بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری - ۱۳۸۱/۶/۱۹
به جهت افزایش سرعت در بارگذاری آثار منتشرنشدهی حضرت امام خامنهای، از ابتدای سال ۱۴۰۲ شمسی، «روشنی خورشید» متن بیانات ایشان را بدون ویرایش و بررسی منتشر خواهد کرد. انشاءالله پس از بارگذاری کامل آرشیو موجود، مجددا به ویرایش و بررسی این متون خواهیم پرداخت
تاریخ: ۱۹ شهریور ۱۳۸۱
شرح:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اولا به آقایان محترم خیرمقدم عرض میکنم و امیدوارم انشاءالله زحمات یکایک آقایان در ایجاد این جلسه و اداره خوب آن، مشمول الطاف و برکات الهی باشد و فواید این نشستها و گفتگوها در ذهنیت جامعه و در وضع مردم آثار خود را نشان دهد. همچنین ولادت حضرت امام محمد باقر (علیه الصلاه و السلام) را تبریک عرض میکنم و از خدای متعال توجهات ائمه هدی و ادعیه زاکیه حضرت بقیهالله را برای جمع شما و برای همه دستاندرکاران نظام و برای عموم مردم مسالت میکنم.
آنچه غالبا در این ایام ذهن بسیاری از مسئولان و شاید مردم را مشغول میکند، نگرانی از این است که این نظام اسلامی در مقابله با تهاجم جهانی، از ادای رسالت حقیقی خود باز بماند. درگیریایکه بین اسلام -که امروز متجسم و متجسد در نظام اسلامی است- و دنیای کفر و استکبار و مراکز قدرتهای استکباری وجود دارد، صحنه پرمساله و پرماجرایی را در محیط دید مردم و مسئولان ما به وجود آورده است. البته -همانطور که حضرت آقای مشکینی با بیانات شافی و وافی خود مطرح کردند- دلها مطمئن به نصرت و هدایت الهی است؛ این هم ناشی از وعده لایتخلف پروردگار است که فرمود: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و فرمود: «ولینصرن الله من ینصره» . شکی نیست که این نظام در جهت مجاهدت در راه خدا و نصرت دین خدا حرکت میکند و این خود موجب جلب رحمت و نصرت الهی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. البته در همه مسائل زندگی، بخصوص مسائل مهم، باید راهکارها را جستجو کرد؛ نمیشود مسائل مهم را به پیشرفت حوادث موکول کرد؛ باید تصمیم گرفت و فکر کرد و با قضایای جهانی و داخلی چالش کرد.
آنچه من میخواهم عرض کنم، این است که در وضع کنونی -که معارضه بین قدرتهای استکباری و حکومت اسلامی، آشکار و واضح شده است- این یک پدیده جدید و بی سابقه نیست؛ در طول تاریخ ادیان، همین قضیه وجود داشته است. این که در آیه کریمه میفرماید: «یا حسره علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزئون» ، این مستهزئین چه کسانی بودند؟ عمده مستهزئین کسانی بودند که حضور دین در جامعه را مانع و رادع خودسری و خودکامگی و قدرتهای بی مهار خود به حساب میآورند؛ لذا با حضور دین به هر شکلی و به هر نحوی معارضه میکردند. البته اهواء، هوسها، شهوات و خواهشهای روزمره و حقیر زندگی مردم هم یکی از عواملی بوده که در طول زمان با حضور دین مقابله میکرده؛ امروز هم همینطور است. امروز هم بعضی با حضور و قدرت دین و حکومت دین مبارزه میکنند، بدون این که انگیزهی سیاسی خاصی داشته باشند؛ فقط برای همین که دلبسته به شهوات و خواهشهای نفسانی هستند؛ لذا این را رادع و مانع خود میبینند؛ لیکن عمده مبارزه و معارضه با دین، از سوی قدرت طلبان جهانی بوده است. قدرت طلبان، قدرت را برای منافع نامشروع خود میخواهند. قدرت، فی نفسه یک وسیله است؛ نه میشود گفت فی نفسه بد است، نه میشود گفت فی نفسه خوب است؛ تا در اختیار چه کسی باشد و برای چه هدفی به کار برود؛ این تعیین کننده است.
آنها قدرت را میخواستند، برای این که هواهای نفسانی خود را ارضاء و اشباع کنند. حاکمیت مطلق و امر و نهی بی مهار و دخالت در امور زندگی مردم و رها شدن از قیود اجتماعی و اخلاقی و شهوترانی و گسترش عیش و عیش بارگی برای خودشان موجب میشده است که به قدرت بچسبند و درصدد معارضه با هر چیزی که در مقابل این قدرت بی مهار بایستد و ظاهر شود، بربیایند. طول تاریخ، این را نشان میدهد؛ همه جا اینطور بوده است.
حقیقتی که در کنار این وجود دارد، این است که هیچ کدام از قدرتهای مادی معارض با دین نتوانستند در مقابل حضور دین مقاومت کنند و دین و اهل دین وقتی ایستادند و مقاومت کردند و سختیها را به جان خریدند، بر همه اینها فائق آمدند. تاریخ، این را نشان میدهد؛ قرآن کریم به این حقیقت، ناطق است؛ و در زندگی کنونی خودمان هم ما همین را مشاهده میکنیم.
آنچه برای خیلیها مغفول عنه است، این است که امروز قدرت و دنیای استکبار که متوجه اسلام و حکومت اسلامی و مشغول معارضه با آن است، -یعنی دشمنان علیالظّاهر بسیار قدرتمند و مجهز و مسلح به انواع سلاحهای نظامی و تبلیغی و سیاسی و مالی و غیره- جنبه انفعالی دارد؛ اما از طرف ما جنبه فعال و پیشرونده دارد. نباید تصور کرد که آنها ابتکار عمل را به دست گرفته اند و در این میدان، آنها هستند که دارند تعیین میکنند و سرنوشت را رقم میزنند؛ اینطور نیست.
یک حرکت عظیم به وجود آمد و نظام اسلامی تشکیل شد؛ این یک ضربه به دنیای استکبار بود که بعضی میدانستند، بعضی هم درست ارزیابی نداشتند که وجود و حاکمیت دین و حضور قدرتمندانه آن تا چه حد برای آنها خطرناک و ابعاد آن چقدر است. شاید در اول کار وقتی نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد، تحلیلگران و محاسبه گران غربی و استکباری و متعلق به دنیای استکبار فکر میکردند حکومتی که دست نشانده آنها و در قلمرو نفوذ آنها بود، از دستشان رفته است؛ اما هرچه گذشت، حقیقت برای آنها بیشتر آشکار شد. امتداد حرکت و نهضت اسلامی -در درجه اول در دنیای اسلام، و پشت سر آن در همه آفاق عالم- نشان داد که نه، مساله ایجاد نظام اسلامی در ایران، فقط این نیست که کشور و دولت دست نشانده و تحت نفوذی از زیر نفوذ آنها خارج شده باشد؛ بلکه ابعاد از این بسیار گستردهتر است.
یک نمونه از این امتداد طولانی و عمیق و علیالظّاهر حل نشدنی برای دنیای استکبار، مساله فلسطین است. دنیای استکبار به خیال خود مساله فلسطین را اندکی پیش از انقلاب اسلامی حل کرده بود؛ مساله کمپ دیوید و قرارداد با دولت مصر، که معلوم بود این حرکت سازشکارانه، به تدریج همه دنیای عرب و مدعیان را فرا خواهد گرفت و چیزی به نام فلسطین به عنوان یک مشکل و معضل در سر راه استکبار باقی نخواهد ماند. ابتکارات و تصمیمهای بعدی آنها هم حاکی از همین تصور و روند بود؛ لیکن ناگهان در صحنه فلسطین پدیده نوینی دیده شد و آن، گرایش مردم به شعار اسلامی و تمسک آنها به اسلام و قرآن و کشانده شدن میدان مبارزه از سطح یک گروه خاص و از سطح معارضان غالبا سکنا گزیده در خارج از فلسطین به یک حرکت عمومی مردمی بود. امروز مساله فلسطین حقیقتا برای رژیم غاصب و پشت سر آن برای امریکا، یک بنبست کامل است. امروز صهیونیستهای حاکم بر فلسطین هر ابتکاری به خرج بدهند، شکست خورده اند؛ یعنی یک طرف قضیه از دستشان رفته است. این، نمونهای بود از امتداد حرکت و قیام نظام اسلامی در ایران؛ نمونههای دیگر آن را باید در بیداری دنیای اسلام، بیداری جوانها، رواج شعارهای اسلامی در میان نسلهای تحصیل کرده و اعتقاد آنها به این که باید به دنبال اسلام باشند، جستجو کرد. این بعد از آن وقتی بود که در طول دهها سال، در همه دنیای اسلام، مثل بسیاری از کشورهای دیگر جهان سوم، این تصور پیش آمده بود که اگر روشنفکران و آگاهان بخواهند استقلالی را به دست بیاورند، باید به شعارهای مارکسیستی و سوسیالیستی پناه ببرند؛ در نتیجه گرایش به سمت آنها پیدا شده بود. اما ناگهان این تصور برگشت؛ بعد هم وقتی اردوگاه شرق برچیده شد، این معنا بیشتر قوت گرفت. امروز کسانی که به کشورهای گوناگون -چه در آفریقا، چه در آسیا، چه حتی در اروپا- مسافرت میکنند، بوضوح مشاهده میکنند که احساس بیداری و طلبکاری اسلامی در بین جوامع مسلمان و بخصوص در بین نسلهای جوان و روشن بین و آگاه و درس خوانده و تحصیل کرده شان روزبهروز در حال رشد است. حتی بنده از افراد مطلع و خبره شنیدم که حقوقدانهای برجسته در دنیای اسلام -که معتقد به اسلام هم هستند- به این نتیجه رسیده اند که فقه و جهتگیریای که میتواند اسلام را تجسم بدهد، همان جهتگیری و فقاهتی است که در نظام جمهوری اسلامی محور قرار گرفته است. اینها نشاندهنده ابعاد هویت حکومتی است که ما امروز در ایران سایه آن را بر سر خود مشاهده میکنیم. البته این آسان به دست نیامده است؛ بدیهی است که با خون دلهای زیاد و فداکاریهای بسیار و با حضور شخصیت بینظیری مثل امام بزرگوار به دست آمده است. ملت هم همراهی کردند و روح اسلام و حرکت اسلامی در مردم بروز و ظهور پیدا کرد و نتیجه این شد که بحمدالله نظام مستحکم و آبرومندی وجود دارد که میتواند برای ملتهای اسلامی پرجاذبه باشد. این همان امتداد نظام اسلامی است که به یک مشکل اساسی برای استکبار تبدیل شده است. امروز مساله استکبار این نیست که نظام اسلامی در ایران با او معارض است یا نیست؛ رابطه شان را قطع کنند یا فرضا علیه او تبلیغات کنند؛ مساله این است که این فکر در دنیای اسلام گسترش پیدا کرده است و آنها مجبورند از خود دفاع کنند.
امروز جبهه استکبار در موضع دفاعی است و از خودش دارد دفاع میکند. اظهارات و تظاهرات و بگیر و ببندها و قدرت نمایی هاشان، همه میخواهد این تصور را القاء کند که آنها مبتکرند و آنها هستند که دارند کار میکنند و عملی را انجام میدهند؛ درحالیکه حقیقت قضیه غیر از این است. نظام اسلامی، باقی مانده است؛ ضعیف نشده است، ارکان آن هم مستحکم است و یکی از مهمترین نکات این است که افکار و آراء و میل و اراده مردم را هم پشت سر خود دارد. این ریشه مستحکم کاملا بجای خود باقی است؛ لذا آنها مجبورند علاج جویی کنند. در واقع علاج جویی استکبار این است که خود را سراسیمه به این در و آن درمی زند. البته قدرتمندند و در دنیا تحرک مادی و تبلیغاتی دارند. چیزی که مهم است، این است که ما قدر آنچه را که در اختیار داریم، بدانیم؛ بدانیم که عنصر و جوهر نظام اسلامی است که همه این دستگاهها را به وحشت انداخته است.
البته در مقابل دشمن نباید ساده نگری و ساده انگاری کرد. آنچه عرض کردیم، به معنای این نیست که ما یک مصونیت دایمی و ابدی داریم و هرطور عمل بکنیم، تفاوتی ندارد. همان چیزهایی که این نظام و این استحکام را به وجود آورد، لازم است تا این نظام بتواند ادامه حیات بدهد و روزبهروز رشد و قدرت پیدا کند؛ یعنی همان ایمانها، اخلاصها، مجاهدتها و تلاشها و ابتکارها و نوآوریها لازم است. زمینه هم برای گسترش این تلاشها و مجاهدتها در کشور وجود دارد.
من یک بار دیگر این نکته را عرض کرده ام؛ ما نگاه میکنیم و احیانا بعضی از ریزشها را در بین نیروهای مؤمن به انقلاب مشاهده میکنیم؛ اما از رویشهای نو احیانا غفلت میکنیم. آنچه امروز در عرصه جامعه مشاهده میشود، رشد تفکرات اسلامی با نگاه متجددانه، آگاهانه و همراه با بحث و فحص و تحقیق و دقت و امثال اینهاست. این حرکت ادامه پیدا خواهد کرد؛ حرکتی نیست که متوقف بشود؛ چون «الم تَرَ کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء» . فطرت انسان، همان سرزمین حاصلخیزی است که کلمه طیبه را در خود جا و رشد میدهد؛ این هم کلمه طیبه و کلمه الهی است و در این سرزمین واقع شده است و عناصر و اجزای مناسب خود را جذب میکند و سپس رشد میدهد. این، مسیر کلی این حرکت است. بنده که این را عرض میکنم، بر اساس تحلیل نیست؛ برای خوش کردن دل خود و دیگران هم نیست؛
واقعیّتهایی است که در مسیر فعالیت پرتلاش و متنوع و گستردهای که انسان در چنین جایگاهی با آن مواجه است، آن را مشاهده میکند و از نزدیک میبیند. البته -همانطور که گفتیم- در این خلال، بعضی ممکن است ریزش پیدا کنند و سست شوند؛ اینها به ضرر خودشان عمل کرده اند؛ «فمن نکث فانما ینکث علی نفسه» ؛ هر کس از این راه برگردد؛ به ضرر خودش عمل کرده است؛ اما این راه با شرایطی که ما امروز داریم، ادامه پیدا کردنی است. اگر ما دشمن نمیداشتیم و اگر معارضههای گوناگون نبود، امکان داشت ما سست بشویم و دچار ضعفهای ناشی از بی خیالی و غفلت شویم. وجود دشمن هم از طرف خدای متعال یک لطف است. اگر در مقابل این دشمن، هوشمندانه عمل نکنیم، خود ما هستیم که به خودمان ضرر زده ایم. باید هوشمندانه و دقیق عمل کرد؛ باید دید دشمن چه نقاطی را هدف گرفته است. بارها آقایان ائمه جمعه، بزرگان و مسئولان گفته اند و درست هم هست که دشمن نقاط قوت ما را هدف گرفته است. نقاط قوت ما، حضور دین در جامعه است؛ وحدت و اتحاد کلمه مردم با مسئولان است؛ جهتگیری صحیح مردم به سمت دین است؛ حضور راهنمایان دینی و علمای دین در صحنههای گوناگون و در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی است؛ قانون اساسی هم جزو نقاط قوت ماست؛ این نقاط را باید حفظ کرد.
مناقشاتی که در داخل وجود دارد، اگر ما آگاهانه و هوشمندانه با آنها برخورد کنیم، ممکن است مضر نباشد. البته اختلاف کلمه و تفرقه، بد و مضر است؛ اما وقتی هدف و جهت یکی باشد، صرف اختلاف فکر و اختلاف سلیقه مضر نیست، یا لااقل چیز مخربی نیست. البته باید از ترفند شیطان و حیل شیطانی غافل نشد. گاهی اوقات برخی از مناقشات به صورت لفظی و سطحی و نکتهای و نقطهای مطرح میشود؛ درحالیکه باطن قضیه چیز دیگری است؛ معارضه با اصل دین و حضور دین در جامعه است؛ به اینها باید توجه کرد. از اوایلی که این نظام سر کار آمد، دشمنان یک نقطه را هدف قرار دادند -که نقطه اساسیای هم بود و درست هم فهمیده بودند- و آن عبارت بود از یکسان شدن دین و سیاست؛ یعنی برخاستن سیاست از دین و حضور دین در تمام عرصههای سیاست و زندگی؛ منتها جرات نمیکردند این را صریحا بیان کنند. علت هم این بود که سالهای متمادی روی جدایی دین از سیاست کار شده بود -قبل از پیروزی انقلاب، واقعیت زندگی مردم این بود- اما انقلاب با شعار وحدت دین و سیاست آمد و مردم هم آن را پذیرفتند و معنای این حرف را فهمیدند و پی بردند برای زندگی انسانها چقدر باارزش و مهم است که اداره امور و نظام و مقررات زندگی آنها از دین خدا و کتاب الهی سرچشمه بگیرد، نه از اهواء و خواستهها و احیانا نظرات و آراء ناقص و کج و معوج انسانهای کوچک. هم روشنفکران و نخبگان جامعه این را فهمیدند، هم آحاد مردم آن را کاملا درک کردند. بعد هم وقتی نظام اسلامی سر کار آمد، در همان مقداری که اسلام بروز و ظهور پیدا کرد، برکاتش آشکار شد.
در دوران رژیم طاغوت، با همه گسترش فسادی که وجود داشت و فساد برای مردم طبیعت ثانویه شده بود، همان مردم غرق در فساد، از فساد و انحراف مینالیدند؛ کمااینکه امروز در دنیای غرب اینطور است. در امریکا که شاید بیشترین امواج فساد در بین خانوادهها و جوانها در این کشور باشد، در وسط همان منجلاب، نویسندگان و متفکران و خیرخواهان و دلسوزانی که در آن جامعه هستند، فریادشان بلند است؛ اما نمیتوانند کاری بکنند. قبل از انقلاب، جامعه ما اینطور بود. اختلاط زن و مرد، آزادی شهوات جنسی و انواع و اقسام انحرافات اخلاقی وجود داشت و اکثر مردم هم آلوده قهری و ناخواسته آن وضعیت بودند و از آن هم مینالیدند و ناراحت بودند. نظام اسلامی آمد و حضور اسلام موجب شد که ناگهان فضا از آن همه آلودگی پاک شود. بعضیها برخی از فسادهای گوشه و کناری را که نیروی انتظامی یا فلان دستگاه کشف میکند، گاهی از روی خطا، با آنچه در گذشته بود، مقایسه میکنند؛ این مقایسه بهکلّی درست نیست. این مثل این است که در یک جامه سفید و پاکیزه، نقطه سیاهی ایجاد شود؛ در این صورت، آن لکه آشکار است؛ اما وقتی سر تا پای لباس و دامن آلوده بود، چندین برابر آن آلودگی هم به چشم نمیآید. آن روز اینطور بود؛ همه جا و همه چیز آلوده بود؛ جامعه غرق در فساد بود؛ بنابراین دیده نمیشد. امروز و از اول انقلاب -بخصوص اوایل انقلاب که خورشید نظام اسلامی تازه طلوع کرده بود- این تاریکیها و سایهها و ظلمتها بهکلّی از جامعه زدوده شده است؛ در حدی که قابل تصور در یک جامعه است. امروز هم اگرچه خطاها و اشکالاتی وجود دارد -که اینها هم غالبا به تصمیمگیریهای غلط ما برمی گردد- اما باز حضور نظام اسلامی، صفای اخلاقی و معنوی و پاکیزگی نسبی اخلاقی و معنوی را در جامعهی ما نشان میدهد.
استقلال کشور، یکی از برکاتی بود که مردم آن را دیدند. کشوری که در همه بخشهای اداره و تشکیلات خود وابسته بود، امروز مستقل است. امروز مردم تصمیم میگیرند؛ مردم تعیین میکنند؛ مردم اراده میکنند. شعارها، خواستها و جهتگیریها، با خواستهای مردم منطبق است. اعتماد به نفس و خودکفایی در کشور، یکی از آثار و برکات انقلاب است. رقم بسیار عظیم و طومار بسیار بزرگ خدماتی که به برکت نظام اسلامی، به مردم مستضعف و طبقات محروم این کشور شد، در مقابل انحصارطلبیها و برای خود خواستنها و جمع ثروت و شهوترانیهایی که آن روز یک مشت معدود میکردند و بقیه مردم را به حال خود رها کرده بودند و مستضعفان در آن زندگی سخت، دست و پا میزدند، قابل مقایسه نیست. بنابراین نظام اسلامی برکات خود را به مردم نشان داد.
هرچه ما در هر بخشی پافشاری و ایستادگی کردیم و حکم الهی و دین خدا را پیاده کردیم، به همان اندازه خیرات نصیب مردم شد. هر جا مشکل و ضعفی وجود دارد، به خاطر این است که ما «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» بودیم. برکات حضور دین در صحنه جامعه، سیاست و حکومت، برای مردم لاتعد و لاتحصی است. آن روز کسی جرات نمیکرد این را صریحا بگوید. امروز دشمنان ما تبلیغات خود را روی این متمرکز کرده اند.
مبادا کسانی به عنوان اختلاف سلیقه، اختلاف برداشت و اختلاف تلقی از نظام اسلامی، نادانسته و ناآگاهانه بیایند پایه اصلی نظام اسلامی را زیر سؤال ببرند. مسئولان نظام، کسانی که در بخشهای مختلف نظام مشغول خدمت هستند و مردم به اینها چشم دوخته اند و به اینها اعتماد کرده اند، اولین مساله شان این است که نظام اسلامی را -که بر پایه دین مبتنی است و همه چیز آن برخاسته از دین است؛ مردمسالاری ما هم ناشی از دین است؛ دین است که به ما میگوید آراء مردم را مورد اعتماد قرار دهیم و برای مردم کرامت و احترام و حق رای و حق تصمیمگیری قائل شویم- حفظ کنند و پاس بدارند. مبادا در زیر پوشش اختلاف سلیقه و اختلاف جناح و اختلاف نظر نسبت به یک شخص و یک جمع و یک گروه، اساسیترین پایههای دین زیر سؤال برود و کسانی ندانند چه دارند میکنند و چگونه عمل میکنند. دشمن متوجه نقاط ا صلی است؛ آگاهی مسئولان لازم است.
البته توصیه ما به همه و بخصوص به مسئولان عالی رتبه نظام این است که اختلاف سلیقهها و اختلاف دیدها را در مسائل گوناگون تحمل و قبول کنند؛ منتها توجه بشود که اختلاف سلیقه در چهارچوب نظام دینی قابل قبول است. اگر اختلاف سلیقه به این معنا شد که عدهای معتقد به نظام دینی اند، عدهای اصل نظام دینی و حاکمیت دین و مبانی و اصولی را که در قانون اساسی حضور دین را شرط مشروعیت نظام میداند، قبول ندارند، آنگاه همه موظفند نگاه صحیح را تقویت کنند. اینجا دیگر مساله این نیست که ما فراجناحی یا فراگروهی عمل کنیم؛ نه، اینجا مساله این است که پایه اساسی نظام و عامل اساسی مجاهدتها و شهادتها محفوظ بماند و پرچم دین بر بام این کشور برافراشته باشد؛ یعنی قوه مجریه و مقننه و قضاییه و قوانین و اجرائیات ما کلا بر دین خدا و احکام الهی مبتنی و متکی باشد؛ این بروبرگرد ندارد. اگر کسی با این مخالف بود، معنایش اختلاف سلیقه و خط و خطوط نیست؛ خارج بودن از حوزه قبول نظام است.
البته کسی که از این تفکر و از این مرز خارج میشود، ما نمیگوییم از حقوق انسانی و شهروندی ساقط میشود؛ نه، عکسش را به همه مسئولان توصیه میکنیم. در حقوق شهروندی، همه از حقوق اسلامی برخوردارند؛ حتی کسانی هم که به غیر اسلام معتقدند، از حقوق شهروندی برخوردارند؛ اما جزو عناصری نیستند که نظام بتواند به آنها اعتماد کند و در هر کار بزرگ یا کوچکی به آنها تکیه کند. همه قوا باید به این نقطه توجه کنند؛ هم قوه مجریه، هم قوه مقننه، هم قوه قضاییه.
وصیت پروردگار به پیغمبران این بود: «خذها بقوه» ، «یا یحیی خذ الکتاب بقوه» . به حضرت موسی وحی رسید که «خذها بقوه» -این تعبیر چند جا در قرآن تکرار شده است- آنچه را که خدای متعال به تو داده، با قوت بگیر و نگه دار. اگر شما این گوهر الهی را نگه نداشتید و از دست دادید و دچار سختیهای از دست دادن آن شدید، هیچ کس شما را مدح نخواهد کرد و این سست انگاری و سهل انگاری بههیچوجه جایز نیست.
وظیفه ما خیلی سنگین است. امروز دشمن، با تجربه به میدان آمده است. اول انقلاب، دشمنان نظام اسلامی مجرب نبودند؛ مدتها گیج بودند و نمیدانستند چه کار کنند؛ اما الان به مرور زمان تجربههایی پیدا کرده اند؛
نقاط ا صلی نظام را شناسایی کردهاند و میدانند به کجاها باید حمله کنند که اساسی باشد؛ چه شعارهایی باید بدهند و چگونه عمل کنند؛ بنابراین کارهای آنها پختهتر شده است. امروز که قدرت ابتکار در دست ماست؛ حضور، حضور ماست؛ ما هستیم که با وجود و واقعیت خود، دشمن را به انفعال انداخته ایم؛ کارمان ظریفتر از گذشته است و در پیشبرد اهداف الهی خودمان بایستی خیلی ظریف و قوی و هوشمندانه و عاقلانه عمل کنیم. قوای سه گانه باید با هم همکاری کنند؛ مسئولان نظام باید با هم صمیمی باشند؛ این «باید» است؛ تعارف و مستحسن و مستحب نیست. کسانی هم که در گوشه و کنار حرف میزنند و اظهارنظر میکنند و تصورشان این است که ما آدمی هستیم و شان و نظری داریم و میخواهیم نظرمان را ابراز کنیم -البته این درست هم هست- توجه بکنند که اظهارنظرها و صداهایی که از حنجرهها بیرون میآید، در خدمت چه کسانی قرار میگیرد. گاهی اوقات انسان صدایی را در حنجرهی خود نگه میدارد، برای این که دشمن نقد حاضری از آن استفاده نکند. هر کس هرجا تریبونی دارد و خواستهای را مطرح میکند، باید صحنه و عرصه را ببیند و بداند که یک حرکت و یک اظهارنظر و یک تعبیر، گاهی ممکن است به سود دشمن تمام شود. اینجا عقل حکم میکند که انسان این حرف حساب را نزند، برای این که دشمن استفادهای خواهد کرد که ضرر استفاده دشمن، بیش از سودی است که ممکن است گفتن این حرف حساب داشته باشد.
الحمدلله رب العالمین خدای متعال تفضلات خود را تاکنون به ما و این نظام و این ملت ادامه داده است. علی رغم این که گاهی انسان بی اخلاصیها و خطاهایی را در اطراف برخی از قضایا میبیند و سهل انگاریهایی را در امور مالی و این گونه مسائل در گوشه و کنار مشاهده میکند -که همه اینها برای ادامه نظام اسلامی مضر است- اما در مقابل این، صفاها و اخلاصها و فداکاریها و مجاهدتهای بسیاری را هم، چه در سطح وسیع مردم و چه در سطح مسئولان و نخبگان و زبدگان جامعه مشاهده میکند، که همینها رحمت الهی را جلب میکند واز موجبات رحمت الهی است. انشاءالله خدای متعال روزبهروز بر این موجبات حمت بیفزاید.
از خداوند متعال میخواهیم که ادعیه زاکیه حضرت بقیهالله (ارواحنافداه) را شامل حال ما بفرماید؛ توجهات آن بزرگوار را از ما برنگرداند و عمل و نیت و حرکت و گفتار و کردار ما را مورد رضای آن بزرگوار قرار بدهد. امیدواریم خدای متعال از ما راضی باشد؛ ما را در راه خودش باقی بدارد؛ ما را با اسلام زنده بدارد و در راه اسلام بمیراند؛ و بتوانیم انشاءالله از هدایت و توفیق و کمک و مدد الهی و در نهایت از قبول الهی استفاده کنیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی، شماره ۲۵
پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنهای