بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری - ۱۳۸۰/۱۲/۲۳
هفتمین نشست مجلس خبرگان رهبری به مدت دو روز، در روزهای ۲۱ و ۲۲ اسفند ماه سال ۱۳۸۰ برگزار شد. پس از پایان این اجلاس، اعضای محترم خبرگان با رهبر معظم انقلاب، حضرت آیهالله خامنهای دیدار کردند. در این دیدار، پس از سخنان آیهالله مشکینی، رئیس مجلس خبرگان، آیهالله امینی، نایب رئیس مجلس خبرگان، گزارش کوتاهی از برگزاری نشست هفتم خبرگان و مذاکرات و نطقهای نمایندگان محترم را به اطلاع مقام معظم رهبری رساندند. آن گاه حضرت آیهالله خامنهای، با اشاره به جایگاه خطیر مجلس خبرگان رهبری به عنوان مظهری از «مردمسالاری دینی» ، و تفاوت اساسی میان ماهیت نظام جمهوری اسلامی و دیگر نظامهای موجود، به اهمیت حقوق مردم و مسئولیتی که از این منظر متوجه مسئولان نظام اسلامی است پرداختند و در ادامه با اشاره به مخالفت امریکا با اصل نظام اسلامی و حکومت دینی،
بر ضرورت ایستادگی در مقابل امریکا و رد تسلیم طلبی تأکید ورزیدند که «روشنی خورشید» متن این بیانات را منتشر میکند.
تاریخ: ۲۳ اسفند ۱۳۸۰
شرح:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
آقایان محترم! خیلی لطف فرمودید. بعد از این جلسات پُرکار، بنده را هم به زیارت خودتان محظوظ کردید. امیدواریم خداوند متعال برکات خود را بر این دلها و عزمها و نیّتها و تلاشهایی که صورت میگیرد، نازل کند و انشاءالله این جلسه را منشأ برکات الهی برای مردم قرار دهد.
مسلّما جمع خبرگان محترم که به رأی و خواست و شناخت مردم، این مسئولیت سنگین را بر عهده گرفته اند، یکی از حساسترین نقاط مجموعه نظام جمهوری اسلامی است و از اوایل خیلی تلاش شد که این مجلس در چشم مردم و در افکار عمومی، به صورت یک مجلس تشریفاتی تلقی شود؛ لیکن گذشت زمان و حضور و فعالیت بجای این مجلس در لحظات حساس، نشان داد که این مجلس برای نظام اسلامی و برای کشور چقدر مهم است. این اهمیت، قهرا رتبه اهمیت بحثها و تصمیمگیریها و مطالعات و تفکّراتی را هم که در داخل این مجلس و برای این مجلس وجود دارد، بالا میبرد.
مهم این است که خبرگان، در امری که اهم امور در نظام سیاسی کشور ماست، معتمد و امین مردمند. در واقع مجلس خبرگان مظهر مردمسالاری دینی است. از یک طرف، حضور و انعقاد این مجلس به مردم متکی است؛ از طرف دیگر، اعضای این مجلس کسانی هستند که با معیارهای اسلامی در باب نظام سیاسی اسلام و مسأله حکومت آشنا هستند و از این معیارها تخطی نمیکنند؛ این نموداری است از همان چیزی که ما اسم آن را «مردمسالاری دینی» میگذاریم.
مردمسالاری دینی که امروز در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده است، نباید با دمکراسیهای رایج غربی اشتباه شود؛ ولو وجوه اشتراکی هم داشته باشد، لیکن فرقهای عنصری و جوهری متعددی دارند. اساس جمهوریهای غربی و به اصطلاح رایج خودشان، جمهوریهای لائیک و تبعه آنها در جاهای دیگر دنیا، نشاندن حق مردم بجای حق خدا، یا رأی مردم بجای نظر و فتوای دین است. از اواخر قرن هجدهم که این گونه جمهوریها از فرانسه شروع شد و به تدریج در نقاط دیگر اروپا راه پیدا کرد؛ در واقع حرکتی بود در مقابل نظامهای قبل از این دوره در اروپا، و مجموعهای از حرکات بود که نقطهی مقابل آن، تفکرات قرون وسطایی اروپا قرار داشت.
جمهوری اسلامی در واقع با هر دو نوع جریان اروپایی مخالف است؛ چه آنچه که در قرون وسطی یا قبل از قرن هجدهم در اروپا وجود داشت، چه آنچه که بعدا به عنوان عکسالعمل آن به وجود آمد. آنچه که قبلاً وجود داشت، حکومتهای استبدادی، موروثی و متکی بر تغلّب و غلبه یک قدرت و یک فرد یا یک جمع مقتدر بر امور یک کشور بود که اسلام با این مخالف است اما آنچه که بعد به وجود آمد، این بود که حق را منحصرا در انتخاب و رأی و خواست مردم میدیدند؛ لااقل در شعار و ارائه فکر و تئوری اینطور است ولو در واقع این گونه نیست؛ این هم اسلامی نیست.
در اسلام، حق الله رقیب و نقطه مقابل حق الناس نیست. همه حقوق مردم از جمله، حق انتخاب که قطعا در امر حکومت، برای مردم وجود دارد ناشی از حکم الهی است. اعتبار همه حقوق مردم، از حاکمیت خداوند و آنچه که خدای متعال مقرر فرموده، متّخذ است. لذا در قرآن کریم، آنجایی که تجاوز و تعرض به حقوق مردم است مثل مسأله ربا که تعرض به اموال مردم است به «فأذنوا بحرب من الله» تعبیر شده است. با این که این کار، تجاوز به حقوق انسانها ست؛ اما جنگ با خداست. یا در آنجایی که مسأله فساد در زمین است «و یسعون فی الأرض فسادا» این کار «یحاربون الله و رسوله» است؛ این تعرض به حقوق مردم است، اما محاربه با خدا و رسول است؛ چون آنچه که متعلق به مردم است، با همه وسعتی که دارد، تکلیف الهی است؛ حقی است که خدا برای مردم معین کرده است؛ تکلیفی است که خدا بر دوش کسانی که امور مردم را بر عهده دارند، گذاشته است. بنابراین جمهوری اسلامی همانطوری که مکرر عرض شده است یک مرکّب انضمامی نیست که ترکیبی باشد از چیزی به نام «جمهوری» و چیزی به نام «اسلامی» ؛ تا یکی بگوید که من بیشتر طرفدار جمهوریت ام، یکی هم بگوید من بیشتر طرفدار اسلامیت ام. اصلاً میتوان گفت جمهوری اسلامی، مرکب نیست؛ یک حقیقت است؛ اتّکاء به آراء مردمی است که خدا ما را موظف کرده است تا در این زمینه، رأی و انتخاب و اراده مردم را معتبر بشماریم.
در جایی از نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین -علیهالصّلاهوالسّلام- راجع به تضییع حقوق مردم صحبت میکنند و میفرمایند، کسی که این کارها را بکند «کان حربا لله» ؛ او محارب خداست. جمهوری اسلامی، یعنی نظام سیاسیای که برای مردم حق قائل است؛ با همه سعهای که برای حق مردم وجود دارد و در همه این قلمرو عظیم با اتّکاء به اراده خدا و تشریع الهی. بنابراین کسی اگر با اعتقاد به اسلام به حق مردم تعرض و تجاوز کند، باید منتظر عقوبت الهی باشد.
مشکل ما در نظام جمهوری اسلامی فقط این نیست که مردم به ما بدبین میشوند یا عقیده آنها از ما برمیگردد؛ مشکل ما تکلیف شرعی هم هست؛ و لو مردم نفهمند. اگر در جایی حرکتی را انجام دهیم که موجب تضییع حقوق انسانها شود؛ چنانچه هیچ کس هم نفهمد که به حقوق مردم تعرض شد و تبلیغات هم خیلی پُر سر و صدا باشد- مثل تبلیغات غربیها و امریکاییهای مدعی دمکراسی، که شما در انتخابات اخیر ریاست جمهوری امریکا دیدید که اکثریت را با جار و جنجال و سر و صدا کنار زدند و اقلیت را جای اکثریت نشاندند- ولی ما مشکل تکلیف شرعی داریم. در سرتاسر پیکره عظیم و عرض و طول وسیع حکومت -که حکومت، فقط در شخص رهبری متمرکز و متجلی نیست؛ در این مردمسالاری دینی و وظایفی که از این ناحیه بر عهده آنهاست، همه سهیم اند؛ چه رئیسجمهور باشد، چه رئیس یک قوه دیگر باشد، چه نماینده مجلس باشد، چه مسئولیتی در گوشهای داشته باشد- تکلیف همه این است که حقوق مردم را رعایت کنند لله؛ این دو، با هم همراه و یکی است.
حق مردم، ناشی از حق و تکلیف الهی است؛ این پایدارترین و مستحکمترین وسیله برای حفظ حقوق مردم است. اگر در نظام مردمسالاری دینی و در نظام جمهوری اسلامی، در هر مرحلهای از مراحل و مرتبهای از مراتب حکومت، افراد واقعا با صلاحیتهای متناسب با آن مرتبه، گزینش شوند، هیچ حقی از مردم ضایع نخواهد شد؛ میشود این را اطمینان داشت؛ درحالیکه در دمکراسیهایی که ریشه و پایه استحقاق و حق مردم، یک فلسفه الهی و متکی به تکلیف الهی نیست، ممکن است حق هم ضایع شود. در آنجا انسانها چون مراقب و رقیب و تکلیف و مسئولیتی ورای همین چیزهایی که مردم ممکن است بفهمند و بدانند، برای خود قائل نیستند، لذا تضییع حق مردم زیاد است.
خطای بزرگی است اگر ما امروز مردمسالاری با این فلسفه عمیق و اعتنای به حق مردم را با آنچه که در غرب وجود دارد، مخلوط کنیم و بیامیزیم و اشتباه کنیم. مردمسالاری حقیقی این است و شارع مقدس بر طبق موازین فقهیای که در دست ماست، در دوران غیبت امام معصوم -علیهالصّلاهوالسّلام- این وظیفه یا تکلیف یا حق حکومت و حاکمیت را با صلاحیتهایی مقرون کرده است؛ بدون این صلاحیتها، این حق و این اجازه وجود ندارد؛ چون اصل، عدم تسلط هیچ انسانی بر انسان دیگر است. آنجایی که انسانی میخواهد در امور انسانهای دیگر تصرف کند، این صلاحیتها حتما باید وجود داشته باشد. تشخیص این صلاحیتها هم طبق یک رویه عقلاییِ مورد اعتماد، بر عهده کسانی است که توانایی این کار را دارند؛ و در نظام جمهوری اسلامی، مردم از این طریق انتخاب و بیعت خود را اعلام میکنند. حضور و انتخاب مردم به وسیله انسانهایی که این صلاحیتها را میشناسند و توانایی آن را دارند که این را در کسی تشخیص دهند و وظیفه دارند که این را نظارت کنند و وجود و بقای آن را کنترل کنند و بفهمند که چه دارد میگذرد؛ این بالاترین وظیفهای است که وجود دارد. بنابراین مجلس خبرگان، یک مجلس بسیار حساس و مهم است.
در اوقات انتخابات اخیر مجلس خبرگان، تبلیغات عجیبی در دنیا میشد تا مردم را از شرکت در این انتخابات منصرف کنند. رادیوهای بیگانه تلاش میکردند، تبلیغات میکردند و دائم امواج پرخرج را پخش میکردند، برای این که مردم را وادار کنند در این انتخابات شرکت نکنند. البته بعضیها هم در داخل با آنها تجاوب میکردند. در همان وقت از جمله حرفهای این رادیوها این بود که میگفتند مجلس خبرگان چه فایدهای دارد! گفتم اگر فایده نداشت، اینها این قدر خرج نمیکردند تا آن را خنثی و بیاثر کنند و مردم را از اقبال به مجلس خبرگان باز بدارند؛ اثرش را دیده اند که این قدر از آن میترسند؛ دیده اند که چطور بهروز و بههنگام اقدام میکند و تصمیم میگیرد و کشور را از تلاطم نجات میدهد. باید همیشه همینطور باشد و بههنگام و بهروز و آماده هر حادثهای باشد و در هر حادثهای، طبق تکلیف و تشخیص الهی خود، تصمیم لازم را بگیرد. چون این را میدانند، بنابراین با آن مخالفت میکنند.
خدا را شکر میکنیم که نظام جمهوری اسلامی و انقلاب ما را با کیفیتی پدید آورده است که قائم به هیچ شخصی نیست. امام -رضواناللهعلیه- عمود این خیمه و پدر این حادثه بود: این حادثه عظیم تاریخی. پشتوانهای بود که بلاشک اگر وجود فرد او نبود، این اتفاق و حادثه عظیم در دنیا پیش نمیآمد. با همه زمینههایی که برای انقلاب گفته شده است که اکثرش هم درست است اما عامل فعّالی که این اقتضائات و زمینهها را به فعلیت و تحقق خارجی تبدیل کرد، او شخص امام -رضواناللهتعالیعلیه- بود و خصوصیاتی که در او جمع بود. با این که عوامل اقتدار این نظام از سرانگشت آن بزرگوار میچکید، اما خود او فرمود و درست هم فرمود که این انقلاب و این نظام، قائم به شخص من نیست. این مجلس باید دائم آماده، حاضر و متوجه به مسئولیتِ بسیار خطیر و سنگینی که دارد، باشد؛ این همان چیزی است که آنها نمیخواهند.
امروز اتفاق خوبی که برای مجموعه نظام و مجموعه مردم و آگاهان کشور افتاده، این است که دشمن حرف خود را عریان کرده است. بدترین چیز این است که انسان نداند دشمن متوجه چیست. حرفهایی که امروز مخالفان نظام اسلامی و حتّی مقامات حساس سیاسی در حرفهای رسمیِ خود میزنند و میگویند ما در ایران با این بخش، با این نقطه، با این اتجاه مخالفیم و هدف ما این است؛ این چیزی است که ما از ده، دوازده سال پیش و قبل از آن همیشه آن را به عنوان تحلیل میگفتیم؛ همچنین آگاهان جامعه همین را مکرر به مردم میگفتند. البته امر خیلی روشن و واضحی نبود و جنبه تحلیل داشت. معلوم بود که آنها با نظام اسلامی و معیارهای اسلامی مخالفند و به دنبال حکومت دستنشاندهای هستند که منافع آنها را همینطور که الان تصریح میکنند در اینجا تأمین کند. شرط اول این حکومت دستنشانده این است که به ارزشها و موازین اسلامی معتقد و پایبند نباشد. برای این که این خواست آنها تحقق پیدا کند، لازم است که وسیلههای انضباط و دقت و کنترلی که در قانون اساسی برای حفاظت و سلامت و اسلامیت نظام پیشبینی شده، وجود نداشته باشد تا اگر ممکن است، بتوانند در ارکان و بدنه نظام نفوذ کنند؛ و اگر نشد، آنگاه به مسائل دیگری متشبّث بشوند. همه چیزهایی که مانع این خواسته است، در طول سالهای متمادی مورد تهاجم آنها بود. چیزهایی که زمینهساز خواست دشمن است، چیزهایی بوده است که در این چند سال مرتب آنها را خواستند و بر آنها پافشاری کردند و نسبت به آنها هوچیگری راه انداختند؛ و امروز اینها را دارند صریح بیان میکنند. این باید از خوشبختیها و مایههای خوشوقتی مردم و ما باشد که دشمن دارد خود را بهطور روشن نشان میدهد؛ اهداف خود را مشخص و اتجاه خود را روشن میکند.
امروز ما میدانیم که اینها با اسلام، اسلامیت، پایبندی به ارزشها و ایجاد سد در مقابل نفوذ خود در ارکان نظام مخالفند. البته دشمن با همه عزمی که نشان میدهد و با همه امکاناتی که به حسب موازین ظاهری در اختیار او قرار دارد، توانایی آن کاری را که میخواهد بکند، ندارد. اینطور نیست که این کار برای دشمن فراهم باشد؛ نه، بخشی از امکاناتی که برای او لازم است، با همین جنجالها فراهم میشود. یکی از چیزهایی که او احتیاج دارد، این است که مسئولان جمهوری اسلامی مرعوب شوند و بترسند؛ و الا اگر مسئولان و تصمیمگیرندگان نظام، با شجاعت و استقامت بایستند و بگویند ما تسلیم نمیشویم، خواسته او برآورده نخواهد شد. یکی از ابزارهای کار این است که این شجاعت و قدرت ایستادگی را -همان چیزی که نظام جز به مدد آن نمیتوانست پیروز شود و بحمدالله تا امروز هم در بین مسئولان ما وجود دارد- از مسئولان سلب کند. بخشی از این جنجالها با این نیت است که افراد و تصمیمگیران را دچار محذور کند و بترساند؛ بنابراین خیلی دقت نظر لازم است.
بنده یک وقت عرض کردم، صبر امام -رضواناللهعلیه- شبیه صبر امام حسین -علیهالصّلاهوالسّلام- است؛ استقامت و ایستادگی بر ادامه یک راه و کار خود را ادامه دادن و عقب نزدن. صبر امام حسین، اسلام را در طول تاریخ تا امروز بیمه کرده است. واقعا اگر امام حسین آن صبر تاریخی را در کربلا و قُبیل کربلا و مقدمات حادثه عاشورا نمیکردند، بلاشک با گذشت یک قرن، حتّی از نام اسلام هم اثری نمیماند؛ اما امام حسین به برکت صبر، دین را زنده کردند؛ این صبرِ آسانی نبود. صبر فقط این نیست که انسان را زیر شکنجه بیندازند یا فرزندان انسان را جلوی انسان شکنجه کنند یا بکشند و انسان ایستادگی کند البته این مرحله مهمی از صبر است اما از این مهمتر این است که انسان را با وسوسهها و اظهاراتی که علیالظّاهر ممکن است در نظر بعضی منطقی بیاید، از ادامه این راه باز بدارند؛ همان کاری که با امام حسین میکردند: آقا! شما کجا دارید میروید؟ خود را در معرض خطر قرار میدهید؛ خانواده خود را در معرض خطر قرار میدهید؛ دشمن را جری میکنید؛ دست آنها را به خون خود باز میکنید. هر کس رسید، خواست امام حسین را در مقابل این محظور اخلاقی قرار دهد که شما با این اقدام خود، دارید جان عدهای را به خطر میاندازید و دشمن را مسلطتر میکنید و اینها را وادار میکنید تا به خون شما دست بیالایند. این یک نقطه خیلی مهم و تردیدآور است. این یک جنگ روشن و واضح نیست که آدم بگوید من میروم تا کشته شوم؛ نه، این محاذیر دنبالش هست. ممکن بود برای امام حسین این معنا مطرح باشد یا مطرح کنند که آقا! شما اگر کشته شوید، شیعیان شما را در کوفه قتل عام میکنند و پدر همه را در میآورند؛ شما باید زنده بمانید و ملجأ باشید. شما پسر پیغمبرید؛ با حفظ حیات خود، جان عدهای را حفظ کنید. در مورد امام (رضواناللهعلیه) عینا همین معنا تکرار شد.
بنده فراموش نمیکنم، بعد از واقعه پانزده خرداد که امام را دستگیر کردند و آن حادثه عظیم و خونین اتفاق افتاد، یکی از بزرگان معروف و از شخصیتهای برجسته به من گفت آیا این کار درست است. در این مملکت، این همه جوان وجود دارد که غالبا فاسدند. در بین اینها، بهترینشان متدیّنین اند. در بین متدیّنین هم بهترینشان کسانی هستند که در این قضایا به خیابان میآیند. فلانی با این حرکت، بهترینها را دم چَک دشمن داد و خونشان بر زمین ریخته شد! این یک منطق است؛ کسی که بتواند بر این منطق فائق بیاید و در مقابل این منطقِ متزلزل کننده صبر کند، صبر عظیمی کرده است؛ این صبر امام حسینی است که امام آن را داشت.
در قضیه جنگ و در قضایای گوناگون کشور، این صبر تکرار شد و امام ایستاد. همین صبر بود که این عظمت را به وجود آورد و این خیمه را سر پا کرد؛ همین حادثهای که حضرت آقای مشکینی بحق فرمودند باید شب و روز بر آن شکر کرد؛ یعنی پرچم اسلام و حاکمیت اسلام در خارج تحقق و تجسم پیدا کرد؛ آیا این چیز کوچکی است؟ صبر امام -رضواناللهعلیه- و صبر ملت و نخبگان جامعهی همراه امام بود که ما را پیروز کرد. دشمن میخواهد این صبر را بشکند؛ ارزشها یا مصالح خیالی و پنداریای را مطرح کند که نتیجهی آن، کوتاه آمدن در مقابل امریکاست؛ یعنی ما تسلیم امریکا شویم؛ این خطر اصلی است و باید مراقب بود که در ارادهی مسئولان و زبدگان و نخبگان کشور، به خاطر مصالح موهوم، تردید به وجود نیاید. دشمن، زورمند و قوی است و پول و موشک و اتم و تبلیغات هم دارد؛ چه اشکالی دارد این یک قدم را عقب بنشینیم؛ شاید او ساکت شود. دشمن با یک قدم عقب نشستن شما، اصلاً ساکت نخواهد شد؛ او با اصل وجود شما دشمن است؛ «وجودک ذنب لایقاس به ذنب» . اصل جمهوری اسلامی مورد قبول او نیست؛ با چنین دشمنی که اصل وجود شما را نفی میکند، چگونه میتوانید تصالحی انجام دهید؟
مذاکره و تصالح مربوط به آنجایی است که خطی وجود دارد و هر دو طرف به آن مرز قانعند. مثلاً یک اختلاف ملکی وجود دارد؛ یکی میگوید دیوار من آنجاست، دیگری میگوید نخیر، اینجاست؛ یک متر عقبتر و جلوتر، پنج متر عقبتر و جلوتر، بالاخره به حدّی قانع میشوند و دیوار را میگذارند و اختلاف تمام میشود. اینجا، جای مذاکره هست؛ اما آنجایی که طرف مقابل میگوید اصلاً تو نباید در این ملک باشی و اینجا متعلق به تو نیست و باید بروی، مذاکره امکان ندارد. اگر او به صورت تاکتیکی و مرحلهای در ابتدا شعاری را مطرح میکند، مقصود او این است که این تاکتیک و این مرحله را بگذراند و یک قدم جلوتر بیاید و با قوت بیشتری دنبال مرحلهی بعدی باشد؛ باز همان فشار و همان شانتاژ و همان تبلیغات جهانی و همان تهدید و همان عربدهکشی تکرار خواهد شد و همینطور شما باید به این سیر عقبگرد و به این انقلاب معکوس ادامه دهید تا وقتی که او به هدفش برسد، که آن نبودنِ شماست! خدا را شکر که دشمن به این معنا تصریح میکند و میگوید ما با اصل جمهوری اسلامی مخالفیم.
یکی از دیپلماتهای ما با یکی از مسئولان فعال یکی از کشورهای مهم غربی در همین اواخر دیداری داشته است و از او سؤال میکند این جنجال امریکا علیه ما برای چیست. اینها در قضایای افغانستان دیدند که جمهوری اسلامی چطور با متانت وارد شد و مشی آن به گونهای بود که توانست مردم افغانستان را از آن مشکلاتی که دچارش بودند، علیالعجاله خارج کند. آن طرف گفته بود بله، آن وقت بین جمهوری اسلامی و -فلان دولت یا- فلان دولتها قدر مشترکی وجود داشت و دشمن مشترکی بود که در افغانستان حاکم بود؛ اما الان که آن دشمن وجود ندارد. حالا شما جمهوری اسلامی و حکومت دینی هستید و امریکا با اصل حکومت دینی مخالف است؛ بنابراین جایی برای تصالح و صحبت و مذاکره نیست.
مهم این است که مصالح پنداری جلوی چشم ما را نگیرد و عزم ما را متزلزل و دچار رخوت نکند و بفهمیم دشمن چه میگوید. این حرفِ جدیدی نیست که الان دشمن میزند؛ در حال حاضر او حرف خود را علنی میزند و به اتکای برخی از نشانههای غلطی که به او داده شده، خیال میکند زمینه فراهم است؛ و الا از اول در فکر این بود؛ مگر از اول نمیخواست؟ شما ببینید چند ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مصوّبهی مجلس سنای امریکا بود که صریحا علیه جمهوری اسلامی صادر شد، که همین جا مردم راهپیمایی راه انداختند و سخنرانیها کردند و موضع گرفتند. از همان اوایل، سفارت امریکا در تهران مرکز ارتباطات برای براندازی جمهوری اسلامی شد؛ لذا این چیز جدیدی نیست؛ از روز اول این را میخواستند؛ منتها به انواع وسایل متشبّث شدند. آنها از انواع طرق مأیوس شدند، اما در برههی اخیر تصور میکنند موقعیت مناسبی است. البته از قبیل آنچه که در بالکان و جنگ عراق با کویت و آنچه که اخیرا در افغانستان پیش آمد، مشوقهایی هم داشتند؛ از داخل هم خیال میکنند که زمینه برای آنها آماده است؛ لذا حرفشان را لخت کردند و آن باطنی را که میخواستند نشان ندهند و به صرفهشان بود که نشان ندهند، نشان دادند و الان دارند صریح این را میگویند؛ ولی باز هم اینطور نیست که این راه جلوی آنها باز باشد.
عناصر اقتدار و قدرت و بقا و صلابت در ما موجود است؛ این عناصر را باید حفظ کنید. با بودن این عناصر، نه نیروی نظامی، نه تهاجم، نه فعالیت سیاسی و نه فعالیت تبلیغاتی اثر نمیکند. مهم این است که ما حفاظ و درع و زره خود را از دست ندهیم؛ وحدت و دین و دقتمان در آنچه که بیان میکنیم و تکیه نکردنمان به اختلافات فرعی و درجه دو و ثانوی، از جملهی اینهاست.
البته در زمینههای مختلف، اختلافات سلیقهای وجود دارد. آنچه که امروز در بین معتقدان به نظام اسلامی و قانون اساسی وجود دارد -به آنهایی که به نظام و قانون اساسی معتقد نیستند، کاری ندارم- از آنچه که در سالهای ۶۳ و ۶۴ و ۶۵ وجود داشت، بیشتر نیست؛ آن وقت هم همینطور بود؛ آن موقع هم اختلاف سلیقههایی در زمینههای اقتصادی و سیاسی وجود داشت. اگر دوستان به حافظهی خود مراجعه کنند، قطعا اتفاقاتی را که در مجلس و بیرون مجلس و دولت و بقیه جاها میافتاد، یادشان میآید؛ بنابراین اختلاف فراوان بود.
اختلافات و سلایق گوناگون وجود دارد؛ اما آن چیزی که مهم است، این است که در خلال این اختلافات، عنصر وحدت باقی باشد؛ یعنی آن وقتی که صحبت از نظام و ارکان اصلی نظام است، همه متحد باشند و بدون مماشات و پردهپوشی، صریح بگویند ما به نظام و این نقطه وحدت پایبند هستیم؛ یعنی ملاحظه کسی را نکنند. اگر ما این ارکان و عناصر بقا و صلابت و استقامت و استحکام را -که بحمدالله در ما وجود دارد- محافظت کنیم و نگه بداریم، دشمن این بار هم مثل دفعات دیگر هیچ غلطی نمیتواند بکند.
مردم به فضل پروردگار، متدین و معتقد و پایبند به نظام و ولایت اند؛ کجسلیقگی است اگر ما برخی از تظاهرات مردمی و جوانی را بر مخالفت با اصل دین یا نظام اسلامی و حکومت اسلامی حمل کنیم. البته این کجسلیقگی را دو دسته انجام میدهند: یک عده کسانی که از این کارها خوششان میآید، یک عده هم کسانی که از این کارها بدشان میآید؛ هر دو در این کجسلیقگی شریکند. نخیر، اینها مخالفت با اسلام نیست. چنین چیزهایی همیشه بوده و هست و خواهد بود تا این که انشاءالله به تدریج تربیت اسلامی در طول زمان عمیق شود و بتواند همه قشرها را، و اول خود ماها را، در اعماقمان مربای به تربیت اسلامی کند تا تقوای الهی و ورع و پاکدامنی و پاکدستی و پاکچشمی و بیطمعی را رعایت کنیم؛ بعد هم در دیگران انشاءالله به تدریج پیش میآید. مردم خوبند و در خدمت نظام و در جهت نظام اسلامی هستند.
امیدواریم انشاءالله خداوند متعال توفیقات خود را به آقایان محترم روزافزون کند؛ روح مطهر امام بزرگوار را که هر روزی میگذرد، عظمت آن روح و ارزش آن شخصیت بینظیر برای ما بیشتر معلوم میشود با پیغمبران و اولیایش محشور کند و ما را موفق بدارد که این راه پُرافتخار و شاد و ناظر به افقهای روشن را با قدرت هرچه بیشتر ادامه دهیم و انشاءالله قلب مقدس ولیّعصر -ارواحنافداه- را از ما شاد و خرسند کند.
والسلامعلیکمورحمهاللهوبرکاته
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی، شماره ۲۳ صفحه ۱۲
پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنهای