بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با اساتید و اعضاى هیأت علمى دانشگاههاى اصفهان - ۱۳۸۰/۸/۹
به جهت افزایش سرعت در بارگذاری آثار منتشرنشدهی حضرت امام خامنهای، از ابتدای سال ۱۴۰۲ شمسی، «روشنی خورشید» متن بیانات ایشان را بدون ویرایش و بررسی منتشر خواهد کرد. انشاءالله پس از بارگذاری کامل آرشیو موجود، مجددا به ویرایش و بررسی این متون خواهیم پرداخت.
تاریخ: ۹ آبان ۱۳۸۰
شرح:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
برای من جلسهی خیلی پُر جاذبهای است. اولا حضور در محیط دانشگاه، همیشه برای من هیجانانگیز بوده است، حتّی در سنین پیری که هیجان در وجود انسان کمیاب میشود، دانشگاه برای من همچنان هیجانانگیز است، مخصوصاً که انسان در جمع عالمان و فرزانگان، معلمان بشر و نسلهای جویای معرفت و بر دوش گیرندگان بار رسالت پیامبران -من شما را با این اوصاف میشناسم، چه به زبان بیاورم و چه نیاورم- نشسته باشد.
دربارهی دانشگاه اصفهان، دانشگاه صنعتی اصفهان و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گزارشهای متعددی شنیده و خواندهام و بعضی از مسئولان این سه دانشگاه به مناسبتهایی پیش من آمدهاند و از حواشی دانشگاه مطالبی را گفتهاند. حرف هم همیشه برای گفتن حاضر است، «یک سینه حرف موج زند در دهان ما». حرف برای گفتن، کم نیست. البته شما خیلی از حرفهای ما را شنیدهاید. اگر ادعا کنیم که هر روز یک سخن نو برای شما بستهبندی شده داریم، سخن گزافهای گفتهایم. این جلسه را ما برخلاف معمول تشکیل میدهیم، گفتیم ما عرض اخلاص و ارادتی بکنیم -در همین حدی که الان به شما خواهران و برادران عرض کردیم- و مستمع بشویم و شما بگویید. البته اگر بخواهیم جلسه منضبط باشد، باید برای آن، ساعت معین کنیم، یک نفر هم مدیر جلسه باشد، اگر خود آقای دکتر آهونمنش(۱) قبول زحمت کنند، مناسب است. میکروفن را داخل جمعیت بدهید تا دوستانی که میخواهند مطلبی بگویند، بگویند، منتها کوتاه باشد، «خیر الکلام ما قلّ و دلّ».
لاف از سخن چو دُر توان زد
آن خشت بود که پرتوان زد
دُر، کوچک و کم، اما پُرمعنا و پُرقیمت است، هرچه ممکن است، از مقدمات کم کنید، بخصوص بعضی از مقدماتی که معمولا در این گونه مجالس گفته میشود -اظهار محبت به بنده و خوشامدگویی- من اینها را به چند برابر آنچه که شما خواهید گفت، قبول کردم و لطف شما را گرفتم، همان اصل مطلب را بیان کنید، من استقبال میکنم. مانند این جلسه را من قبلا هم داشتهام. الان حداقل دو ماه رمضان است که یک روز عصر قبل از افطار را مخصوص چنین جلسهای قرار میدهم و هفتصد، هشتصد نفر از اساتید و فرزانگان دانشگاههای تهران به حسینیهی ما میآیند و بنده مینشینم و فرمایشهای آنان را گوش میکنم. البته گاهی ممکن است توضیح مختصری هم در پایان داشته باشم، ولی مطالب ضبط و پیاده میشود و بخشهایی از آن که باید ادامهی اجرایی پیدا کند، سررشتهاش به کسانی که موظف به ادارهی اجرایی اند، داده میشود. با بعضی از دانشگاههای دیگر هم چنین جلسهای داشتهام. وقتی ما به دانشگاه امیرکبیر رفتیم، آنجا هم اساتید مطالبشان را بیان کردند و ما شنیدیم. حالا ماییم و سخنان شما عزیزان.
***
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اولا من بدون تعارف از اظهارات شما دوستان استفاده کردم. اگرچه بسیاری از مطالبی که شما مطرح کردید، همان گلههایی است که در دل خود من نیز هست و آنها را بارها با مسئولان، با همین آقای دکتر معین(۲) که اینجا تشریف دارند، با آقای رئیسجمهور و با شورای عالی انقلاب فرهنگی در میان گذاشتهام، حالا یا به صورت گله و دلشوره مطرح شده و یا به صورت تبادل نظر، لیکن من دو فایدهی دیگر بردم: یکی اینکه بعضی از مسائل برای من به آن روشنی و وضوح نبود، که این واضح شد و خوب بود و من بعضی را یادداشت کردم. فایدهی دومی که من بردم -که این برای من از همه چیز بالاتر است- این است که دیدم فضای غالب در جمع استادان دانشگاههای اصفهان، فضای اهتمام و دلسوزی به خودِ کار است.
آنچه که من را نگران میکند، این است که استاد و مدیر، شغل موظفی داشته باشد، اما همت اصلی او، آن شغل موظف نباشد. راجع به شرکت وزرا در احزاب، من جملهای گفتم -بعضی از وزرا واقعاً متدیند و علاقهمندند و اصرار هم دارند که در احکام شرعی، طبق نظر ما عمل کنند- پیغام دادند که ما عضو فلان حزبیم، اینکه شما میگویید، چگونه است. من گفتم دو ملاک در اینجا وجود دارد: یکی اینکه وقت مفید شما مطلقاً صرف حزب نشود. اگر حزب، همینطوری قبولتان دارد، باشید، اما وقت مفید شما متعلق به وزارت است. ما وقتی وزیر میشویم، ساعت کار ما، هفت صبح تا یک بعد از ظهر یا حتّی دووقته نیست، وقت مدیری در حد وزیر، بیست و چهار ساعته است. بنده خودم از اول انقلاب تا وقتی که رئیسجمهور شدم، بعد هم تا چند سال -شاید تا سال ۶۵ و ۶۶- فرقی بین جمعه و شنبه در زندگی من نبود، اصلا جمعه، روزی بود مثل پنجشنبه، مثل شنبه، مثل چهارشنبه، از قبل از آفتاب تا پاسی از شب. فقط فرق جمعهی ما با غیر جمعه این بود که من روزهای جمعه چون نماز جمعه میرفتم، وقتی برمیگشتم، در خانه ناهار میخوردم و یک ساعتونیم میخوابیدم، که این خوابِ هفتهای یک بار، لذت عجیبی هم داشت! مسئولانی که در این سطوحاند، باید اینطوری کار کنند. البته من به همهی مسئولان توصیه میکنم که برای خود وقتی به منظور استراحت و رسیدگی به امور خانواده قرار دهند و حتماً به زن و بچهشان برسند و خود را برای تداوم کار حفظ کنند، این هم جزو وظایف حتمی است، اما اجازه نمیدهیم که اهتمام و نیروی فکر و خلاقیت و ابتکار و نیروی جسمانی و وقت آنها صرف کاری غیر از این شغل بزرگ شود. دوم هم اینکه گفتیم حق ندارید در گزینشها سفارش و تأکید حزبی را رعایت کنید. اگر این دو شرط را عمل میکنید، بروید عضو یک حزب شوید، از نظر ما هیچ اهمیتی ندارد. این را خواستم از این جهت بگویم که اگر ببینم شما عضو هیأت علمی هستید، رئیس دانشگاه هستید، رئیس دانشکده هستید و اهتمامتان بر روی کار متمرکز است، این من را عمیقاً شادمان میکند، که البته من واقعاً از خدا و شما سپاسگزار شدم که امشب این تلقی را پیدا کردم.
عزیزان من! ما خیلی عقبافتادگی داریم، همهی این چیزهایی که گفتید، علت آن عقبافتادگیهایی است که تاکنون داشتهایم. البته بعضی از آنها موجه است -یعنی میشود دلیل قانع کننده آورد که چرا این اتفاق افتاده- بعضی از آنها ناموجه است و نمیشود برای آن استدلال کرد. یکی از دوستان کلمهی «یأس» را به کار بردند، من با این کلمه خیلی بدم و از آن خیلی متنفرم، اصلا و ابداً دور و بر یأس نگردید، یأس چرا؟ از چه؟ در دورهی رژیم پهلوی، هیچکدام از عوامل در جهت کمک به اعتلای علمی و فکری و ساختن فکر و حضور در میدانهای فکری -همین چیزی که شما میخواهید و میگوید- نبود. کسانی از شما که در آن سالها در دانشگاه درس خواندهاید یا احیاناً در گوشه و کنار درسی دادهاید، خوب میفهمید که من چه میگویم. بنده آن زمان با دانشگاهها ارتباط داشتم -هم با اساتید و هم با دانشجوها- میفهمیدم و میدیدم که چه کار میکنند: ترجمهی محض، تلقین، ترجمهای، فکر، ترجمهای، عادت، ترجمهای، سلیقه، ترجمهای، مزهی دهن، ترجمهای. در همان دوران، یک عده علیرغم آن همه ظواهرِ معارض و مخالف پیدا شدند و از یک گوشه کاری را شروع کردند و به نتایج خوبی رساندند، چطور در این فضا باید مأیوس بود؟ من که مسئولیتی سنگین دارم و خدمتگزار شما هستم، حقیقتاً شما را بزرگ میدانم و در این زمینه با شما همفکرم، رئیسجمهور هم همفکر است، مسئولانی هم که باید تصمیم بگیرند، همفکرند. همین آقای دکتر معین سر قضیهی تحقیقات و بودجهی تحقیقاتی و اینطور چیزها بارها با من صحبت کردند، من هم با ایشان صحبت و تأکید کردم، اما ایشان از من میخواستند که به دستگاههای تعیینکنندهی بودجه در این خصوص سفارش کنم. البته ایشان میدانند که من در امر بودجه هیچ دخالتی نمیکنم، یعنی رسم من نیست که از کمرِ کار دولت وارد شوم و در یک مجموعهی کاری، گوشهای از بودجه را یا خط بزنم یا به آن اضافه کنم، این را من مبنائاً و اصولا کار غلط و مضری میدانم. ممکن است جلوی کاری را از سرچشمه بگیرم -اگر دیدم برخلاف ممشای صحیح است- اما وارد نمیشوم، مگر در یک موارد بسیار استثنایی و اضطراری، درعینحال من راجع به بودجهی تحقیقاتی سفارش کردهام.
این مسألهی ربط فناوری و صنعت به علم -که الان دو سه نفر از دوستان در اینجا مطرح کردند- همان چیزی است که من در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی به ایشان گفتم، که البته متأسفانه در آن موقع تحقق پیدا نکرد، بعد زمان آقای خاتمی به ایشان گفتم، ایشان استقبال کردند و بنا شد اقدام کنند. بعد از مدتی که من پیگیری کردم، دیدم اقدامِ مورد نظر صورت نگرفته است، گویا در فهم مسأله، اشتباهی پیش آمده بود. آقای خاتمی با من مشورت کردند و گفتند چطور است این قضیهی ارتباط صنعت با دانشگاه را به دکتر ابتکار -که از دنیا رفت و خدا رحمتش کند- بگویم، من گفتم خوب است. آن شخص پیش من آمد، از او پرسیدم این موضوعی که قرار بود آقای خاتمی با شما مطرح کنند، به کجا رسید؟ و شرح دادم آنچه را که در ذهنم بود. ایشان خیلی خوشحال شد و گفت اگر این کاری که شما میگویید، بشود، تحولی در امر علم و صنعت پیش میآید. واقعش هم همین است، اگر لولای نرم و مناسبی بتواند این دو لنگهی علم را در کشور، بدون تشریفات به همدیگر وصل کند، هم علم جهش پیدا خواهد کرد، هم صنعت از یتیمی خارج خواهد شد، یعنی این دو همدیگر را پیدا میکنند، اینها مثل آن عاشق و معشوقی هستند که دنبال همدیگر میگردند و نمیدانند کجایند، این نمیداند او کجاست، او نمیداند این کجاست. اخیراً در دیدار هیأت دولت، من دوباره عمداً در جمع، همین قضیه را در میان گذاشتم تا مسئولان محترم: آقای وزیر علوم، آقای رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی، آقای معاون اول -که او میتواند نقش زیادی در این زمینه داشته باشد- بشنوند و این کار را دنبال کنند. پس اینها دغدغههای ماست و همهی این کارها شدنی است.
شما اهتمام خود را به این چیزها از دست ندهید، از من هم مطالبه کنید. البته اینها کارهای من نیست. این نکاتی که شما با من در میان گذاشتید، صدی نودِ آنها مسائل مربوط به دولت است -بعضی مربوط به وزارت علوم است، بعضی مربوط به سازمان مدیریت و برنامهریزی است- جزو چیزهایی نیست که رهبری در وظایف خودش تعریف کرده باشد و بخواهد اینها را اقدام کند، لیکن به من هم که بگویید، خوب است، زیرا ما همان درخواست شما را با یک سفارش، به مقام مسئول منعکس میکنیم و اینها دنبال میشود.
عزیزان من! همت کنید. مملکت به تلاش دلسوزانه، کاملا در هم تنیده، هدفدار، پیگیر و مستمر احتیاج دارد، اگر وسطش رها شد، فایده ندارد. الان همت شما، دانشگاههاست، خیلی خوب، درست هم میگویید. علم دانشگاه، اخلاق دانشگاه، اسلامی شدن دانشگاه، بودجههای لازم برای دانشگاه، طرحهایی برای اعتلای دانشگاه، و مسائلی که گفته شد، همه چیزهای مهمی است، اینها را از من هم بخواهید، از وزیر هم بخواهید، از رئیسجمهور هم بخواهید، مکرر هم بخواهید، تا ما دنبال کنیم و انشاءالله دنبال میکنیم.
زمینه برای پیشرفت در همهی بخشهای کشور آماده است. اینکه الان ما دور هم نشستهایم، اگر درست توجه کنید، یکی از زمینههای پیشرفت است. ما الان یک سمینارِ دو ساعتهی بیخرج در اینجا تشکیل دادهایم، برخلاف سمینارهای دیگری که خرج زیادی میکنند. شما علما و اهل فن آمدهاید و نظرات خود را با استدلال بیان میکنید، من هم جمعبندی میکنم و البته این کار خواهد شد. من الان هم به دوستان دفتر که در اینجا تشریف دارند، مجدداً تأکید میکنم: عین کلمات دوستانی که مطالب خود را بیان کردند، استخراج کنید و به صورت یک جزوه درآورید، این جزوه را، هم به من بدهید، هم برای آقای رئیسجمهور و هم برای آقای دکتر معین -که اینجا هستند- بفرستید، تا گزارش بخواهیم که در تعقیب این کارها چه اقدامی انجام میدهند، البته بعضی از آنها بررسی لازم دارد.
در حاشیهی این مطالب، مطلب کوچک دیگری هم بگویم: یکی از مضرترین چیزهایی که این حالت خرسندکننده و زیبا را به هم میزند، گرایشهای سیاسیای است که متأسفانه در بعضی از شما وجود دارد. البته در این جلسه چیزی فهمیده نشد، اما من خبر دارم. من، هم از دانشگاه صنعتی شریف خبر دارم، هم از دانشگاه صنعتی اصفهان خبر دارم، هم از دانشگاه اصفهان خبر دارم، هم از دانشگاه پزشکی اصفهان خبر دارم. متأسفانه انگیزههای سیاسی، یکی از بزرگترین بلاهایی است که به جان بعضی از شما افتاده است و نمیگذارد کار کنید، درست فکر کنید و درست بفهمید. همینجا یکی از برادرها گفتند که دانشگاه چنین میشود، چنان میشود، مغزها فلان میشوند، برای خاطر اینکه به دانشگاه خرمآباد حمله شده است! در قضایای فوتبال، پسر چند نفر مسئول در دانشگاه، یا یک عدهی دیگر دستگیر شدند، این چه ربطی به درس شما در دانشگاه دارد؟! چرا مسائل سیاسیای را که هیچ ارتباطی با محیط کاری شما ندارد، به زیان محیط کاریتان وارد میکنید؟ بله، آدم سیاسی از اینطور کارها خوشش میآید. من سیاسیام و به اندازهی عمر اکثر شما در میدان سیاسی بودهام، میدانم سیاست چه انگیزهها و چه حرکاتی دارد، اما برای این کاری که شما میخواهید، مضر است. برای جمهوری اسلامی آنچه که لازم است، پرداختن و متمرکز شدن روی مسائل و نقاط معین و همانجا را علاج کردن است، این فقط میتواند چارهی مشکلات باشد، و الّا اگر در کلاس درس گرایشهای خطی را رواج دهند، از هدف اصلی دور میشوند. در این کشور، بالاخره هر کسی از زید خوشش میآید، از عمرو بدش میآید، یا از عمرو خوشش میآید، از زید بدش میآید، یا از هر دو بدش میآید و میخواهد سر به تن هر دو نباشد، اگر این گرایشها وارد کلاس و محیط علمی شد و ملاک گزینش قرار گرفت، مضر خواهد بود، این همان چیزی است که شما از آن مینالید، من از این خائفم، به شدت هم توصیه میکنم نگذارید اینطور شود. رؤسای دانشگاهها نگذارند که اینطور چیزها بروز پیدا کند. این همان چیزی میشود که رئیس محترم این دانشگاه مطرح کردند و چقدر قشنگ این دو آیه را با همدیگر انطباق دادند، «قد افلح الیوم من استعلی» در مقابل «قد افلح من تزکّی». آفرین، بارکالله! تا استعلا پیدا کرد، احساس علو کرد و پنداشت که پیروز شده است. این کجا، آن کسی که تزکیه و پرداختن زکات مال و جان و علم را موجب فلاح میداند، کجا، اینها با هم خیلی فاصله دارند.
این را بدانید که شما بدون تعارف جزو عزیزترین قشرها در چشم این خدمتگزار حقیر و ناچیز هستید، هم منطقاً، هم احساساً. از لحاظ منطق که نقش علم و عالم، بخصوص عالمِ معلم، معلوم است. از لحاظ احساسی هم اگر بنده را بین چند گروه مخیّر کنند و بگویند شما یک ساعت وقت دارید با یکی از این گروهها بنشینید، قطعاً یکی از گروههایی که در آماج انتخاب من قرار میگیرد، شما هستید، فرزانگان کشور، آدمهای چیز فهم، وارد، اهل علم و قدردان علم. ما شما را عزیز میشمریم، انشاءالله همیشه و روزبهروز عزیزتر باشید و بتوانید کارهاتان را انجام دهید و اگر انشاءالله قرار دیگری وجود داشت و ما شما را دیدیم، برخی از این مشکلات برطرف شده باشد.
من هم برخلاف تذکّرها، قدری طولانی صحبت کردم و دلم میخواست کمتر از این مزاحم شما شوم. انشاءالله همهی شما خوش و خرم و موفق باشید. اگر دوستانی از محیط کاریِ شما هستند که در این جلسه شرکت نکردهاند، سلام و اخلاص ما را به آنها هم ابلاغ بفرمایید.
والسلامعلیکمورحمهاللهوبرکاته
پانوشت:
۱- رئیس وقت دانشگاه صنعتی اصفهان ۲- وزیر وقت علوممنبع: کتاب سایه سار ولایت جلد ۴ صفحه ۱۸۳
پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنهای