بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - ۱۳۷۲/۹/۲۹
به مناسبت نوزدهم آذر ماه، سالروز تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی به فرمان امام خمینی، «روشنی خورشید» متن بیانات منتشرنشده حضرت امام خامنهای در جمع اعضای این شورا در سال ۱۳۷۲ را منتشر میکند.
مخاطب: رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی
تاریخ: ۲۹ آذر ۱۳۷۲
شرح:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
بنده خیلی خوشحالم که این دیدار سالیانهای که خیلی برای من مطلوب و شیرین هست، بحمدالله پیش آمد و ما خدمت آقایان عزیز و گرامی که اعضای این شورا هستند مجدداً رسیدیم. اگر چه طبعاً انسان مایل است که بیشتر از اینها خدمت آقایان برسد، بخصوص بنده که چند سال به زیارت آقایان و دوستان عادت کردم. البته بعضی از اشخاص عوض شدند لکن ترکیب کلی بحمدالله همان ترکیب کلی خوب هست و بنده خوشحالم از آنچه که بحمدالله پیش آمد.
از لحاظ مسایل مربوط به آموزش و این چیزهایی که جناب آقای هاشمی اشاره کردند، برای من بسیار شیرین است اگر چه عجیب نیست و انتظار هم همین بود. مسایل دانشگاهها و مسایل آموزش متوسطه و بطور کلی مسایل آموزش باید برای ما جزو مسایل درجهی اول باشد. الحمدلله در این چند سال خیلی کار شد و من هم -اگر چه آمار دقیقی را که ایشان اشاره کردند حالا اطلاع پیدا کردم لکن- بهطور سربسته و مجمل با گزارشهای متعددی که از اطراف دارم میدانم که کارهای بسیار خوبی انجام گرفته است. در این چند سال تعداد فارغالتحصیلان ما، تعداد دانشجویان ما، تعداد دانشگاهها و دانشکدههایی که جدیداً به وجود آمده و رشتههایی که در دورههای بالا جدیداً تأسیس شده بحمدالله خوب است. روند آموزش از لحاظ کمی، روند خوبی است؛ البته تا این جایش مربوط به کمیت است. کیفیت را هم من در مجموع به نظرم نمیآید که با توجه به این گسترش کمّیای که داریم، عقب باشیم. البته کیفیت هنوز برای تعمیق و بهتر کردن و درخشان کردن خیلی جا دارد. در زمینهی افت کیفیت مبالغه کردند، بعد که ما قدری تأمل کردیم دیدیم این که گفته میشود واقعیت ندارد. کیفیتهای درسی و علمی آنچنانکه مخالفان میگویند افت نکرده و بحمدالله خوب است، واقعاً انتظار هم همین است. خوب جناب آقای هاشمی شخصیت برجستهی فرهنگی ما هستند، نه حالا، همیشه همینجور بودهاند؛ چه قبل از انقلاب و چه حالا، و در رأس تشکیلات اجرایی کشور هم کسی مثل ایشان هست. این مجموعهای را هم که ما داریم خیلی چیز مهمی است. مجموعهی شورای عالی انقلاب فرهنگی را واقعاً آدم حالا میفهمد که چقدر میتواند برای کشور ضروری تلقی بشود! یک چنین جمعی مینشینند و مسایل فرهنگی را بخصوص بحث میکنند.
شورای اقتصاد هم داریم و همه هم قبول دارند که شورای اقتصاد چیز لازمی است زیرا مسایل اقتصادی بههرحال یک مجموعهی مشورتی و تصمیمگیری لازم دارد. منتها مسایل فرهنگی از مسایل اقتصادی اهمیتش به مراتب بیشتر است چون مسایل فرهنگی در مسایل اقتصادی تأثیر قطعی دارد. فرهنگ در کیفیت و رشد و شکوفایی و همه چیز تأثیر دارد. وجود ایشان و این مجموعه و مسئولینی که بحمدالله هستند ،چه آنها که قبلاً بودند و چه آنها که حالا هستند -که ما راضی هستیم واقعا از این مسئولینی که در رأس امور هستند- موجب شده تا این وضع مناسب پیش بیاید. در این حد دو سه نکته را میخواهم عرض بکنم که این را به عنوان مکمل کارها باید در نظر بگیریم. البته اینها نکات تازهای نیست، حرفهایی است که هم همیشه از بنده صادر شده و هم از خود آقایان. من در جلسات متعددی -حدود چند صد جلسه- که در شورا بودم همیشه دیدهام که این مسایل مطرح میشود، لکن حالا میخواهم تأکید کنم که روی اینها تکیه بشود.
یک مسأله، کتابهای درسی در دانشگاهها ست که برای این کار هم البته تصمیمگیری شده و سازمان «سمت» بوجود آمد. کتابهایی هم درست کردند و سعیشان هم مشکور است؛ منتها انسان در بعضی از بخشهای دانشگاهها مشاهده میکند متأسفانه کتابها خیلی فاصله دارد از آن چه که باید باشد. فرض بفرمایید در بخشهای حقوقی اینطور است. در خیلی از بخشها این جور است منتها بعضی از علوم هست که ما در آن علوم عقب هستیم و تجربهی کافی نداریم. ما در روانشناسی و جامعهشناسی، محققان یا متفکران یا بنیانگذارانی نداشتیم؛ اگر چنانچه کتابهای ما در این رشتهها خیلی خودی و اصیل نباشد شاید کسی ما را نتواند زیاد ملامت بکند. اما حقوق چه؟ حقوق قضایی چه؟ بخصوص این که اهل فن حقوق، امروز در این جا هستند. در انواع حقوق ما چه کسی را داریم مثل فقهای برجستهی خودمان که اینها مسلّطند. واقعاً در بین این حقوقدانها کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که در زمینهی مسایل حقوقی آن حضور ذهن و عمق و قدرت یک فقیه مجتهد را داشته باشد. من صاحب جواهر را نمیگویم که ایشان فوق مقوله است و واقعاً کسی مثل صاحب جواهر را که دورهی فقه را کار کرده کمتر میشود یافت. با وجود مجتهدین بزرگی که امروز ما داریم و همواره هم داشتیم -چه در سطح مراجع چه پایینتر از مراجع- چرا باید حقوقمان هنوز حقوق غیراسلامی باشد؟ آنطور که گزارش به من دادند در دانشکدههای حقوق ما مباحثی که مطرح میشود با مباحث اسلامی فاصله دارد. یک نفر آدم وارد و مطلع در مسایل دانشگاهها که در گذشته هم توی دانشگاهها بوده، بعد از انقلاب هم بوده و حالا هم هست ایشان به من میگفت که قبل از انقلاب از لحاظ طرح مثبت مسایل اسلامی بهتر از بعد انقلاب بوده، برای این که آن وقت کسانی بودند که هرچند مسلمان به معنای سنتی و پایبند نبودند ولی حقوق اسلامی را مطلع بودند، اینها میآمدند از روی همان احساس احترام به علم، مباحث حقوق را مطرح میکردند و بعد نظر اسلام را میگفتند و ترجیح نظر اسلام را با استدلال بیان میکردند. امروز یک عدهای به صورت عنادآمیز سعی در کتمان و پوشاندن و خراب کردن قضایا دارند. این را یک آدم مطلع واردی که نظرش به نظر من متبع است میگفت و من از این قبیل گزارشها زیاد دیدم. همین اخیراً یکی از افراد برجسته و شایسته یک گزارش داده بود که من فرستادم برای مسئول ذیربط که حالا لابد انشاءالله علاج میکنند. یک چیزهای تأسفباری انسان مشاهده میکند در تدریس حقوق، در کتابهای حقوق و در آن چه که اساتید حقوق بیان میکنند، آدمهایی که خوب، در حقوق اسلامی هم ورودی ندارند مینشینند و رد میکنند، بیاحترامی میکنند، هتک میکنند. این به نظر من درست نیست یعنی ما در زمینههای کتب اسلامی، خیلی باید کار کنیم. خوب در قم یک جمعی از افراد علاقهمند، بااستعداد و هم از طلاب و فضلای باارتباط با بخشهای دانشگاهی هستند، کتابهایی را تدوین کردند و ارائه کردند. باید همین را گسترش داد و پیش رفت. در زمینههای مختلف البته اینجور است؛ من به عنوان نمونه و مثال، بخش حقوق را گفتم، این یک مسأله بود که خواستم عرض کنم که خلاصهی این عبارت است از توجه و اهتمام ویژه به جهتگیریهای اسلامی در مواد درسی و کتب درسی که ارتباط با مسایل ارزشی اسلام هم پیدا میکند. همینطور در علوم انسانی از قبیل آن علومی که وارداتی است و ما آنها را خودمان نداشتیم مثل روانشناسی، جامعهشناسی و از این قبیل، این تلاش به آنها هم میتواند تسرّی پیدا بکند و باید یک کار ویژهای انجام بگیرد. الان بعد از پانزده سال از گذشت انقلاب و بعد از گذشت بیش از ده سال که این شورای عالی تشکیل شده -اگر ستاد را حساب کنیم که از اول انقلاب، ستاد انقلاب فرهنگی بود و اگر این شکل جدید که مسئولین درجهی یک کشور توی این شورا بودند که اسمش شد شورای عالی انقلاب فرهنگی را حساب کنیم گمان میکنم از سال ۱۳۶۳ بود- این کارها باید مدتها قبل حل شده باشد. این جزو اولین کارهای شورا است ولی میبینم که وقت این شورا میگذرد به تصویب فلان آییننامه و فلان اساسنامه و فلان دانشگاه و انتخاب رئیس برای فلان دانشگاه. برای اینجور موارد وقت دو جلسه را میگیرند و بحث میکنند در حالی که کتابهای درسی ما آن جا دارد اساس اسلام را برای دانشجویی که فردا میخواهد زمام امور مملکت را در دست بگیرد، زیر سؤال میبرد. این دانشجو یک آدم عادی که نیست، بقال که نمیشود، فردا توی بازار که نمیرود مشغول کاسبی بشود، این میآید یک مسئولیتی، یک شغل مهمی را در دست خواهد گرفت لذا به نظر من خیلی اهمیت دارد و باید یک اهتمام ویژهای به این قضیه بشود.
مسألهی دیگر، فرهنگ عمومی است. مسایل فرهنگ عمومی در شورای عالی، از زمانی که بنده هم بودم همینجور بود، حالا هم قاعدتاً همینجور است، همیشه این مسأله مورد اهتمام درجهی دو قرار میگرفت، یک مدتی اصلاً مورد اهتمام قرار نمیگرفت، بعد که افرادی از داخل جلسه گفتند و دنبال کردند یک اهتمامی به آن شد منتها در درجهی دو، الان هم به نظر میرسد همینجور است. علت هم این است که مسایل آموزشگاهها و آموزش عالی و آموزش متوسطه و آموزش و پرورش و اینها، متصدیهایی مثل آقای دکتر نجفی و آقای دکتر هاشمی و آقای دکتر معین و آقای دکتر مرندی در شورا دارد. اینها اصلاً فرصت نمیدهند که کار به جاهای دیگر برسد. همیشه یک حرف نقدی دارند. «لکل مسأل منک سمع حاضر و جوابٌ عتیدٌ» همیشه یک چیزی دارند تا در جلسه مطرح کنند. به نظر من این نمیشود. مسایل فرهنگِ عمومی مهم است. فرهنگِ عمومی همین است که ما میگوییم یعنی همهی آن چیزی که فرهنگ جامعه را تشکیل میدهد. ببینید! ما یک جامعهی بزرگی هستیم نزدیک به شصت میلیون آدم که از این شصت میلیون تعدادی در حال تربیتند، تعدادی از مرحلهی رشد تربیتی گذشتند و وارد بازار زندگی شدند؛ همهی اینها بهطور مداوم احتیاج دارند به دمیدن فکر درست و فرهنگ درست و اخلاق درست؛ که البته، وقتی اینجا فرهنگ میگوییم یک بخشهایی از فرهنگ بیشتر مورد توجه ماست مثل اخلاق؛ اخلاق هم جزو فرهنگ است.
فرض کنید وقتی میگوییم فرهنگ، سنتهای ملی هم جزو فرهنگ است که آن حالا مورد نظر ما نیست، این که فرض بفرمایید سنن ملی و سنن تاریخی و سنن جغرافیایی را بیاییم به مردم بدمیم، اینها چیزهایی است که بود و نبودش در اساس کار خیلی تفاوتی ندارد؛ وانگهی تا آن مقداری که لازم هست وجود دارد، عدهای هم هستند که با دین و ایمان و ارزشهای اسلامی سر و کار ندارند و آنها دارند خودشان با جد و جهد زیادی آن کارها را میکنند.
آن چه که فعلاً در مقولهی فرهنگ مورد نظر من است اخلاق است؛ چه اخلاق فردی و چه اخلاق جمعی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زندگی. الان شما ملاحظه میکنید که در زمینهی مسایل اقتصادی همهی مشکلات کشور در مسایل اقتصادی خلاصه شده و هرکس بگوید مشکلات کشور، فوراً روی مسایل اقتصادی متمرکز میشود و چند مثال هم به نظرش میآید. مسایل اقتصادی هم در دو مطلب خلاصه میشود: یکی درآمد و یکی مصرف. اگر درآمدمان بیشتر بود و مصرفمان کمتر بود همهی مشکلات اقتصادی حل میشد. درآمد بیشتر و مصرف کمتر یک مسألهای است که با فرهنگ عمومی بهطور مستقیمی سر و کار دارد. شما اگر میخواهید درآمد کشور زیاد بشود، بایستی وجدان کار را در مردم بیدار کنید، بایستی روح اتقانگرایی در کار را بوجود بیاورید، کیفیت کار را خوب کنید، چرا ما میبینیم که کار ایرانی با این که الان این همه روی کار ایرانی تکیه میشود، روی صادرات تکیه میشود، این همه میگویند و از اول انقلاب هم جهت کلی این بوده، درعینحال هنوز که هنوز است، کیفیت کار ایرانی در موارد بسیاری - نمیگویم در همه جا - از کیفیت مشابه خارجی پایینتر است؟ چرا این جوری باید باشد؟! همهاش مربوط به این است که ماشینآلات آنها مدرنتر است؟! من قبول ندارم که همیشه این جور باشد، بیشتر به خاطر این است که وجدان کار نیست. آن کفاشی که این نخ بخیهی کفش را میکشد میتواند محکمتر بکشد و میتواند یک قدری سستتر بکشد. این دو جور کار به وجود خواهد آورد، این کفاشهای قدیم را دیده بودم که نخ را مومی میکردند، کفاش میتواند این نخ را دوبار مومی کند و میتواند دوبار کمتر مومی کند، این در کیفیت کار فرق خواهد گذاشت. کیفیت کار یعنی این که این کفش اگر رفت خارج و یک نفری این را خرید، آیا دفعهی بعد هم دنبالش خواهد آمد یا خواهد گفت: «نه آقا! جنس ایرانی نه کفشش، حتی جوراب و ژاکتش را هم دیگر نمیخرم» ببینید چقدر تأثیر دارد. وجدان کار، اتقان در کار، دنبال کار را گرفتن و کار را یک عبادت دانستن مهم است.
حالا آقای هاشمی فرمودند «تبلیغات روحانیون» که کاملاً درست است. یعنی واقعاً این را که ایشان میفرمایند: «تبلیغات روحانیون»، جای خیلی زیادی دارد، اما من میخواهم عرض کنم امروز این کافی نیست. کدام روحانی از ماها نافذالکلمهتر؟ از امام نافذالکلمهتر؟ خوب ما الان هرچه میگوییم اولاً میلیونها نفر میشنوند، ولیکن برای آن چیزهایی که مربوط به عادات و افکار و اخلاق هست گفتن کافی نیست. این علم نیست. علم است که یک بار گفتی دیگری یاد میگیرد و دفعهی دوم میشود تکرار. آن چه که مربوط به عمل است دانستن برایش کافی نیست همین گفتن و به شکلهای مختلف گفتن و منتقل کردن لازم دارد تا در ذهن انسان نفوذ کند. چرا میگویند قرآن را از اول تا آخرش بخوانید، باز تا تمام شد شروع کنید از اول تا آخر، باز تمام شد ادامه بدهید و اگر در طول عمرتان صد هزار بار هم توانستید، آن را بخوانید، کتاب را انسان یک بار میخواند، دفعهی دوم هم اگر خیلی خوب بود میخواند بعد تمام میشود و میگذارد کنار. قرآن چون کتاب تربیت است، کتاب تربیت این جور است، کتاب اخلاق را یک بار که بخوانید دفعهی دوم هم باید بخوانید، دفعهی سوم هم باید بخوانید. گفتن مکرر و به شیوههای مختلف گفتن میخواهد تا جزو عادت شود. عادات و اخلاق این جور اصلاح میشود و فرهنگ این جور به روش صحیح جا میافتد. گفتن مکرر و به شیوههای مختلف میخواهد. شما امروز ببینید دنیای غرب برای این که این ویژگیهای فرهنگ غرب را در مردم بدمد از چه چیزهایی استفاده میکند. این ویژگیها بعضیهایش بسیار خوب است بعضیهایش بسیار بد است، همهاش با همدیگر در جوامع غربی وجود دارد. وجدان کارشان خوب است، وقتشناسیشان خوب است، تمیزیشان خوب است، اینها چیزهای خوبی است، اینها جزو چیزهای فرهنگ غرب است که عملاً هم وجود دارد ولی شهوترانیشان بد است، بیاعتناییشان به ارزشهای معنوی بد است، چسبیدنشان به مادّیات بد است، همهی این چیزهای بد و خوب را به انواع شیوههای مختلف با رادیوها، با روزنامهها، با متخصّصین تبلیغات مرتباً به ذهن مردم دنیا فرو میکنند تا جایی که آنها دیگر به غرب هم قانع نیستند. این کار را باید بکنیم، کی بکند این کار را؟ خوب در جامعه، ما تعدادی روزنامه داریم، یک رادیو و تلویزیون داریم، دستگاه روحانیت هم داریم، دستگاه روحانیت البته هنوز آن چنان سازماندهی و نظم مرتّبی هم ندارد که حالا در زمینهی کار خودش هم بگوییم یک محاسبهی دقیقی دارد. البته با سابق خیلی فرق کرده، اما آن چنان که باید و شاید هنوز نیست. یک شورای عالی انقلاب فرهنگی هم داریم که به نظر من این شورای عالی انقلاب فرهنگی اگر در زمینههای مربوط به روحانیت نمیتواند دخالت کند -که البته آن زمینهی حساسی است شاید به این آسانی نشود دخالت کرد- اما در زمینههای دیگر باید برنامهریزی کند، باید وارد شود. من گمان میکنم از جملهی مسایل حتمی و محکم این است که یکی از بخشهای عمدهی کار را به صورت جداگانه بگذارید راجع به مسایل مربوط به فرهنگ عمومی و ابزارهایی که فرهنگ عمومی را تزریق میکنند. حالا این در مورد تولید بیشتر، دربارهی مصرف کمتر، خوب شما چه کار میتوانید بکنید که مصرف مردم کمتر بشود؟ این کار جز با تبلیغات و جز با شیوههای فرهنگی ممکن است؟ که الان متأسفانه یک دستهایی از روی جهل یا از روی غرض عمداً دارند عکس آن عمل میکنند و به حرص و هوس مردم دامن میزنند که بیشتر مصرف کنند. پس باید مصرف و تضییع مواد کم بشود. الان شما ببینید چقدر مواد لازم در ایران هدر میرود، چند روز پیش رادیو میگفت که سی درصد از مواد غذایی ایران هدر میرود و به شکل نان یا زیادی غذا و به شکلهای دیگر ضایع میشود و مردم دور میریزند. بیشتر هم آدمهای متنعّم و متمکّن این کارها را میکنند. سی درصد تضییع مواد شوخی است؟ این سی درصد را اگر به فقرای این مملکت بدهند دیگر فقیری در این مملکت میماند؟ ببینید مسألهی مصرف، یک مسألهی فرهنگی است. شما باید متصدیش باشید، بنشینید برنامهریزی کنید. یک قلم برنامهریزی، کم کردن مصرف است، اگر ما بخواهیم مصرف کم بشود نباید یا بنده یا جناب آقای هاشمی یا یک مسئول دیگر برود بگوید: «مردم مصرف را کم کنید» این فوراً بار سیاسی پیدا میکند و در دنیا میگویند: «ایران ورشکسته شد» و در داخل هم ممکن است هیچ اثری نگذارد. این از مقولهی اخلاق است، از مقولهی علم نیست. «مصرف را کم کنید» علم نیست که یک بار که گفتی همه بدانند و کافی باشد. این از مقولهی اخلاق است، از مقولهی عادت است، بایست با شیوههای لازم و مفید این را گفت تا مصرف مردم کم بشود. حاصل این که اگر به فرهنگ عمومی به معنای تصحیح عادات و اخلاق و ملکات و روشهای زندگی مردم -که اینها از بخشها و از قلمهای عمدهی فرهنگ یک کشور هست- بپردازیم، مشکل اقتصادیمان هم حل خواهد شد. هم مصرف کم خواهد شد هم تولید ما زیاد خواهد شد و هم درآمد ما زیاد خواهد شد. چرا ما به این نمیپردازیم؟ ببینید، آقا! این را که عرض میکنم یک مسألهی اخلاقی نیست که عرض میکنم، نصیحت نمیکنم، این یک چیزی است که توقع بنده و توقع نظام از شماست، بالاخره به چه زبانی باید این توقع را از شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کرد. من حقیقتش از جناب آقای هاشمی توقع ندارم زیرا ایشان واقعاً گرفتارند و من باید تشکر بکنم که ایشان در جلسات پانزده روز یک بار شرکت میکنند و وقت میگذارند و توقع نیست که بگوییم همهی این کار بر دوش رئیس جمهوری است و در این قضیه هم خود او مباشرتاً باید وارد بشود، نه. من از آحاد شما آقایان توقع دارم. از تک تک افراد البته از برادر عزیز مورد اعتمادم آقای میرسلیم که خوب ایشان دیگر رفیق صمیمی قدیم ما هستند و من واقعاً ایشان را یکی از برجستگان میدانم توقع من بیشتر است چرا که ایشان دبیر جلسه هستند و باید ایشان -خلاصه- این قضیه را رو به راه کنند. کاری کنید که این مسألهی فرهنگ عمومی بیاید توی این شورا و روی آن وقت گذاشته شود و اهتمام بشود و برنامهریزی بشود و دستورهای لازم هم به دستگاهها داده بشود. امام فرمودند: حکم شما در حکم قانون است -به این عبارت نیست البته، اما مضمونش این است-. حکم شما لازمالاتباع است، آن چه که شما مصوّبه دارید مثل مجلس میماند. شما بیایید برای روزنامهها، برای مجلات برنامه بدهید. مجلات بهکلّی مغفولٌعنه هستند. ما فقط چسبیدهایم به روزنامهها، چهار، پنج روزنامه داریم و هر چه دقِّدلی داریم روی سر روزنامهها در میآوریم. بابا! این همه مجله چرند و بیربط دارد پخش میشود توی این مملکت. بعضیهایش هم واقعاً بی محتوا است. حالا بعضی جهتگیریهای مخالف دارند که هیچ، بعضیها هم بیمحتوا هستند و بعضیهایش هم مال خود ماست. این مجلات بیمحتوا از بیتالمال استفاده میکنند. من این مجلات را میبینم از اول تا آخر که نگاه میکنم همان شکلی است که قبل از انقلاب داشته حالا که یک بسمالله اولش دارد و یک رهنمودی از امام، مثلاً اسم امام را اولش میآورد ولی همان مضمون سابق است. یک مدل خارجی و یک داستان جنایی و چند تا سؤالِ فلان، تمام مجله است. مگر مجله و تعلیمات این است؟ شما باید رهنمود بدهید. آقای لاریجانی بحمدالله خودشان اهل فضل و اهل فکر هستند، ایشان هم بروند دنبال این قضیه اقدام کنند و اجرا کنند. خلاصه بپردازید به این مسایل فرهنگ عمومی، این نکتهای است که به نظر من توقع از شماست. این توقع نظام است یعنی اگر چند سال بگذرد و شورای عالی این کار را نکند و ما باز ببینیم وضع همین جور است، قضاوت عمومی این خواهد شد که شورا به وظایفش عمل نکرده است. حالا ممکن است بنده روی ارادت به شما هیچوقت چنین قضاوتی نکنم، اما قضاوت عمومی این خواهد شد. این را که دارم عرض میکنم یک هشدار بود.
نکتهی آخر که باز مربوط به دانشگاهها است مسألهی حضور روحانیون است که خوب بحمدالله حالا شخص آقای جنّتی هم این جا تشریف دارند. واقعاً یکی از نعم الهیهای بر این شورا حضور آقای جنّتی است ایشان واقعاً خیلی شخصیت خوشفکر و از جهات مختلف وجودشان مغتنم است که بحمدالله حالا عضو این شورا هستند. در گذشته روش حضور روحانیون در دانشگاهها مورد انتقاد من بود و توی این جلسهی شورای عالی کسانی که بودند میدانند مکرراً من این انتقاد را به زبان آوردم. آن سبک را نمیپسندم. من براساس انتقادم به آن سبک، این سبک جدید را انجام دادم. خود بنده خطوط اصلیش را تعیین کردم و آقایان براساس آن خطوط، اساسنامهای درست کردهاند و یک پیغامی هم من خدمت آقای میرسلیم دادم. این شکلی که الان هست شکلی لازم برای دانشگاهها است. التفات کردید؛ این را شما بدانید. این را من از روی تجربه و اطلاع و انتقاد به وضع گذشته، دارم عرض میکنم. این شکل، شکل مطلوبی است و این باید در دانشگاهها باشد. اگر این نباشد دانشگاههای ما به مراتب وضعش از قبل بدتر و خرابتر خواهد شد و اگر این باشد امید است انشاءالله که وضع دانشگاهها بهتر بشود. ما خواستیم که روحانی در دانشگاه حیثیت روحانی را داشته باشد؛ یعنی حضور روحانیت در دانشگاه نه حضور یک مأمور است. ما نیامدیم این مجموعه آقایانی را که در دانشگاهها حضور دارند و وظایف زیادی هم بر عهدهشان هست، یکی از منازل تصویب مقررات دانشگاه قرار بدهیم، مثلاً استاد میخواهید بیاورید یکی هم از اینها سؤال کنید، فرض کنید کتاب میخواهید تصویب کنید، ببرید پیش اینها، اگر تصویب کردند ببرید، نه، این همان مأمور و همان میز و همان تشکیلات و مراجعات مأمورگونه خواهد شد که آن را من قبول ندارم. حضور روحانی به معنای حضور ناصح و امین و مشاور دانشجو و استاد و رئیس و مرئوس خواهد بود. این حضور اگر حضوری باشد که دانشجو، استاد و رؤسا و مدیران برای حضور و حرفهای او ترتیب اثر ندهند، «عدمش به زِ وجود است». باید آنچه که او نظر داد بالاخره مورد توجه قرار بگیرد، ترتیب اثر داده شود، این جور باشد. البته وقتی میخواهند استادی را استخدام کنند او نمیگوید که این استاد بیاید یا نیاید اما وقتی یک استادی آمد بعد از مدتی با حضور او در دانشگاه معلوم شد این استاد، استاد بدی است که این را رئیس دانشگاه به این آسانی نمیفهمد، رئیس دانشکده هم به این آسانیها مطلع نمیشود، اما دانشجوها و روحانی زودتر از همه مطلع میشوند و بلافاصله که این موضوع را روحانی مطلع شد و تذکر داد باید به تذکر او ترتیب اثر داده شود. روحانی هم دانشجو نیست که تحت تأثیر احساسات قرار بگیرد یا تحت تأثیر آنها قرار بگیرد. او خودش منطبق با فکر، عقل، منطق، مصالح و رعایت الزاماتی که رئیس دانشکده یا دانشگاه یا دستگاه دارد، تذکر میدهد اگر او همه اینها را تطبیق کرد بعد به این نتیجه رسید که این استاد به درد نمیخورد دیگر این حرف، حرف مورد قبولی است. این را دیگر نمیشود رد کرد، نمیشود بگوییم آقا شما برو نماز و دعایت را بخوان کاری به اینکت کارها نداشته باش. اگر این است پس حضور او چه حضوری است؟ اصلا چرا او به دانشگاه بیاید؟ نمازش را بیرون هم میتواند بخواند، پس باید این جور باشد. یعنی دو طرف قضیه به نظر من یک قدری ظریف است که این نکته را بایستی دریافت. من پیغامی که به جناب آقای میرسلیم دادم ناظر به این جهت بود. بنابراین، این حضور، یک حضوری باید باشد که جدی گرفته بشود. آقایانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند من نمیدانم دربارهی آن مجموعه چه باید بکنند. یعنی الان نمیتوانم بگویم که توقع از شما هست که کجای قضیه را تصویب کنید. اما آن جایی که سر و کار این مجموعه به این شورا میافتد، این شورا با این دید به اینها نگاه کند. یعنی با دید یک مجموعهای که حضورش در دانشگاه لازم است و بایستی آن چه که او میخواهد، آن چه که او حس میکند، آن چه که او به عنوان مشاور و ناظر امین و عاقل و مطلع از ضرورتها و مصالح و تنگناهای دستگاه ارائه میکند، مورد توجه قرار بگیرد و مقبول واقع شود. بههرحال حضور روحانیون در دانشگاه یک چیز لازم و واجبی است، همچنان که همهجا همینجور است؛ در بازار هم حضور روحانیون لازم است، در کارخانه و اداره هم لازم است. روحانی هرجا باشد وجودش خیر میآفریند و ما گاهی اوقات بوسیلهی یک روحانی و یک امام جمعه کلی آثار خیر میبینیم. من همین اواخر از رادیو خطبهی نماز جمعهی یک امام جمعهای را شنیدم -از ائمهی جمعهی درجهی یک کشور هم نیست، یعنی اگر بگویند ائمهی جمعهی درجهی یک را معرفی کنید، شما هیچکدام ذهنتان به ایشان نمیرود- بهقدری من واقعاً لذت بردم که دعا کردم و گفتم پروردگارا واقعاً این آدم و این جور آدمها را حفظ کن. یک امام جمعه در یک شهر درجهی دو غیر مرکز استان آن چنان اهداف نظام جمهوری اسلامی را با بهترین بیانی که در مردم تأثیر میکند و با محاسن سفید آن چنان آتشین و گرم بیان میکند که تا اعماق ذهن میرود. همین مطلب و نام او را خدمت آقای هاشمی هم عرض کردم. واقعاً چقدر وجود یک روحانی در یک جا میتواند مفید باشد، در همهجا همینجور است. واقعاً یک روحانی مخلص میتواند وجودش خیلی مفید و مؤثر باشد، خیلی مشکلات را برطرف کند، خیلی توطئههای دشمن را خنثی بکند و محیط دانشگاه را انصافاً یک محیط خوبی نگه بدارد. این هم یک مطلب است.
البته یک چیز دیگر هم میخواستم بگویم چون در بیانات آقای هاشمی، ایشان فرمودند این تأمین شده، من دیگر نمیگویم، میخواستم بگویم در برنامهی دوم به مسایل فرهنگی، حداکثر بهای لازم داده شود. اما حال ایشان مژده دادند که بحمدالله این کار شده، اگر شده طلب حاصل خیلی مطلوب نیست.
انشاءالله که خداوند متعال شما را موفق بدارد و مؤید بدارد و شما را حفظ کند و انشاءالله که هم توفیق خودش را شامل حال شما کند و هم کمک خودش را شامل حالتان کند که بتوانید آن چه را که وظیفه است به بهترین وجه انجام بدهید.
والسلامعلیکمورحمهاللهوبرکاته
منبع: پایگاه سابق اطلاعرسانی دبیخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی
پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنهای