بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - ۱۳۸۲/۱۰/۲۳
به بهانهی سالروز تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، «روشنی خورشید» متن بیانات منتشرنشده حضرت امام خامنهای در دیدار با اعضای این شورا در سال ۱۳۸۲ را منتشر میکند.
تاریخ: ۲۳ دی ۱۳۸۲
شرح:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اولاً احساس میکنم از زیارت دوستان در این جلسه قلباً خرسند و مبتهج هستم و خاصیت یک جمع فرهنگی بخصوص، بحمدالله با این ترکیب خوب، برای امثال بنده که شوق و دلبستگیمان، بیش از سیاست و مدیریت و بقیهی مسائل، به مسائل فرهنگی است، طبعاً بسیار شیرین است. البته دوست داشتم و دارم که در این جلسه بیشتر میتوانستم با دوستان صحبت کنم و بشنوم، لیکن حالا آقایان قرار جلسه را اینطور گذاشتهاند که بنده چند جملهای عرض کنم. انشاءالله کوتاه صحبت میکنم و اگر وقت ماند، آماده هستم تا از دوستان استفاده کنم.
ترکیب این جلسه بحمدالله ترکیب خوبی است. تجربه و پختگی و کارآزمودگی برادران پیر ما -که با هم از دورهی جوانی همینطور گذراندهایم و به اینجا رسیدهایم- با شور و شوق و نشاط و نیروی دوستان جوان ما که بحمدالله هستند، این مجموعه را کامل میکند. به قول شاعر: جوانی و پیری به هم در خوش است.
امیدواریم که این جلسه و این شورای عالی با جدیت روزافزون به کار مهمی که بر عهده گرفته بپردازد و مسألهی فرهنگ در کشور را که اساس همه چیز است، مدیریت کند؛ چون در نظام اسلامی و بر مبنای فکر اسلامی، قدرت و ثروت مقدمه است برای اینکه انسانها از لحاظ فکر، اخلاق، فضایل و علم تعالی پیدا کنند و پیش بروند.
ملاحظه میکنید که اساسِ هدف پیغمبران در تفکر اسلامی «و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه» است؛ یعنی تزکیه و تعلیم. همه چیز مقدمه برای این مسأله است؛ لذا مقولهی فرهنگ مقولهی بسیار مهمی است که شما آن را به عهده گرفتهاید؛ کار بزرگی را متعهد شدهاید.
من یک وقتی به نظرم در همین جمع شما این مطلب را عرض کردم که شورای عالی انقلاب فرهنگی در حقیقت ستاد مرکزی فرهنگ کشور است. اینجا برنامهریزی و طراحی و آیندهنگری و کلاننگری و اشراف بر مسائل فرهنگی -که کار آن هم زیاد شده- لازم است.
همانطور که جناب آقای خاتمی اشاره کردند، هم این جلسه کارهای خوبی را انجام داده، هم حرکت کلی کشور در زمینههای علمی و تحقیقی -که ایشان اشاره کردند- در مسیر پیشرفت بوده است؛ منتها در کنار حرکت علمی و تحقیقی و راه افتادن دانشگاهها و ایجاد فرهنگستانها و نشر کتابها و از این قبیل چیزهای خوب -که همه شاخصهای خوبی برای مقولهی فرهنگ است- دو سه چیز دیگر را هم حتماً بایستی دید:
یکی همین مسألهی فرهنگ به معنای خاص یعنی اخلاق، رفتار، فضایل، معنویات و عقاید در جامعه است که بایستی پیشرفت، پالایش و رشد پیدا کند؛ رشد فرهنگی و اخلاقی. ما واقعاً باید ببینیم که بر اثر تلاشهای فرهنگی ما -چه در قوهی مقننه، چه در قوهی مجریه، چه در مجموعهی شورای عالی انقلاب فرهنگی- چه کارهایی انجام گرفته که برای نسل جوان راهِ روشن و زمینهی رشد و تحرک را در زمینهی اعتلای فرهنگی بهوجود آورده است؛ این را واقعاً باید سنجید و براساس آن پیش رفت.
ما نمیخواهیم با نگاه افراطی به مقولهی فرهنگ نگاه کنیم؛ بایستی نگاه معقول اسلامی را ملاک قرار داد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطی که معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان میدهد، تنظیم کرد. برخورد افراطی، از دو سو امکانپذیر است و تصور میشود: یکی از این طرف که ما مقولهی فرهنگ را مقولهای غیر قابل اداره و غیر قابل مدیریت بدانیم؛ مقولهای رها و خود رو که نباید سر به سرش گذاشت و وارد آن شد و با این منطق که با فرهنگ مردم نمیشود کاری کرد؛ نمیشود الگوهای فرهنگی را به مردم داد؛ نمیشود مردم را در زمینهی مسائل فرهنگی پیش برد، مقولهی فرهنگ عمومی مردم و رشد فرهنگی آنها را رها کرد، که متأسفانه این تفکر در جاهایی هست و عدّهای طرفدار رها کردن و بیاعتنایی و بینظارتی در امر فرهنگ هستند. این تفکر، تفکر درستی نیست و افراطی است. در مقابل آن، تفکر افراطی دیگری وجود دارد که آن سختگیری خشن و نظارت کنترلآمیزِ بسیار دقیق -چه در زمینهی فرهنگ عمومی، چه حتی در زمینهی مسائل و اخلاق شخصی؛ قالبگیری کردن و قالبها را تحمیل کردن- است. این تفکر هم به همان اندازه غلط است. نه میشود فرهنگ را در جامعه رها کرد که هرچه پیش آمد، پیش بیاید، نه میشود آنطور سختگیریهای غلطی را که نه ممکن است و نه مفید، الگو قرار داد.
آنچه که در مقولهی فرهنگ بر عهدهی حکومت است، عبارت است از نظارت هوشمندانه، متفکرانه، آگاهانه، مراقبت از هرزرَویِ نیروها و هرزهروییِ علف هرزهها، هدایت جامعه به سمت درست، کمک به رشد و ترقی فرهنگی افراد جامعه؛ باید به این همه مجموعهی انسان و بخصوص جوان که در جامعه هستند، کمک کرد تا بتوانند راه صحیح و رشد خود را پیش ببرند. ما نه معتقد به ولنگاری و رها سازی هستیم، که به هرجومرج خواهد انجامید، نه معتقد به سختگیری شدید؛ اما معتقد به نظارت، مدیریت، دقت در برنامهریزی و شناخت درست از واقعیات هستیم.
همانطور که جناب آقای خاتمی اشاره کردند، امروز با این رسانههای جهانی و با انگیزهی شدیدی که در تزریق و تلقین فرهنگهای خاص مراکز قدرت جهانی وجود دارد، نمیشود ما میدان را رها کنیم تا دیگران هر کاری که میخواهند، بکنند. امروز همان کسانی که ادعای آزادی میکنند و دم از لیبرال بودن میزنند، پیچیدهترین و دقیقترین و ظریفترین شیوهی کنترل را بر روی فرهنگ کشورهای خودشان، بلکه سراسر دنیا، اعمال میکنند و سعی دارند که فرهنگ خود را به کشورهای دیگر منتقل و تزریق کنند. در این فرهنگ تحمیلی و تزریقی اسم آزادی هست، ولی حقیقتِ آزادی نیست؛ آزادی تا آنجا هست که با منافع سرمایهدارها و کمپانیها و مجموعههای قدرتمند و ثروتمند و زرمند و زورمند جهانی اصطکاک پیدا نکند؛ اما این فرهنگ در قبال مسائل اخلاقی و فضیلت و... کاملاً آزاد است و در قبال تعدی و تجاوز به معنویت هم در آزادی مطلق است؛ لیکن حدود بسیار دقیق و سختگیرانهای وجود دارد که به منافع قدرتهایی که منبع و منشأ این تزریق و تهاجم فرهنگی در جهان هستند، تعدی نشود.
در قبال هجمهای که امروز وجود دارد، نمیشود بیکار نشست و نظارت را از دست داد؛ بایستی با دقت، مراقب رفتار و حرکت فرهنگی جامعه بود و برای آن برنامهریزی کرد؛ این یکی از مهمترین وظایف حکومت است و حق بزرگی است که مردم بر گردن حکومت دارند؛ حق رشد فضیلتها و پیشرفت در زمینهی معنویات؛ این حق را باید حکومت ایفا کند. این مطلب مهمی است که باید برایش برنامهریزی و فکر شود و راههای اثرگذاری بر روی فرهنگ عمومی مردم و رشد فضایل شناخته شود.
در همین زمینه باید کجرویها و انحرافها دیده شود تا به نام آزادی دچار بیبندوباری نشویم؛ چون آزادی مرز بسیار ظریف و دقیقی با بیبندوباری دارد؛ باید مراقب بود که به عنوان و نام آزادی در گرداب بیبندوباری نیفتیم؛ زیرا بیبندوباری در نهایت منتهی خواهد شد به نفی آزادی و خودِ هرجومرج، وجود استبداد، تحمیل و فشار را توجیه و زمینه را برای استبداد فراهم میکند. البته ما برای آزادی خیلی احترام و ارزش قائلیم و به صورت مبنایی هم معتقدیم که آزادی باید در جامعه باشد؛ آزادی فکر، عقیده و رفتار. و عقیدهی ما بر این است که رشد و تکامل انسانها بدون فضای آزاد امکان ندارد؛ در فضای استبدادی امکانپذیر نیست که افراد و جامعه رشد کنند؛ استعداد انسانها باید در فضای آزاد رشد کند؛ انسانها هم در این فضا تعالی و تکامل پیدا میکنند. ما به معنای حقیقی کلمه به آزادی و وجود آن معتقدیم؛ منتها آزادی یک مسأله است، عدم مدیریت، عدم نظارت و عدم دقت در آنچه میگذرد، مسألهی دیگری است؛ رها کردن کار مسألهی دیگر است؛ بههیچوجه نباید اجازه داد که این موضوع در جامعه اتفاق بیفتد. در مقولهی فرهنگ، رفتارِ حکومت باید دلسوزانه و مثل رفتار باغبان باشد. باغبان بهنگام نهال میکارد، بهنگام آبیاری میکند، بهنگام هرس میکند، بهنگام سمپاشی میکند و بهنگام هم میوهچینی. باید فضای فرهنگی کشور را باغبانی کرد؛ یعنی مسئولانه و با دقت این مقوله را دنبال کرد. بعضیها به عمد و کاملاً حساب شده بیبندوباری را ترویج میکنند. البته بنده نشانههای این کار را میدیدم و حدس میزدم که چه اتفاقی میخواهد بیفتد. بعد کارهایی که دستگاههای مسئول کردند و اطلاعاتی که بهدست آوردند، روشن کرد که همان حدسی که میزدم، واقعیت دارد. عدّهای برای اینکه جامعه را از لحاظ فکری، ایمانی و فضایل اخلاقی از مسیر هدایت اسلامی دور و فکر مردم را خراب و راه بیبندوباری را برای آنها باز کنند، برنامهریزی کردهاند. جزو وظایف حکومت است که با این افراد مقابله کند؛ مقابلهی با نشر ضلالت و بدعت جزو کارهایی است که بر عهدهی ماست و باید آن را به شیوهای درست انجام بدهیم. من اعتقاد به سختگیری و برخورد خشن ندارم؛ منتها راههایی وجود دارد که باید آنها را جستجو و پیدا کنید و برایش حقیقتاً برنامهریزی کنید. دستگاههای فرهنگی اجرایی کشور مثل آموزش عالی، آموزش پزشکی، وزارت فرهنگ و ارشاد و وزارت آموزش و پرورش این کار را در برنامهها و سیاستهای اجرایی خودشان بگنجانند و بهطور جدی دنبال کنند. البته تلاشهای خوبی هم میشود، من اینها را هم میبینم، لیکن مقوله، مقولهی بسیار مهم و تعیین کنندهای است که بایستی به آن پرداخت.
مسألهی دیگری که به نظر من لازم است خدمت آقایان و خانم عرض کنم، مقولهی علم است. بنده تولید و نوآوری علمی را در محیط دانشگاهی کشور مطرح کردم و هنگامی که در جمعهای دانشگاهی جوان شرکت میکنم، خوشبختانه میبینیم که چه دانشجویان و چه استادان دانشگاهها در صحبتها و بحثهایشان به این مقوله با اهتمام نگاه میکنند و شعار، شعار جذابی است؛ منتها جذاب بودن شعار کافی نیست، بلکه بایستی حرکتِ به سمت تحقق این شعار را بهطور جدی در برنامه گذاشت -من در ذهنم بود که این موضوع را با وزیر محترم آموزش عالی؛ آقای دکتر توفیقی، که الان به حج مُشرف شدهاند، بهطور خاص مطرح کنم که حالا در این جمع مطرح میکنم- ما جوانهای با استعدادی داریم؛ جوانهایی که بهطور ویژه باید به آنها رسید. انسان حقیقتاً استعدادهای برجستهای را مشاهده میکند که بعضی از اینها برای برخی مطالعات و تحقیقات به کشورهای خارجی میروند و در آنجا از این جوانها استقبال میشود؛ در آنجا این عدّه تشویق و ترغیب میشوند؛ امکانات در اختیارشان میگذارند و همهاش هم مسأله، مسألهی پول نیست که بگوییم این جوان جذب پول آنجا شده است. البته ممکن است مواردی هم اینطوری وجود داشته باشد؛ اما آنچه برای آنها مهم است -که در مواردی به من مراجعه کردند- امکان تحقیق، پیشرفت و نوآوری علمی است. ما نباید این جوانها را -که در رشتههای مختلف هستند- از دست بدهیم؛ اینها -که قرائن این مسأله را نشان میدهد- استعدادهای بسیار برجسته و گاه کمیاب هستند. بایستی دستگاه مخصوصی مسئولیت سر و سامان دادن به کار این جوانها را به عهده بگیرد که اگر این عدّه خواستند از امتیازی برخوردار شوند، پیچ و خم اداری و مشکلات گوناگون و تحقیر و... در مقابلشان نباشد و آن دستگاه واقعاً بهطور ویژه دست این افراد را بگیرد و آنجایی که باید اینها را نشاند، بنشاند. این مسأله جزو همان بحث فرار مغزها ست که همه از آن حرف میزنند؛ تعجب این است که مسألهی فرار مغزها را هم دانشجو میگوید، هم استاد، هم مدیرِ مسئول و هم مسئولان کشوری! همه که نباید این مسأله را بگویند، بلکه کسانی هم بایستی خودشان را مخاطب این حرف بدانند و برای این کار فکر کنند. البته کارهایی هم شده است. یک وقت جلسهای در همین اتاق با یکی از مسئولان محترم و جمعی از همین جوانهای زبده داشتیم. در همان جلسه گزارشی به من داده شد که این کارها شده و وقتی چند نفر از جوانها صحبت کردند، گفتند این کارهایی که میگویند، نشده است! من در بخشی از این گزارش اشکال پیدا کردم. آن مسئول خلاف نمیگفت و قطعاً صادقانه حرف میزد؛ اما پیدا بود که در این مسیر اشکالات و موانعی وجود دارد و راه دشوار اداری و دالان پُرپیچوخم دیوانسالاری نگذاشته است که کار درست انجام بگیرد. این مشکلات ایجاب میکند که ما دستگاه ویژهای را برای رسیدگی به همین موارد تعیین کنیم. نباید جوانها را از این کار مأیوس کرد؛ ما میتوانیم این کار را بکنیم. این مطلب بایستی بهطور جدی در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار بگیرد و آن را دنبال کند.
نوآوری و تولید علم در همهی مقولهها و علوم، بخصوص در مقولهی علوم انسانی، لازم است؛ چون آنطور که افراد مطلع در مقولهی علوم انسانی اظهارنظر میکنند، ما در علوم انسانی صرفاً مترجم نظرات غربیها هستیم. آنها مطالبی گفتهاند و نوشتهاند، ما هم همانها را در مراکز آموزشی خودمان میگوییم و تدریس و تکرار میکنیم. باید زمینه را فراهم کرد و ما افراد باارزشی که بتوانند بخصوص در بخشی از علوم انسانی کارهای نویی را انجام دهند، داریم. مثلاً در فلسفه امکان خیلی زیادی داریم.
مطلب دیگر این است که به آموزش و پرورش هم بایستی توجه ویژه شود. عمدهی توجه این شورا، از زمانی که بنده هم در این شورا بودم، به دانشگاههاست. البته دانشگاهها مهمند؛ اما آموزش و پرورش را نباید دست کم گرفت. راجع به آموزش و پرورش و فضای فرهنگی، فکری و ارزشی آن حقیقتاً باید فکر و کار شود. نمیتوان نسبت به میلیونها جوان و نوجوانی که در آموزش و پرورش در اختیار ما هستند، بیتفاوت بود یا کار نسنجیده کرد یا احیاناً خدای نکرده کار غلطی انجام داد. باید نسبت به مقولهی آموزش و پرورش هم کار کرد و از نفوذ برخی از افکار و رفتارها در آن بهطور جد جلوگیری کرد.
من شنیدم که بعضی از مصوبات شورا پیگیری نمیشود. مصوبات شورا را پیگیری کنید که تحقق پیدا کند. پیگیری هم به دستور و فرمان نیست، گاهی با مذاکره و تبادل نظر کردن با دستگاههای مسئول است به این کیفیت که آنچه که در شورا تصمیمگیری میشود، حقیقتاً کار شود و اینطور نباشد که شما -این شخصیتهای برجسته- بنشینید دور هم و این همه زحمت بکشید و تصمیمی بگیرید، بعد در عمل هیچ اتفاقی نیفتد و کاری نشود.
مطلب بعدی که دوستان مربوط به آموزش عالی -چه دانشجوها، چه استادان و چه بعضی از مدیران- بارها در دیدارها با بنده گفتهاند این است که نگاهِ برنامهریزی و بودجهبندی به مقولهی آموزش عالی در دانشگاهها نباید نگاه به دستگاه مصرفی باشد؛ یعنی نباید تصور کنیم که اینجا مجموعهای است که باید دائم پول بدهیم و مصرف کنیم، بلکه باید به این دستگاه به عنوان مجموعهای که علم و ثروت و قدرت را تولید میکند، نگاه کرد؛ سرمایهگذاری در اینجا سرمایهگذاری بسیار سودبخشی است. البته من میدانم که بودجهی تحقیقات رشد زیادی کرده است، لیکن به نظر من هرچه در این زمینه کار کنیم، زیاد نیست.
من از مدتها پیش مسألهی ارتباط دانشگاهها با صنعت را مطرح کردم. در همین زمینه با جناب آقای خاتمی هم صحبت کردم و قبلاً هم با آقای هاشمی صحبت کرده بودم. کارهایی در این زمینه شده؛ منتها به نظر من خیلی جدی باید وارد شد. البته بعضی از دانشگاهها مستقیماً با دستگاههای صنعتی قرار داد میبندند، لیکن باید این کار را بهطور جدی پیش برد و باید مرکزی تشکیل شود تا دانشگاههای ما، که مرکز علم هستند، با مرکز کارهای صنعتی مرتبط شوند.
مقولهی هنر هم مقولهی بسیار مهمی است که ما در این زمینه دو مشکل داریم: یک مشکل مسألهی رشد هنر است و مشکل دیگر، مسألهی هدایت صحیح آن به سمت هدفهای والای جمهوری اسلامی. در دوران جنگ میدیدیم که جوانهای ما به سرعت در بعضی از مقولههای هنری مثل عکس و فیلم و حتی نویسندگی پیشرفت میکنند؛ این خاطرهنویسیهایی که آن وقت شروع و انبوه شد، حقیقتاً نوید دهندهی موضوع خوبی بود و افق خوبی را نشان میداد. بچههایی که دست به قلم هم نبودند، به تدریج دست به قلم شدند و کتابها و خاطرههای شیرینی نوشتند. این روند باید ادامه پیدا کند. در زمینهی مسائل سینما و هنرهای نمایشی هم ما باید پیشرفت پیدا کنیم؛ چون این هنرها امروز در دنیا تعیین کننده است. امروز تلویزیون و سینما در دنیا، بخصوص نمایش فیلم در تلویزیون، خیلی اثرگذار است و حرف اول را در خیلی از مقولات این هنرها میزنند. ما در این زمینهها بایستی رشد کنیم و هنر را روزبهروز متعالیتر کنیم؛ یعنی هر فیلمی که ساخته میشود، باید دقت و نظارت کنیم که سطح هنری آن از آنچه که سال گذشته ساخته شده بالاتر باشد. ما در این زمینه استعدادهای خوبی داریم و از لحاظ ارزشی؛ یعنی جهت فیلمها، هم دارای استعدادهای خوبی هستیم؛ اما در مواردی این جهت مطلقاً وجود ندارد و گاهی هم بعکس است! یعنی فیلمهایی ساخته میشود که مثلاً اگر در ده سال قبل جنبهی معنوی و دینی و اخلاقیش قویتر بود، امروز جنبههای دنیاگرایی و مصرفگرایی و شهوتگراییش قویتر است؛ این یک روند کاملاً غلط است که میتوان آن را اصلاح کرد؛ میتوان بر آن نظارت کرد؛ میتوان با تشویق آدمهایی که اهل این کار هستند، همان فیلمی را که مطلوب نظام است، ساخت. بلاشک در مجموعهی مسئولان اصلی نظام، چه برسد به این جلسه، هیچکس مایل نیست که ما به وسیلهی فیلم جوانها را به بیبندوباری و عیّاشی و شهوترانی و... سوق دهیم؛ اما عملاً این کار هم در فیلمهای سینما، هم در فیلمهای تلویزیون اتفاق میافتد! این یک روند غلط است که باید با مدیریت و نظارت درست و با شناختن ابعاد قضیه و به کار گرفتن انسانهای شایسته و باج و میدان ندادن به کسانی که ناشایستند، جلویش گرفته شود. ما بههیچوجه حق نداریم که بیتالمال را صرف تفکر یا حرکت غلط کنیم؛ این ربطی هم به مسألهی آزادی ندارد. این که ما یک فکر و عقیدهای را -حالا مسائل اخلاقی که اصلاً در این مقوله هم وارد نمیشود- که چه سیاسی باشد و چه غیر سیاسی اجازه بدهیم که در جامعه وجود داشته باشد؛ آزاد باشد، این یک حرف است؛ اما اینکه ما از عقیدهای که قبول نداریم و آن را غلط میدانیم، حمایت هم بکنیم و به آن یارانه بدهیم، حرف دیگری است. این دومی بههیچوجه جایز نیست و نمیشود امکانات بیتالمال و دولت اسلامی را در خدمت کسانی قرار داد که میخواهند برای تخریب فکر یا تخریب عقیدهی مردم از آن استفاده کنند. این موضوع را نباید با مقولهی آزادی مخلوط کرد و گفت که آنها آزادند.
آزادی را باید در همان جمعهای مناظره و مقابله و صحبت کردن و استدلال و منطق و... آورد؛ البته آزادی لازم است؛ اما حد آن هم باید مشخص باشد. همه میتوانند در محیطهای علمی و تخصصی حرف بزنند. یکی بگوید، دیگری جواب بدهد؛ یکی استدلال کند، یکی رد. این، باعث میشود که رشد فکری در این زمینهها بهوجود بیاید؛ در این شکی نیست؛ اما بههیچوجه مصلحت نیست که انسان اجازه بدهد که در محیط جامعه بیبندوباری و هرزگی و... رشد پیدا کند. در این زمینه همهی دستگاهها مخاطب ما هستند؛ اینطور نیست که دستگاهی مورد خطاب باشد و دستگاه دیگری نباشد؛ نه، بلکه همهی کسانی که در همین زمینهها مسئولیت و حوزهی نفوذ و حوزهی تأثیرگذاریای دارند، مخاطب این مطلب هستند.
بههرحال آقایان و دوستانِ جمع، وظیفهی سنگینی را بر عهده گرفتهاند؛ ما هم از زحماتی که متحمل میشوید، متشکریم و امیدواریم که انشاءالله خدای متعال توفیق دهد و کمک کند که این راه را هرچه مستحکمتر و قویتر طی کنید و خدا قوّت به شما بدهد که انشاءالله احساس خستگی هم در این راه نکنید.
والسلامعلیکمورحمهاللهوبرکاته
منبع: پایگاه سابق اطلاعرسانی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی
پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنهای