بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با دانشپژوهان شرکت کننده در اولین دوره عالی و ششمین دوره مقدماتی آموزش مبانی اندیشه اسلامی طرح ولایت - ۱۳۸۰/۶/۶
در سالهای اواخر دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد شمسی، همه ساله دانشجویان شرکتکننده در دورهی کشوری طرح ولایت، به دیدار حضرت امام خامنهای میرفتند و از بیانات ایشان بهره می بردند. بیانات ایشان در سال ۱۳۸۰ سومین بیانات از این دسته است که «روشنی خورشید» منتشر میکند.
تاریخ: ۶ شهریور ۱۳۸۰
شرح:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
از اینکه امسال هم موفق شدم با این جمع برگزیده و جوانان مؤمن، پُرشور و امیدهای آیندهی این کشور دیدار کنم، بسیار خوشحالم. جلسهی ما یک جلسهی بسیار شیرین و پُرصفا ست. دلهای نورانی شما جوانها بحمدالله مرکز انعکاس فیوضات الهی و تفضلات و توفیقات پروردگار قرار گرفته است، همیشه هم همینطور بوده است. در طول تاریخ، هرجا شما پرچم برافراشتهی حقی را ملاحظه میکنید، در پای آن، یک جمع جوانِ باایمان را خواهید دید، غیر از این نمیشود. فرمودند: «علیکم بالاحداث» ، بر شما باد به جوانان. خود پیغمبر اکرم هم در مدینه و پیش از آن در آغاز بعثت در مکه، این بار سنگین را بر دوش تعدادی جوان قرار دادند، و الّا این بار به منزل نمیرسید. پیامبر، هم نیروی معنوی و روحی، انگیزه، نشاط، روحیهی حقپذیری و کمیِ تعلقات دنیوی جوانان، و هم توانایی و طاقت جسمی آنها را برای کارهای بزرگ آماده میکرد. وقتی از سوی پیامبران، معرفت ایمانیِ روشن و متین و مستدل، به این دلهای نورانی و به این روحها تلقین و منتقل میشد، همان چیزی به وجود میآمد که از آن به «زبر الحدید» -یعنی پارههای پولاد آبدیده- تعبیر شده است. امروز هم حرکت عظیم جهانی اسلام، به همین روحیهی پُرنشاط، انگیزهی مواج، دلهای نورانی و البته همراه با فکر منطقی و مستدل اسلامی و معرفت صحیح دینی، نیازمند است، و ما این را داریم. اگر شما میبینید میلیاردها دلار در دنیا خرج میشود، برای اینکه به وسیلهی تبلیغات و انواع و اقسام حیل سیاسی و شیوههای امنیتی و اطلاعاتی و روشهای ناسالم مافیایی، بر روی جوانهای جامعهی ما و جوامع مسلمانِ برخاسته و بیدار شده، اثر بگذارند، به خاطر آگاهی از همین نقش است. انقلاب ما را جوانها پیروز کردند، جنگ را هم جوانها اداره کردند، کشور را هم باید جوانها پیش ببرند، این انقلاب را هم باید جوانها به ثمر برسانند.
این دورهای که شما گذراندید -دورهی معارف و آگاهیهای دینی و اسلامی- یکی از کارهای بسیار باارزش و یکی از سرمایههایی است که بحمدالله در جامعه و کشور ما فراهم شده است. هرکدام از شما به تنهایی یک سرمایهاید، عزیزان من! این سرمایه را حفظ کنید.
تشکیل نظام اسلامی، از آن کارهایی است که ممکن است به نظر یک تحلیلگر، یک نظریهپرداز و یک تئوریسین، از دور کار سادهای بیاید، اما در عمل، متناسب با تأثیراتی که این کار در فضای زندگی جهانی دارد، کاری بسیار دشوار و بزرگ است. همچنان که تشکیل یک حکومت اسلامی -آنگاه که به کارآمدی کامل برسد- از تبلیغات یک قرن دستگاههای استکبار علیه دین و علیه اسلام کارآمدتر است و میتواند طلسم پیچیدهی دستاندرکاران زر و زور را باطل بکند و انسانها را به میزان زیادی در دنیا به ساحل نجات برساند، ادامه و درست راهنمایی کردن و راه بردن چنین حکومت و جامعهای، بسیار دشوارتر است. چه کسی میخواهد در مقابل این سختیها و دشواریها و دشمنیها و کارشکنیها قد علم کند، سینه سپر کند و لباس مبارزه بر تن بپوشد؟ این کار جز از یک مجموعهی مؤمن، جوان و پُرنشاط -به عنوان موتور این حرکت- ساخته نیست.
تا وقتی اسلام فقط به عنوان یک نظریه، در کتابها و ذهن گروهی از انسانها مطرح باشد، دشمنی با آن خیلی جدی نیست، فقط در همان عرصهی کتاب و مباحث کلامی است، اما وقتی فکر و اندیشهی اسلامی وارد میدان عمل شد، به هر اندازه در میدان عمل جلو برود، دشمنیها با آن شدت میگیرد و ادامه پیدا میکند، تا آن وقتی که اسلامِ وارد میدان عمل و تحقق شده، خودش را آنچنان مستحکم و مستقر بکند که ببینند دیگر نمیتوانند با آن مواجه بشوند، یعنی واقعیت را قبول کنند و تسلیم شوند. همهی دشمنیهایی را که در طول تاریخ با پیامبران شده، در نظر بیاورید، اولا این دشمنیها با چه چیزی بود؟ ثانیاً چه کسانی این دشمنیها را میکردند؟
چیزی که با آن دشمنی میشد، ندای توحید و عدالت و پرچم حقیقتی بود که در دست پیامبران قرار داشت. پیغمبران برای نجات انسانها از دست کسانی که بعد از دعوت و ورود پیامبران در میدان، با همهی وجود با آنها مبارزه میکردند، آمده بودند. قرآن آنها را معرفی کرده است: طواغیت و مترفین. طاغوتها یعنی کسانی که توانسته بودند با هر وسیلهای بر گُردهی انسانها سوار شوند، بر آنها حکمرانی کنند و ارادهی خودشان را بر آنها تحمیل نمایند. مترفین یعنی کسانی که در سایهی آن نظام ظالمانه و طاغوتی و شیطانی، توانسته بودند جیبی پُر کنند، زندگیای برای خودشان ترتیب دهند، در اموال مردم دست دراز کنند، در سایهی یک ظلم فراگیر، برای خودشان جریان ظالمانهی شخصی و خاصی را به وجود آورند، یعنی اشراف جوامع و ثروتمندان ظالم. پیغمبر، تنها وارد میدان میشد، فقط با زبان و منطق و ارادهی خود، درعینحال این همه دشمنی متوجه او میشد. حالا شما فرض کنید پیغمبر یا کسانی که حامل پیام او هستند، توانسته باشند بهطور عملی وارد میدان زندگی شوند، حکومتی تشکیل داده باشند و قدرت را -که متعلق به خداست- در جهت ارادهی الهی به کار برده باشند، شما میبینید همان دشمنیها و خصومتها در هر نقطهی از دنیا به سمت اینها سرازیر میشود، این اتفاقی است که امروز در دنیا افتاده و دارد میافتد. همان مترفینی که با پیغمبران روبهرو میشدند -یعنی همان انباشت کنندگان ثروت- امروز در چهرهی کمپانیهای عظیم غاصب تجاری و غارتگران بینالمللی، خودشان را در مقابل جمهوری اسلامی احساس میکنند، حق هم دارند. همان زمامدارانی که حکومتهای طاغوتی را تشکیل داده بودند و ارادهی ظالمانهی خودشان را بر گروهی از انسانها در جامعهای که پیغمبر در آن ظهور میکرد، حاکم کرده بودند، امروز در هر جای دنیا هستند، احساس میکنند با پرچمی که پرچم پیغمبران است و در دست جمهوری اسلامی قرار دارد، به یک چالش حتمی کشیده شدهاند.
جمهوری اسلامی همان حرف پیغمبران را میزند و همان داعیهی پیغمبران را دارد، لذا امروز همان دشمنها هم در مقابل آن به وجود آمده است، این یک چیز قهری و طبیعی است و تا هنگامی ادامه دارد که جمهوری اسلامی قدرتمندانه در این راه حرکت میکند. بله، آن وقتی که این نظام توانسته باشد با نشان دادن کارآمدی خود و با تحقق آرمانهایی که وعده داده، زبان بدخواهان را کوتاه و افکار عمومی مردم دنیا را در مقابل این حقیقت خاضع کند، این چالش به همین شکل ادامه خواهد داشت. آن روز، دشمنها چارهای جز تسلیم نخواهند داشت، یعنی نمیتوانند کاری بکنند. البته دشمنیهای خود را ادامه میدهند، منتها قدرت حق، استحکام و استقرار نظام الهی و وضوح برهان الهی در مقابل افکار عمومی، موجب میشود توانایی دشمنان به شدت کاهش پیدا کند، ما باید جمهوری اسلامی را به آن نقطه برسانیم.
امروز جمهوری اسلامی در دو جهت -که به هم مرتبط و متصل است- احتیاج به مجاهدت فراوانی دارد: یکی اینکه در مجموعهی مسائل کشور، کارآمدی خود را نشان بدهد، این چیزی است که ما همیشه از مسئولان دولتی خواستهایم، یعنی با فساد مبارزه کنند، قوانین خدا را با قوت و قدرت اجرا کنند، روشهای صحیح را برای ادارهی جامعه -آنچنان که اسلام خواسته- برگزینند، از تخلف اغماض نکنند، با گناهکار، متجاوز، قانونشکن، سودجو و چپاولگر کنار نیایند، تنبلی و کوتاهی را در ادای مسئولیت اجراییِ عظیمی که بر دوش آنهاست، روا ندارند -منظور از مسئول اجرایی، فقط قوهی مجریه نیست، قوهی قضائیّه، نیروهای مسلح و حتّی قوهی مقننه را هم شامل میشود، یعنی هر کس که در این نظام کاری بر عهدهی اوست- کار خود را خوب و متقن و با اخلاص انجام دهند و با تخلف برخورد کنند. بنابراین مواجهه با چالش اول، بر عهدهی مسئولان نظام است. شما جوانها که امروز درس میخوانید و خودتان را آماده میکنید، فردا همین مسئولیّتها -در سطوح مختلفش- در دست شما و متعلق به شماست. باید در وجود خودتان آن روح ملکوتیای را که با انوار معرفت و معنویت الهی متلألئ شده و ضمناً با توکل به خدا استحکام پیدا کرده، در مقابل وسوسهها تسلیم نمیشود، در برابر تهدیدها عقبنشینی نمیکند و در مقابل مانعها احساس نومیدی نمیکند، به وجود آورید و خودتان را برای چنان کارهای بزرگی آماده کنید. چالش دومی که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارد -که البته با آن بخش اول کاملا مرتبط است- در زمینهی تفکرات و خط کلی نظام اسلامی است. امروز بخش عظیمی از تبلیغات جهانی در این راه صرف میشود که معارف اسلامی را در باب حکومت مورد تردید و خدشه قرار دهد و فراوردههای ذهنی خود را -که بارها تخلف آن ظاهر شده و ناکارآمدیاش نشان داده شده است- بر ذهن جوامع مسلمان و از جمله مردم کشور و مسئولان ما تحمیل کند.
من دیروز به مسئولان بلندپایهی کشور که در اینجا بودند، گفتم یکی از خصوصیات دولت کریمه، نفوذناپذیری است. معنای نفوذناپذیری این نیست که انسان در مقابل سخنی، با اندیشهورزی مطالعه و تفکر نکند، معنایش این است که در مقابل وسوسه و هو و جنجال و مسلّم گرفتن یک غلط از سوی دشمن و پرتاب کردن آن به سمت افکار عمومی، تسلیم نشود. امروز یکی از پیشرفتهترین بخشهای علمی دنیا، بخش ارتباطات است، همین تبلیغات و چگونگیِ وانمود کردن یک مطلب غلط به صورت درست و تحمیل آن و تحقیر هر کسی که آن را قبول ندارد. این، آنجایی است که اگر دشمن موفق شد، جهت کلی نظام را تغییر خواهد داد، خطر این بیشتر است. اینجا دیگر بحث جزئیات نیست. شما امروز میبینید که در تبلیغات دشمن، بر روی مبانی واضح تفکر اسلامی علامت سؤال میگذارند، بدون هیچگونه منطق و استدلالی پشت سر این علامت سؤال.
مسلمانها -آنها- شاهد حکومتها و دستگاههای سیاسیای بودند که از اسلام بویی نبرده بودند، به نام مسلمان زندگی میکردند، اما اسلام فقط در معبدها و کنج دلها و زاویهی خانهها و عبادتگاهها حضور داشت، نه حاکم، اسلامی بود، نه ارتباطات حکومتی، اسلامی بود، نه جنگ و صلح، اسلامی بود، همه چیز مثل روش جاهلی بود. شما به حکومت بنیعبّاس یا بنیمروان نگاه کنید، اسمشان اسلام و مسلمان، اما روش آنها، روش بقیهی حکومتهای غیر اسلامی بود، همان زورگویی و ظلم و چپاولگری و ارتکاب محرّمات و فسق و فجور در دیگر دستگاههای حکومتی، در این حکومتها هم دیده میشد، این چه اسلامی است؟ مسلمانها قرنها این را تجربه کردند. حتّی در زمان ما، در بعضی از نقاط دنیا، حکومتهایی به نام حکومت اسلامی تشکیل شده است. الان در دنیا غیر از جمهوری اسلامی ایران، دو نظام دیگر داریم -من نمیخواهم اسم بیاورم- که اسمشان بهطور رسمی، جمهوری اسلامی است. قبل از انقلاب میگفتند نظام یک کشور آفریقایی، جمهوری اسلامی است، اما بنده میگفتم بگویید جمهوری اسلامیِ امریکاییِ فلانجا، حقیقتش هم همین بود، یک گروه دستنشاندهی امریکا، از اسم اسلام استفاده میکردند. در حال حاضر برای اولین بار حکومتی تشکیل شده که معیارهای حکومت در آن اسلامی است، یعنی حاکم اسلامی اگر مرتکب فسق و ظلم و حرام و کار ناشایسته شد، به خودی خود منعزل است. شرط شخصیتهای برجستهی نظام، عدالت و دوری از گناه و دنیاطلبی است. قوانین در این حکومت، مقیّد به این است که با شرع تطبیق کند، این اولین بار است که یک نظام اسلامی به این صورت تشکیل شده است، بدیهی است که با آن مخالفت و معارضه میشود.
اولین کار مهمی که دشمنان دارند، این است که در اساس این مبنا خدشه ایجاد کنند، و آن مسأله این است که آیا اساساً دین میتواند ادارهی امور زندگی انسانها را به عهده بگیرد یا نه. این تعبیرِ دیگری است از اینکه اصلا دین درست است یا نه، تعبیر پنهانی و منافقانهای است از اینکه اصلا آیا دین رسالتی دارد یا نه. خود دین میگوید من آمادهام دنیا و آخرت مردم را اداره کنم. اگر کسی در این شک کرد که آیا دین میتواند امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جوامع را اداره کند، در حقیقت دین را تکذیب کرده است. کدام دین است که چنین ادّعایی نداشته باشد؟ «و ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن الله» ، «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات... لیقوم النّاس بالقسط» ، اصلا برای این است که جامعه را نظام بدهند و انسانها را در هیأت اجتماعیشان اداره کنند. اگر کسی این را انکار کرد، در واقع اصل دین را انکار کرده، این همان تغییر جهت کلی است، این جزو کارهایی است که در برنامهی بسیار حساب شده و پیگیر دشمنان نظام اسلامی و جمهوری اسلامی وجود دارد. هم در این بخش کار میکنند، هم در بخش کارآمدی. عین همین قضایا در صدر اسلام هم بوده است. شما سورهی مبارکهی احزاب را ملاحظه کنید، خدای متعال در اول این سوره در سه آیه خطاب به پیغمبر چگونه حرف میزند: «یا ایّها النّبیّ اتّق الله و لا تطع الکافرین و المنافقین»، ای پیغمبر! مبادا مراقبتی را که بر عهدهی توست، لحظهای از دست بدهی و به آن جهتی که کفر و نفاق از تو توقع دارند، گرایش پیدا کنی، «انّ الله کان علیما حکیما» . تقوای پیغمبر با تقوای انسانهای عادی قابل مقایسه نیست. تقوای پیغمبر به عنوان رهبر دنیای اسلام و بشریت در تمام طول تاریخ، از زمان خودش تا قیامت، با تقوای انسانهای معمولی قابل مقایسه نیست، اما خدای متعال او را به این وظیفه متوجه میکند، «اتّق الله». خداوند با پیغمبر رودربایستی ندارد. ای پیامبر! وظیفه و خطی که باید مشی کنی، این است: «و اتّبع ما یوحی الیک من ربّک انّ الله کان بما تعملون خبیرا» ، مکتب و خط و تعلیم الهی و آنچه را که برای ادارهی انسانها در اختیار تو گذاشتهاند، با کمال دقت و مراقبت حفظ و از آن پیروی کن. در آیهی بعد، با پیشبینی همین دشمنیها، یک دستور روحی به عنوان کمک معنوی به پیغمبر داده میشود، «و توکّل علی الله و کفی بالله وکیلا». بدیهی است که این کار، دشمنیها را بر میانگیزد و صفوف را علیه تو مستحکم میکند، بنابراین به خدا توکل و تکیه کن و بدان که ابزار کار را خدا در اختیار تو قرار داده است. معنای توکل معلوم است. معنای صحیح توکل، با آن چیزی که در ذهن بعضی از مردم هست، خیلی تفاوت دارد. توکل این نیست که کار را به خدا واگذار کن و خودت برو بگیر بخواب، نه، ابزار کار در اختیار توست. نیرو و فکر و تلاش و خرد و اندیشهی تو و نیروهای عظیم انسانی در این راه وجود دارند. روشهایی را که برای مواجههی با دشمن وجود دارد، پیدا کن، از آنها استفاده کن و بدان که خدای متعال تو را کمک میکند.
امروز جوانهای عزیز ما باید در هردو میدان هوشیار باشند و شما بحمدالله با تشکیل این جلسات و کلاسها و دورههایی که داشتید، قدمهایی را در این زمینه برداشتید. لازم است من از همهی کسانی که این برنامههای تابستانی را برای شما جوانان عزیز ترتیب دادند، مخصوصاً از جناب آقای مصباح که حقیقتاً شخصیت مغتنمی هستند، و همچنین از بقیهی برادرانی که در این زمینه همکاری داشتهاند -چه از جهت پشتیبانی، چه از جهت حضور در درسها و تعلیم و نصیحت و غیره- صمیمانه تشکر کنم.
عزیزان من! از لحاظ روحی و فکری، خودتان را برای یک حرکت بسیار خوش عاقبت و خوش فرجام آماده کنید. فکر را با آموختن، اندیشیدن، مراجعهی به صاحبنظران و استفادهی از نظرات اساتید خبره و مجرّب تقویت کنید و روح و جان خود را با ارتباط با خدا، ذکر، تدبر در قرآن و توسل به ذیل عنایت پروردگار صفا بدهید و این روشنی را در آن حفظ کنید، و این برای شما فراهم است. بحمدالله دلهای شما نورانی و جانهایتان باصفا ست، این یکی از موجبات جلب رحمت الهی است. در دعایی که امروز بعد از نماز ظهر با صدای خوش خوانده شد «اللّهم انّی اسئلک موجبات رحمتک و عزائم مغفرتک»، پروردگارا! چیزهایی که جلب رحمت تو را میکند، از تو میخواهم، به این نکته عنایت شده است. قطعاً یکی از موجبات جلب رحمت الهی، همین اجتماعات و توجه شماست. امیدواریم انشاءالله خدای متعال از همهی شما به بهترین وجه قبول کند و هرکدام از شما را مثل یک ستارهی درخشان، راهنمای کسانی قرار دهد که در پیرامون شما، در مجموعه درسی و کاری و خانوادگی قرار دارند.
والسلامعلیکمورحمهاللهوبرکاته