأموریت روحانیت دشوار است، بلکه الآن شما اگر بخواهید مثلا دربارهی کتاب «مکاسب»- که کتاب درسی محترمی است -توی حوزه یک بیانیه بدهید، مگر میشود مورد اعتراض فلان مدرّس و فلان مرجع قرار نگیرد؟ بنابراین کار خیلی سختی است. بله، رویش فکر کنید؛ خوب است. روحانیت باید واقعاً یک بیانیهی مأموریتی مثل یک منشور ماندگاری داشته باشد که ما این را روی سنگ حَک کنیم و روی دیوارهای خودمان بزنیم. یعنی همانطور که نوشتهی روی سنگ باقی میماند، باید این بیانیه اینجور قوی باشد که بخواهد باقی بماند. ما یک چیز اینجوری لازم داریم، لیکن به این آسانی به دست نمیآید؛ باید بالاخره رویش کار شود.
جناب آقای ممدوحی مسألهی فرار مغزها از حوزه را مطرح کردند، که امروز هم باز اشاره شد. به نظرم جناب آقای فاضل اشارهای کردند که مغزهای خوب یا فرار میکنند، یا میمانند و بعضی ضایع میشوند. بله، این هم یک مشکلی است؛ منتها ببینید ما چه میتوانیم بکنیم؛ نه جامعهی مدرسین. به نظر شما ما که بیرون از حوزه هستیم- البته یک امکاناتی داریم، داخل حوزه هم نیستیم -واقعاً در این زمینه مسئولیت ما چه میتواند باشد؟ فکر کنید، پیشنهاد کنید؛ من هر کاری بتوانم بکنم، در این زمینه انجام میدهم؛ بالاخره این مشکلی است.
جناب آقای شبزندهدار مسألهی نظام تدریس در مدارس برنامهریزی شده را مطرح کردند؛ که خوب، اشکال ایشان اشکال واردی است. آن شب هم که با آقایان محترم شورایعالی جلسه داشتیم(۴) ، این قضیه مطرح شد. آن شب یکی از آقایان -که حالا اگر خودشان خواستند، بیان خواهند کرد- به اشکال شما پاسخ دادند. حالا شاید قبول داشتند که ممکن است این اشکال از جهتی وارد باشد، لیکن نبودن این برنامه، مشکلات دیگری را به وجود میآورد که امروز هم جناب آقای مقتدایی فیالجمله اشاره کردند. به نظر من این را توی جلسهی جامعه بحث کنید. یک نظر این است که اینجور برنامهریزی شده، مدارس را دست مدیران و اساتید مشخصی بسپارند، مضر است -با آن استدلالی که آقای شبزندهدار فرمودند- یک حرف دیگر هم این است که نه، این لازم است؛ به خاطر آن استدلالی که آن شب کردند و حالا هم اجمالا آقای مقتدایی فرمودند. خوب، بنشینید، با هم بحث کنید و به یک نتیجهای برسید؛ هر نتیجهای رسیدید، شورای عالی همان را عمل کند. اگر توانستید جوری عمل کنید که هم آن محاذیر پیش نیاید، هم آن فواید جلب شود، البته این بهتر است. شاید هم بشود راههایی را پیدا کرد. بهنظر میرسد مثلا یک جمع دو سه نفره را برای یک مدت معینی مأمور کنید تا آنها بنشینند فکر کنند، مشورت کنند، یک راه میانهای را پیدا کنند، بیاورند به جامعهی مدرسین بدهند، به شورای عالی پیشنهاد شود، آنها هم دنبال و عمل کنند.
جناب آقای علیدوست، امروز فرمودند که فرآیند منطقی بسط جامعهی مدرسین چیست؟ البته من چند سال قبل از این، یک پیشنهادی کردم، پایش هم نمیایستم؛ یعنی اصرار بر آن پیشنهاد ندارم. ما آن وقت گفتیم شما بیایید مثلا حدود پانصد نفر را -دقیقاً یادم نیست چه تعدادی را گفتم- با امتیازات و مشخصاتی معین کنید. اینها بشوند مجمع عمومی، این مجمع عمومی، جمع ویژهی تصمیمگیرندهی جامعهی مدرسین را انتخاب کند. عرض کردم، من پای این پیشنهاد هم نمیایستم؛ ممکن است این پیشنهاد محاذیری داشته باشد؛ چون من الآن خیلی اطراف قضیه را نمیتوانم بسنجم؛ ولی بههرحال بایستی جامعهی مدرسین خودش را بر حوزه عرضه کند و در واقع در حوزه بگستراند؛ چون همانطور که ما مکرر گفتیم و اعتقاد راسخ هم داریم، جامعهی مدرسین، یک نهاد بیبدیلی است؛ اگر چنانچه ما بخواهیم جامعهی مدرسین را به یک مجموعهی دیگر تبدیل کنیم، واقعاً ضرر کردهایم. من به بعضی از دوستان هم که چند سال قبل از این با من مشورت میکردند و میگفتند مثلا تجمعات خودجوشی به وجود بیاید، گفتم مراقب باشید، مسأله، مسألهی رقیبتراشی برای جامعهی مدرسین نباشد. هر کس هر کار میکند، بکند؛ اما جامعهی مدرسین در جایگاه خودش قرار بگیرد؛ نه بهخاطر اینکه ما از این افراد محترم عزیزی که تشریف دارند، بخواهیم حمایت خاصی بکنیم -اگرچه به اینها ارادت هم داریم- بلکه از باب اینکه این عنوان کلّی، چیز مهمی است؛ این مثل یک نخ تسبیحی، مستمر است؛ افراد میآیند و میروند، اما این باید باقی بماند. چون اینجور است، لذاست که بایست در چشم حوزه، در چشم جامعه، جامعهی علمی حوزهی علمیه، شیرین بشود. باید بالاخره یک راهی پیدا کنید؛ حالا یا همان طریقی که ما گفتیم، یا افرادی از فضلا را مثلا به عنوان جمعهای وابسته درست کنید؛ اینها بیایند مورد مشورت قرار بگیرند، از نظراتشان استفاده شود. بههرحال این لازم است؛ یک طریقهای است که باید انجام بگیرد.
در مورد رشد ده برابری ... نحلههای منحرف و اینها هم عرض کردم دیگر؛ به نظر من کمکاری مال حوزه است؛ یعنی ما روحانیون، داریم کمکاری میکنیم. اینجا من اصرار بر این معنا دارم. حوزه در این زمینه بسیار کمکار است. آن کاری که باید حوزه بکند، نمیکند. ما در این زمینه از زمان خودمان عقبیم.
من چند سال قبل از این توی مدرسهی فیضیه گفتم ببینید علامهی مجلسی با آن عظمت، شیخ الاسلام از لحاظ وزن اجتماعی، و خودش ملّای حسابی -میدانید علامهی مجلسی، هم فقیه است، هم عقلی است؛ خیلی آدم بزرگی است، منتها کتابهای حدیث و اینها، او را در ذهنها کوچک کرده؛ آدم نگاه میکند، میبیند این بیانهایی که ایشان در ذیل روایات دارد، خیلی بزرگان نمیتوانند اینجور بیان کنند- میآید کتابهای فارسی مینویسد: کتاب «حق الیقین»، کتاب «حیات القلوب»، کتاب «حلیه المتّقین». خوب، میبیند زمان احتیاج دارد، مینویسد. محقّق اردبیلی به آن عظمت، در اعتقادات کتاب فارسی نوشته. البته برای زمان خودش خوب بوده، کافی بوده؛ اما امروز آن کتاب کافی نیست. امروز خیلی از شماها حاضر نیستید چهار کلمه کتاب فارسی بنویسید؛ با استدلال محکم و قوی و با همان روحیهی علمی، منتها به درد مردم بخورد. خوب، این کار باید انجام بگیرد؛ چارهای نیست. تا این نشود، همینی است که هست؛ دیگران مینویسند. آدم نگاه میکند به کتابهایی که مینویسند، قشنگ و شیرین و بهدردبخور و کم محتوا، که کسی را مؤمن نمیکند، ایمان کسی را راسخ نمیکند.
جناب آقای مقتدایی هم که اشکالات بیبرنامگی را فرمودند. به نظرم میآید از جملهی چیزهایی که میتواند طلبهی موجود را یک مقداری پایبند کند -حالا اینها راههای میانی است، راههای اصولی نیست- یکیاش همین مسألهی تشویقها ست. یکی از برنامهها این باشد که طلبههای ممتازی انتخاب شوند و اینها تشویق شوند. تشویق خیلی مؤثّر است. آن شب آقای مکارم به من فرمودند -البته در ذهن خود من هم بود، توی پیشنهادهایم بود، دیدم ایشان هم اصرار میکنند- که شما به یک عدهای از ممتازین حوزه جایزه بدهید. من گفتم حرفی ندارم، جایزه را میفرستم قم. ایشان گفتند نه، اینجور فایده ندارد؛ شما جایزه بدهید، مراسم فیلمبرداری شود، عکسبرداری شود، توی تلویزیون نشان داده شود و همانطور که مثلا دانشجو و نخبهی خوارزمی و چه و چه امتیاز میگیرند، اینها هم امتیاز بگیرند. خوب، این یکی از کارهاست؛ این واقعاً مشوّق است، مشوّق پولی است. آنوقت زمان ما معروف بود که هر کس جزوهی خوبی از درس، خدمت آقای بروجردی بدهد، ایشان پول میدهند. همین مسأله وادار میکرد که آدم بنشیند درست و بادقت بنویسد، بفرستد آنجا، شاید جایزه بگیرد. آنوقت مثلا فرض کنید که پنجاه تومان، سی تومان لای جزوهاش میکردند و برایش برمیگردانند، اینها چیزهایی است که به نظر میرسید میتواند تأثیر بگذارد.
یکی هم همین سؤال کردن استاد سر درس است -که من آن شب در جمع نخبگان هم گفتم- این به نظر من خیلی کار آسان و تأثیرگذاری است. حالا در درس خارج این کار آسان نیست، چون یک ضابطهای ندارد؛ میپرسی، یک چیزی میبافد، میگوید شما این را گفتید. اما در درس سطح، این کار خیلی آسانی است، آقا اینجا شیخ چه میخواهد بگوید؟ اینجا صاحب کفایه چه میخواهد بگوید؟ این را حالا تو معنا کن. این کار خیلی خوب است. توی پنجاه نفر، صد نفر، دویست نفر طلبه که اینجا نشستند، شما یک نفر را مخاطب قرار میدهید، میگویید آقا بخوان؛ او بنا میکند خواندن. یک وقت خوب میخواند، شما تحسینش میکنید، سرافراز میشود؛ یک وقت بد میخواند، شما پیش جمع توبیخش میکنید، شرمنده میشود. شرمندگی او و سرافرازی او برای دیگران یک سرمشقی است، راه را برای دیگران باز میکند. بهنظر من این کار از جملهی کارهایی است که خوب است، منتها اشکال کار این است که فضلای ما همه درس خارج گو شده اند. توی درس سطح بالاخره این کارها آسانتر است تا درس خارج. دیگر حالا کاریاش هم نمیشود کرد.
جناب آقای فاضل فرمودند که در حوزه نشاط علمی نیست و حوزه نمرهی خوبی نمیگیرد. پیشنهاد تعریف کردن دو مسیر برای حوزه هم مطرح شد. بله، این هم خوب است؛ این از حرفهایی است که ما از چند سال پیش گفتیم. گفتیم تا یک جایی مسیر مشترک درست کنید، از جایی دو مسیرش کنید، دو جهت و دو شِق بشود: در یک مسیر، عدهای بروند طرف اجتهاد و تفقّه و فلسفه یا بعضی از علوم دیگر -که حالا در حوزه، علوم اصلی محسوب میشود- یک مسیر هم مسیری باشد برای تربیت علمای بلاد و پیشنماز شدن و از این قبیل چیزهایی که لازم است. این کار را ما قبلا گفتیم و گفتنش هم آسان است، ولی عمل کردنش به آن آسانی نیست. یعنی اینجایی که شما میخواهید دو مسیره کنید و یک عدهای را این طرف بفرستید، یک عدهای را آن طرف، از لحاظ عرفی و مدیریتی مشکلاتی دارد، شاید مشکلات کوچکی هم نیست. اگر مجموعهی شورای عالی بتواند اینکار را بکند، بله، این کار خوب است. آن وقت نسبت به آن گروهی که برای کار بلندمدت هستند، سرمایهگذاری شود، پول داده شود. شنیدم الان هم خوشبختانه مدارسی هست. آن شب هم در جلسهی آقایان شورای عالی مطرح شد که بعضی از مدارس هست که طلبهها را خوب تربیت میکنند؛ این کار باید دنبال شود.
من چند تا مطلب را اینجا یادداشت کردهام که مختصر و کوتاه عرض میکنم؛ شاید وقتی باقی بماند، باز آقایان بخواهند مطالبی را بیان بفرمایند. من آن روز هم بر روی سابقه و شاخصیت جامعهی مدرسین در زمینهی خط اصیل انقلاب و اسلام تأکید کردم؛ یعنی جامعهی مدرسین در طول این سالها، یک نشانه و شاخص بود برای نشان دادن خط امام و خط انقلاب و خط اصیل و صراط مستقیم. عرض ما این است که این خصوصیت را باید حفظ کنید. این خصوصیت باید در درجهی اول برای نسل جوان حوزه حفظ و تبیین شود؛ که بعد البته سرریز خواهد شد و به بیرون حوزه هم خواهد رسید.
یکی از خصوصیاتش این است که در داخل حوزه اگر چنانچه تظاهری بر علیه انقلاب و بر علیه خط امام و بر علیه جهتگیری سیاسی امام دیده شد- بحث جهتگیری فقهی و علمی و اینها را نمیکنیم، آن اشکالی ندارد؛ هر کس هر چه میخواهد بگوید، بگوید -جامعهی مدرسین اعلام موضع کند؛ انتظار ما این است.
تصور این است که جامعهی مدرسین این جوری میتواند به حیات سیاسی خود و به اعتبار و آبروی سیاسی خودش ادامه دهد. با سکوت و از کنار مسائل رد شدن، نمیشود آدم اعتبارش را حفظ کند. اصلا اقتدار و اعتبار، در بیان صریح مواضع و ایستادگی بر سر مواضع حاصل میشود. ولو لطماتی هم بر انسان بخورد، همان لطمات به اعتبار انسان میافزاید.
این معنی ندارد که توی حوزهی علمیهی قم یا مثلا فرض کنید توی مدرسهای -اگر این حرف راست باشد-صریحاً علیه امام، علیه انقلاب، علیه مبانی انقلاب موضعگیری شود؛ طلبهی آن مدرسه، مدیر آن مدرسه، مدرّس آن مدرسه اینجوری باشند، اگر کسی هم بخواهد در آن مدرسه از مبانی انقلاب دفاع کند، مورد تهاجم قرار بگیرد یا از مدرسه اخراج شود. من نمیگویم این راست است؛ این گزارشی است که به ما رسیده، حتماً به شما هم رسیده؛ خوب، روی این مسأله حساسیت نشان دهید؛ بروید ببینید واقعاً اینجوری هست یا نیست؛ اگر هست، جلویش بایستید. حوزهی قم پایگاه و خاستگاه انقلاب است. اگر قرار باشد اینجا توی مدرسهای بنا و اساس کار را بر این بگذارند که اسم امام نباید آورده شود، اسم انقلاب نباید آورده شود، مبانی انقلاب نباید مطرح شود، آدم انقلابی نباید حضور داشته باشد، این خیلی چیز بدی است؛ جلوی این را باید جامعهی مدرسین بگیرد. من نمیگویم شما بروید دعوا کنید، دست به یقه شوید، اما موضعتان را ابراز کنید؛ بگویید ما این را قبول نداریم، ما این را رد میکنیم. به نظر من این کار لازم است. در جاهای دیگر هم همینجور است؛ در سطح کشور هم همین جور است؛ اگر چنانچه یک چیزی دیده شد که با مبانی انقلاب معارض و مخالف و مباین است، صریح اعلام موضع کنید.
البته در اعلام موضع صریح عمومی، اول یک مقداری تبین لازم است؛ یعنی باید مراقبت کرد. گاهی اوقات میشود که مثلا میآیند به بنده میگویند -اینها مثالهای واقعی است، اتفاق میافتد- آقا فلانکس ادعا میکند که شما به او مأموریت دادید که فلان حرف را بزند. توقع چیست؟ توقع این است که ما بگوییم: نه؛ فلان کس غلط کرده! اینها آن «غلط کرده» را لازم دارند. زمینهچینی میکنند که آن «غلط کرده» را از دهان ما بیرون بیاورند. اینجوری نباشد که بیایند یک گزارشی بدهند، یک چیزی بگویند که آدم در مقابلش عصبانی شود و بگوید: «آقا نخیر! خیلی بیخود کردند؛ غلط کردند!» پس موضعگیری انفعالی نباشد. موضعگیری باید با تبین کامل و اطلاع کافی و علم کافی به اینکه چه اتفاقی افتاده باشد. آن وقت در زمینهی مسائل کشور موضع بگیرید؛ نه حالا فقط در زمینهی انتخابات و آدمها و اینها -آنها ممکن است مصلحت باشد، ممکن است نباشد؛ آن را خودتان هر جور مصلحت دانستید، عمل کنید- اما در مسائل عمومی کشور اعلام موضع کنید. یکجا موافقید، موافقت کنید، یکجا مخالفید، مخالفت کنید؛ معلوم بشود که این، موجود زندهی فعال وارد در صحنه است.
نکتهی بعدی این است که به نظر میرسد جامعهی مدرسین باید با مراجع و همچنین با افکار عمومی حوزه ارتباط بیشتری داشته باشد. با اینکه مراجع متعددی از مراجع زمان ما از داخل خود جامعهی مدرسین برخاستند و عضو جامعهی مدرسین بودند -مرحوم آقای فاضل عضو جامعهی مدرسین بودند، عضو شورای عالی حوزه بودند، جناب آقای مکارم همینجور، بعضی دیگر از آقایان همینجور- اما ظاهراً بین مراجع محترم و بین جامعهی مدرسین خیلی ارتباط نیست. طبق سنت ما -که سنت خوبی هم هست- مراجع در محیط اجتماعی حوزه و در محیط عمومی کشور عناصر تأثیرگذارند و خوب است که این اثرگذاری وجود داشته باشد. با این اعتباری که انسان برای جامعهی مدرسین قائل است، خوب، اینها باید با هم ارتباط داشته باشند.
من خواهش میکنم برای این مسأله برنامهریزی کنید. گاهی آقایان مراجع را در بعضی از جلساتتان دعوت کنید؛ گاهی دستهجمعی با مراجع ملاقات کنید. رابط مستمر و دائمی بگذارید؛ کسانی بروند با مراجع صحبت کنند، یک چیزی را مطرح کنند، یک خبری را به آنها بدهند. آقایان مراجع را پشتیبانی اطلاعاتی کنید؛ و الا وقتی شما نرفتید، دیگران میروند یک چیزهایی میگویند و با اطلاعات غلط، این خلأ اطلاعاتی را پر میکنند.
نکتهی دیگری که اشاره به حرفهای قبلی ماست، این است: خود را در جایگاه دفاع از حق و هجوم به باطل دیدن در برابر ورود دیدگاههای سکولار و امثال آن به حوزه؛ اینهم برای حوزه یک مشکلی است. توی فرمایشات آقایان به این نکته اشاره نشده بود؛ اگر چه من بیرون این را شنفتم. در داخل حوزه، تفکرات سکولاری و حالا هر اسمی رویش میگذارید، دارد نفوذ میکند؛ از کسانی که سابقاً حوزهای بودند یا بعضی که حوزهای هم نبودند. در مقابل این مسأله باید ایستاد. باید ببینید اینها کجاها هستند. فرض بفرمایید مثلا فلان مؤسّسه یا مجموعهی علمی از اساتید نابابی در این زمینه استفاده میکند، خوب، شما دخالت کنید. شماها بخواهید، به آنها بگویید؛ بگویید آقا نباید بکنند. یعنی اعتبار و احترام جامعهی مدرسین را اینجا خرج کنید، برای اینکه یک چنین چیزی پیش نیاید. البته ممکن است طرف مقابل، این حرف را گوش نکند -حالا یا دستگاهی است که وابسته به حوزه است، یا دستگاهی است که وابسته به تشکیلات نظام است، یا اصلا وابسته نیست- اما بالاخره بهعنوان یک آدم متمرّد محسوب شود؛ معلوم شود که او دارد از نظر جمعی حوزه، تمرّد و سرپیچی میکند. بههرحال جامعهی مدرسین خود را در موضع دفاع از حق و در موضع تهاجم به باطل مشاهده و محاسبه کند.
نکتهی بعدی هم که یادداشت کردیم، همان مطلبی است که قبلا گفتیم؛ مسألهی توسعهی دائرهی تشکیلات جامعهی مدرسین. یک مسأله، مسألهی ساماندهی اساتید سطح است. خیلی از این حرفهایی که گفته شد، برمیگردد به تأثیر اساتید سطح در حوزه که اینها عدّهشان هم زیاد است؛ درسهای سطح، خیلی درسهای متعدد و زیادی است. برای ارتباط با جامعهی مدرسین، یک فکری بکنید. جوری بشود که بتوانید اساتید سطح را با خودتان همراه کنید؛ تشکلی درست کنید که بتوانید اساتید سطح را به خودتان متصل کنید. شاید یکی از فرمولهای توسعهی تشکیلاتی و بسط تشکیلاتی جامعهی مدرسین میتواند همین باشد.
موضوع دیگر، ارتباط با مجامع علمی و دینی در دنیا و دنیای اسلام است. آن شب آقای نوری اینجا به من فرمودند که این احمدالطیب که رئیس دانشگاه ازهر است، به ایشان نامهای نوشته و گفته من که گفتهام پشت سر شیعه نماز میخوانم، در این مسأله جدیام؛ من پشت سر شیعه نماز میخوانم. ایشان با من مشورت میکردند، من گفتم به نظر من شما استقبال کنید؛ اصلا دعوتش کنید بیاید ایران، با او ارتباطات برقرار کنید. من میخواهم همین را به آقایان عرض کنم.
در دنیای اسلام از این قبیل هست؛ نه فقط از جهت گرایش به تشیع و مسألهی تقریب -که خوب، مسألهی مهمی هم هست- بلکه از لحاظ علمی.
شما با جامعهی ازهر، با دانشگاه مدینه، با جامعات دینیای که در پاکستان هست، در هند هست، ارتباطات برقرار کنید. حداقل فایدهاش این است که آنها از وزن علمی حوزهی علمیهی ما مطلع شوند. فرض بفرمایید الان در هند شهر لکهنو مرکز علمی است؛ هم برای سنی، هم برای شیعه. میدانید لکهنو شهری است که هم سنیهای متعصّب و ندویها -که گرایشهای سلفی دارند- در آن جمعند، هم مرکز مهم شیعه است. خوب، واقعاً با اینها ارتباط برقرار کنید. یک کمیتهی بینالملل داشته باشید، اینها بنشینند رصد کنند از وزارت خارجهی ما استفاده کنند، از آن جمعهای مرتبط با بینالملل ما استفاده کنند، فهرست اینها را بگیرند، از اینها دعوت کنند، به مجامعشان آدم بفرستند. حضور خودتان را در این مجامع نشان دهید. جناب آقای شبزندهدار مدتی پاکستان بودند، حتماً ایشان با مجامع پاکستانی آشنایند؛ از این استفاده شود. البته در میان شیعههای پاکستان، مجامع علمی برجستهای دیده نمیشود، اما بالاخره سنّیها مجامع علمی دارند؛ با اینها ارتباط برقرار کنید. عرض کردیم، حدّاقلش این است که آنها بفهمند یک چنین علمی، یک چنین فقاهتی، یک چنین علوم عقلیای، یک چنین ایدههای نویی در حوزهی علمیه قم وجود دارد؛ این خیلی چیز خوب و مهمی است. البته در این زمینه، جناب آقای اعرافی «جامعه المصطفی» میتوانند کمک زیادی بکنند. بعضی از همین طلبههایی که تحت تعلیم و تربیت ایشان هستند، میتوانند واسطه شوند و خبرهایی را بیاورند.
به اعتقاد من با مجامع علمی و دینی، هم در دنیای اسلام، هم در دنیا -فرض کنید الهیات مسیحی که در یک جاهایی در دنیا هست؛ هم در ایتالیا هست، هم در کشورهای دیگر هست- ارتباط برقرار کنید. مسائل الهیاتی ما قابل مقایسه نیست با آنچه که آنها دارند. ما حرفهای خیلی خوبی داریم؛ حرفهای نویی داریم. اگر چنانچه با اینها ارتباط برقرار کردید، این حرفها منتشر خواهد شد، در محیطهای مسیحی غیر اروپایی -مثل امریکای لاتین- این حرفها پخش خواهد شد. آنجا صدها میلیون آدم زندگی میکنند، اغلب هم مسیحیاند و گرایششان هم گرایشهای روشنفکرانه و نسبتاً متمایل به همین حرفهایی است که ما طرفدارش هستیم. به نظر من خیلی جذاب خواهد بود اگر جامعهی مدرسین این کار را داشته باشد.
حالا همین مسألهی احمد الطیب را که آن شب آقای نوری فرمودند، به نظر من این هم خوب است، یکی از موارد است، تماس گرفته شود.
یکی از حضار: در این زمینه اقدام شده است.اقدام کردید؟ خیلی خوب، چه بهتر. بالاخره این به عنوان یک مصداق تحقق پیدا کرده، اما فقط این نیست. افراد زیادی هستند. جناب آقای شاهرودی یک وقت به من گفتند که رئیس مسجدالحرام در مکه به تشیع علاقهمند است و با ایشان صحبت کرده بود. مثلا یک آدم اینجوری را بکشانید بیاورید اینجا، یک مقداری مشتومال علمی بدهید تا بفهمند که در اینجا چه خبر است. واقعاً خیلی از اینها نمیدانند اصلا چه خبر است. ما میتوانیم در این زمینه برای آنها کتاب بفرستیم. بعضی از آنها گاهی برای ما کتاب میفرستند -فقهی و غیرفقهی- عنوان نویسنده هم دکتر و رئیس فلان مرکز علمی است؛ اما وقتی آدم نگاه میکند، میبیند یک چیزهای سطحی کمارزش و کماهمیتی است. خوب، اینها اگر مطلع شوند که در حوزهی علمیه ما چی هست، به نظر من خیلی چیز خوبی است. این نمایندهی ما در «احساء و قطیف»، آقای حاج شیخ هادی فضلی به من میگفت از وقتی که کتابهای فقهی شماها -یعنی همینهایی که مثلا جامعهی مدرسین چاپ کرده، مجمع اهلبیت چاپ کرده- آمده توی این دانشگاهها و مجامع پخش شده، اعتبار علمی شیعه بالا رفته.
اینها اصلا خبر ندارند که مثلا وقتی یک «مجمع البیان» یا یک «مختصر النافع» معرفی شد، پنجاه شصت سال پیش مصریها آنها را چاپ کردند و احترام کردند. فرمود: «لَو عَلِمُوا محاسنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»؛ اگر محاسن کلام ما را بدانند، از ما تبعیت میکنند.
نکتهی بعد، رابطه با بدنهی طلاب است، که این هم قبلا صحبت شد. واقعاً یک منفذی باز کنید تا طلبههای متعارف و معمولی بتوانند بیایند، تماس بگیرند، خواستههایشان را بگویند، درددلهایشان را بگویند، حرفهایشان را بزنند، با جامعهی مدرسین انس بگیرند و آشنا شوند.
آیهالله یزدی: تشکیلات نمایندگان طلاب تشکیلات منظمی است که وابسته به جامعهی مدرسین است.خیلی خوب است. جلسه و نشست هم با هم دارید؟
آیهالله یزدی: بله، جلسات عمومی دارند، جلسات خصوصی دارند. حتی از آنها خواسته شده که اگر احیاناً طرحهایی دارند، پیشنهاد کنند. ارتباط نمایندگان طلاب -که خودش یک تشکیلات سابقه داری است- با جامعه مدرسین، ارتباط خوبی است.بسیار خوب است. بله، از این طریق مقصود حاصل میشود.
نکتهی دیگر انتخاب اعضای شورای عالی بر عهدهی جامعهی مدرسین است، که آن وقت باید به تأیید مراجع هم برسد. با اینکه این سازوکار یک سازوکار بسیار خوبی است و عمل هم شده، اما آدم احساس میکند که بعضی از آقایان مراجع -آنطور که به ما گوشزد میکنند و میگویند، که آدم میشنود، بالواسطه گاهی بعضی از دوستان ما را ملاقات میکنند و با آنها مطرح میکنند- قضیهی شورای عالی خیلی برایشان روان نیست. ممکن است عللی داشته باشد. توصیهی من واقعاً این است که جوری انتخابات انجام بگیرد که این مسأله پیش نیاید که مراجع نسبت به شورای عالی مسأله داشته باشند. آن شب من خدمت آقایان گفتم، یکی از آقایان مراجع به یکی از دوستان ما که با ایشان ملاقات کرده بود و قاعدتاً ایشان مایل بودند که به گوش من برسد، گفته بودند مثلا اگر چنانچه ما امتحانات حوزه را قبول نکردیم، شما چه میکنید؟ یعنی در این حد! درحالیکه خوب، امتحانات حوزه شاخص است؛ اینکه اصلا جای بحث و گفتگو ندارد. همه باید تابع همین امتحانات باشند. شاخص و معیار باید همین امتحانات باشد. این نشاندهندهی این است که میانه خیلی صاف نیست. بالاخره باید یک جوری این را حل کنید. آن شب هم من به آقایان عرض کردم، اعضای شورا خودشان بروند با آقایان مراجع قرار بگیرند.
نکتهی دیگری که من عرض میکنم، این است که جامعهی مدرسین در حوزه، شعار علم را هم مطرح کند. بیایید اصلا این را مطرح کنید، هم در درسهایتان بگویید، هم در اجتماعاتتان بگویید، هم در خبرهایی که از شما منتشر میشود، این را بگویید؛ شعار اینکه باید پایههای علمی در حوزه قوی شود. مثلا فرض کنید این شعار را مطرح کنید که هر استادی باید سعی کند شاگردهایی قویتر از خودش پرورش دهد؛ این ممکن است دیگر. شیخ از همهی اساتید خودش بالاتر بود. اساتید شیخ چه کسانی بودند؟ شریف العلماء بود، ملّا احمد نراقی بود، بعضیهای دیگر در اصفهان یا در خراسان بودند. شیخ از همهی اینها بالاتر بود. صاحب جواهر از اکثر اساتید خودش بالاتر بود. ایشان شاگرد شاگردهای مرحوم بهبهانی و اینها بود. زمان خود ما آقای طباطبایی یقیناً از استاد فلسفهی خودش -مرحوم آسید حسین بادکوبهای- بالاتر بود. اگر چنانچه شاگرد با استعدادی باشد و استاد دلسوزی باشد و دنبال کند، استاد میتواند شاگردهایی قویتر از خودش پرورش دهد. بیایید این را در حوزه شعار کنید؛ مطرح کنید که آقا! باید پایههای علمی حوزه را بالا ببریم؛ باید کسانی را تربیت کنید که از اساتیدشان بالاتر باشند. برای این کار، یک هدفی مشخص کنید. مثلا در ظرف بیست سال بایستی در این حد، مبانی علمی را در همان علوم اصلی حوزه -مثل فقه و فلسفه و کلام و علوم عقلی- بالا ببریم. به نظر من بایستی این را مطرح کنید. شعار علم را در حوزه، جامعهی مدرسین بدهد.
.... والسلامعلیکمورحمهاللهوبرکاته
پانوشت:
۱- جلسه اول در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۱ ۲- در منبع اصلی، نام این فیلم حذف شده است ۳- دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم ۴- دیدار اعضای شورای عالی مدیریت حوزه علمیه قم
منبع: نرم افزار حوزه و روحانیت@دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمى خامنهاى
پیوند مرتبط: بیانات در دیدار نخست با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
در جریان دیدار مجدد اعضای محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با امام خامنه ای، معظم له پس از استماع سخنان و نکات مطرح شده از سوی این عزیزان، نکات بسیار مهمی را در مورد دولت بیان فرموده اند که توجه شما را به آن جلب نموده و امیدواریم دقت در واژه ها و تعبیر بکار رفته توسط ولی امر مسلمین، بتواند بسیاری از شبهات و مسائل موجود را برای اهل انصاف، روشن سازد. هر چند که مفاد این دیدار نیز از سوی صدا و سیما پخش نشد و برخی از مدعیان ولایتمداری، با سانسور خبری و یا کم لطفی نسبت به آن رفتار کردند...
متن بیانات منتشر نشده رهبری بدین شرح است:
*القای حاکمیت دوگانه در کشور در گذشته:
یک روزی توی این کشور تلاش می شد-هم شعار داده شد، هم عملا تلاش شد- که حاکمیت دوگانه درست کنند، یعنی واقعا برای این کار بنا کردند سرمایه گذاری کردند...
این معنایش این بود که منزله ی رهبری و ولایت فقیه و این حرف هایی که ماها داریم و انقلاب از اول داشته،اینها را از جایگاه تعیین کنندگی و فصل الخطاب بودن کنار بیندازند و برایش رقیب درست کنند...
*در دولت نهم و دهم، حاکمیت یگانه است:
در دولت نهم و دهم- از وقتی که آقای احمدی نژاد آمده-بحث حاکمیت دوگانه نیست، حاکمیت یگانه است، یعنی دولت و رهبری و تشکیلات در امتداد یک خط قرار دارند، این من جازما و قاطعا به شما عرض می کنم. ...
*جهت گیری این دولت، درست است:
البته معنایش این نیست که اختلاف نظری وجود ندارد، یا فلان مسئول دولتی یا رییس جمهور در نظرات و افکارشان نقاط اشتباهی ندارند، چرا از این قبیل هست، همیشه بوده، باز هم هست... یک وقت آدم به یک نظر قطعی می رسد، اما غالبا من به نظر قطعی و جازم نمی رسم، چون در این قضیه من صاحبنظر نیستم، لذا دخالت نمی کنم. در بعضی قضایا چرا ، اطلاعات دارم، جازمم، می فهمم خطایی وجود دارد، لذا جلویش را می گیرمو نمی گذارم انجام بگیرد، امام سیاست کلی، سیاست کلی هم جهتی است... این دولت جهتگیری اش جهت گیری درستی است.
*مساله مکتب ایرانی:
همین مساله ی ایرانی گری و اینها که اشاره شد، من واقعا نفهمیدم که اینها حقیقتا دنبال اینند که حالا یک چیزی را در مقابل اسلام علم کنند. البته بدم می آید از این کاری که می کنند... اما اینکه اینها واقعا می خواهند یک مکتب ایرانی در مقابل مکتب اسلام علم کنند، من واقعا این را نمی فهمم. با ملاحظه ی قرائن گوناگون در کارهای اینها ، این به دست نمی آید... آقای احمدی نژاد واقعا نمی خواهد ایران را مقابل اسلام و برتر از آن قرار دهد، چرا که هیچ رییس جمهوری به اندازه ی او از اسلام و آرمانها و ارزش های اسلامی در سازمان ملل سخن نگفته و بنده با آنکه همواره به مسئولان انتقاد کرده ام، اما انصافا او بوده است که نام امام زمان و حضرت زهرا را در محافل بین المللی احیا کرده است...
*موضوع حجاب و نقش دولت در آن:
من این مطلب را-که دولت نسبت به حجاب فقهی بی توجهند-قبول ندارم. مسئولان امروز، همه حجاب فقهی را قبول دارند، ولی اختلاف سلیقه در تاکتیک هاست...
فرضا دختری که حجاب کاملی ندارد اما شب قدر یا در مجلس دعای کمیل شرکت و به درگاه خدا تضرع می کند و یا در راهپیمایی ٢٢ بهمن تصویر امام را می گیرد، نمی توان گفت که بی دین است، بلکه نمی داند حجاب اسلامی چیسا که باید او را توجیه کرد. باید در باب حجاب، کتاب نوشت و از طریق مختلف مانند فیلم های تلویزیونی، حجاب را تبیین و افراد ناآگاه را ارشاد کرد.
*رضایت عمیق از سیاست خارجی:
الان اگر رهبری چیزی بگوید، رییس جمهور می پذیرد و به آن عمل می کند، امروز وقتی رییس جمهور یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از کشور می رود، من نگرانی ندارم، اما قبلا نگران بودم که مسئولان در خارج از کشور می خواهند چه بگویند؟ الان رییس جمهور با هر کسی در دنیا ملاقات کند و حرف بزند، من از حرف زدن او نگران نیستم، اطلاع هم ندارم، اما نگران نیستم. می دانم که خلاف جهت انقلاب و سیاست کلی نظام، مطلبی گفته نخواهد شد، مطلبی پیش نخواهد رفت، و لو حالا به لحاظ تعارف، دو کلمه هم یک چیزی بگویند، اما کاری پیش نخواهد رفت. این را خاطرم جمع است...
*نصیحت کنید، اما مواظب دشمن باشید:
من اعتقاد به نصح دارم. یعنی واقعا معتقدم اگر جامعه ی مدرسین، یک مواردی اشتباهی می بیند، ملاحظه رفاقت و دوستی را نکنند، نصیحت کنند، منتها مراقب باشند که یک جهت گیری عامی برای زمین زدن دولتی که حالا نسبت به شعارهای انقلاب وفادار است، نسبت به رهبری اظهار اطاعت می کند و چه و چه، ایجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود. عرض ما این است. یک جوری نصیحت کنید که آن کسانی که قصد ریشه کنی دارند، نتوانند استفاده کنند ولی خوب نصیحت کنید، پیغام بدهید، کاغذ بنویسید، اگر یک جایی واقعا دیدید ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومی در مواقع ضروری ایرادی ندارد، اما باید مراقبت بشود، این جور نیست که حالا انسان هر اعتراضی دارد مصلحت باشد که این را علنی و عمومی کند...