روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

بخش عمده بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با بانوان نماینده مجلس - ۱۳۸۰/۷/۱۴

ثبت‌شده در پنجشنبه، ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۱۹ ب.ظ
بخش عمده بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با بانوان نماینده مجلس - ۱۳۸۰/۷/۱۴

«روشنی خورشید» متن منتشرنشده بیانات امام خامنه‌ای در دیدار با فراکسیون زنان مجلس ششم را منتشر می‌کند.

تاریخ: ۱۴ مهر ۱۳۸۰

شرح:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

نکات خوب و باارزش و قابل توجّهی در اظهارات خانم‌ها بود. البته -همان‌طور که اشاره شد- وقت کم است؛ لذا من هم چند جمله‌ای را عرض می‌کنم. هرکدام از مباحثی که مطرح شد، درخور این است که درباره‌اش صحبت و تبادل نظر شود؛ هم من از نظرات خانم‌ها استفاده کنم و هم نظراتم را عرض کنم.

به نظر من، ما در یک برهه‌ی طولانی از زمان، کمبود کار و انگیزه و توجه داشتیم؛ شرایط هم به گونه‌ای بوده که اقتضای همان غفلت و بی‌توجّهی را می‌کرده است. سال‌های متمادی -شاید بشود گفت قرن‌ها- گذشته، اما به نکته‌ی قرآنی درباره‌ی زن و مرد توجه نشده است. در معارف اسلامی، مسأله‌ی دو جنس، واقعا یک مسأله‌ی خیلی ساده و معمولی است؛ مثل اینکه دو نفر از یک جنس، یکی قدش بلندتر است، یکی قدش کوتاه‌تر است. در اسلام هیچ دوگانگی‌ای بین حقوق اساسی و اصلی و مسائل جاری زندگی برای زن و مرد وجود ندارد؛ اما به این نکته توجه نشده و نتیجه این شده است که زن‌ها در مدتی طولانی در جامعه‌ی ما مورد ستم قرار گرفتند؛ مخصوص این‌جا هم نبوده؛ در همه‌جای دنیا این گونه بوده است؛ منتها توقع این بوده که در محیط اسلامی، با توجه به معرفت اسلامی درباره‌ی زن و مرد، آن حالت رایج وحشیگرانه‌ای که در بین مردم غیر مسلمان در دنیا مطرح بوده، وجود نداشته باشد. آن حالت وحشیگرانه، همین چیزی است که من بارها گفته‌ام: چون جنس مرد از لحاظ ترکیب جسمانی به‌طور غالب قوی‌تر از جنس زن است و در معاوضه بر سر منافع بین قوی و ضعیف، همیشه قوی حق ضعیف را پامال می‌کند، همین حالت به‌طور عموم بین زن‌ها و مردها در طول تاریخ وجود داشته است. این حالت در همه‌ی کشورها وجود داشته است؛ در اروپا هم وجود داشته، در جاهای دیگر هم وجود داشته، در کشورهای اسلامی هم وجود داشته است. توقع ما این بوده است که در کشورهای اسلامی، با توجه به نگرش درستی که اسلام به مسأله‌ی جنسیت دارد، این حالت وجود نمی‌داشت.

ما مدت‌هایی را با این غفلت گذراندیم؛ بعد در دوره فرنگی‌مآبی در کشور ما آمده‌اند و به قول معروف، سُرنا را از سر گشادش دمیدند؛ یعنی شکل غلط قضیه را انتخاب کردند. وقتی وارد مسأله‌ی زن و مرد شدند، علاج را در این دیدند که به‌طور کامل از ظواهرِ پدید آمده یا وجود داشته در اروپا تبعیت و تقلید کنند. مسأله‌ی کشف حجاب و آزادی زن و تمتع‌های نامشروع از جنسیت و برداشتن حجاب و حفاظ بسیار ظریف و پیچیده‌ای که در اسلام بین زن و مرد وجود دارد -که این حجاب به‌هیچ‌وجه به معنای حجاب ظاهری نیست؛ یک چیز دیگر است که با دقت و با لطیف نگریستن به مسأله می‌شود آن را فهمید و سنجید که چقدر حکیمانه است- نمونه‌ای از این تقلید و تبعیت بود.

البته در اروپا این حفاظ و حجاب از قدیم نبوده، اما درعین‌حال همیشه به زن ظلم‌های مکرّر و مضاعفی می‌شده است. البته در اروپای قرن‌های گذشته، آزادی زن -به معنای خاص روزگار ما- وجود نداشته؛ نه از لحاظ لباس و ظواهر، و نه از لحاظ بقیه جهات اخلاقی و غیره؛ لیکن آن حجاب و حفاظ هم وجود نداشته؛ اما درعین‌حال همان ظلم‌ها هم می‌شده است. ما اگر می‌خواستیم به زن نگرش انسانی داشته باشیم و از ستم به او جلوگیری می‌کردیم، راهش این نبود که بیاییم آن چیزی را که عامل اصلی و تأثیرگذار نیست، مورد توجه قرار دهیم. در فرنگی‌مآبی، این اشتباه را کردند؛ آمدند این را مورد توجه قرار دادند.

بعد، انقلاب اسلامی پیش آمد و زن در جامعه‌ی ما -به معنای حقیقی کلمه- گل کرد. اینکه امام بارها در باره نقش زن در انقلاب فرمودند و دیگران هم گفته‌اند، تعارف نیست؛ واقعا اگر زن‌ها به انقلاب نمی‌پیوستند، بدون شک این انقلاب اتفاق نمی‌افتاد. اگر فرض کنیم مردان یک جامعه به نهضتی گرایش پیدا کنند و زنان مخالف آن باشند؛ بعد صورت عکس مسأله را ملاحظه کنیم -زنان یک جامعه به نهضتی عقیده داشته باشند، اما مردها بی‌اعتقاد باشند- چنانچه تأثیر این طرفداری را در پیشرفت نهضت اندازه‌گیری کنیم، به نظر من درجه دومی بالاتر است؛ یعنی اگر جامعه‌ی زنان به حرکت و نهضتی معتقد بودند، این می‌تواند به پیشرفت آن حرکت کمک کند؛ و این در جمهوری اسلامی اتفاق افتاد. مردانی بودند که در خانه‌ها نشسته بودند، اما زن‌ها این‌ها را برای نهضت از خانه‌ها بیرون فرستادند. مردان فراوانی بودند که اگر زنانشان مخالف بودند، اراده‌های آن‌ها متزلزل می‌شد؛ اما زن‌ها اراده‌ی آن‌ها را مستحکم کردند. بنابراین تأثیر مجموعه زنان در انقلاب و بعد از انقلاب و در جنگ و مقاطع دیگر، بدون تردید تعیین‌کننده بود. زن به وسط میدان آمد. نتیجه همان حضور است که شما امروز می‌بینید در آزمون کنکور -به قول شما- شصت و چند درصد، دختران پذیرفته شده‌اند؛ این یک چیز معمولی و ناگهان پدید آمده نیست؛ همان حرکت حیات‌بخش انقلاب و خونی که جوشید و در رگ جامعه‌ی زنان به حرکت در آمد، به این چیزها و به خیلی چیزهای دیگر و به فهم سیاسی شما -که در مسائل سیاسی، درک خوب، دقیق و در مواردی، خیلی روشن دارید- منتهی می‌شود. بنابراین سطح فکر جامعه‌ی زنان بالا آمد. الان ما می‌خواهیم این راه را ادامه بدهیم. چگونه ادامه بدهیم؟ این، آن نکته‌ی بسیار اساسی است؛ این نگرانی من است.

همان‌طور که خانم راکعی اشاره کردند، من همیشه این دغدغه را داشته‌ام؛ مربوط به حالا نیست؛ از قبل از انقلاب هم نگاه غیرعادلانه به زن، یکی از دغدغه‌های من بوده و از این مسأله رنج می‌بردم؛ بعد از انقلاب هم در آن حدّی که توانسته‌ام و فرصت داشته‌ام، در این زمینه حرف‌هایی زده‌ام و کارهایی صورت گرفته است؛ لیکن من همیشه این نگرانی را دارم، حالا که ما آمده‌ایم و می‌خواهیم برای پایان دادن به یک ستم بزرگ -که در همه‌جای دنیا هم هنوز معمول است- اقدامی بکنیم؛ باز در دام همان اشتباهاتی که دیگران کردند، بیفتیم. البته خانم‌های فرزانه و هوشمند در دانشگاه‌ها و محیط‌های فعالیت اجتماعی، علمی و دینی، همه وظیفه دارند؛ منتها شما که در جای حساسی مشغول به کار هستید، این توانایی را دارید که با قانون‌گذاری، کار را عملیاتی و اجرایی کنید؛ ولی آن‌ها می‌توانند فقط در سطح عمومی روی فرهنگ اثر بگذارند.

به نظر من وظیفه‌ای که الان وجود دارد، این است که شما بیایید مسائل را تقسیم‌بندی کنید؛ ببینید کدام مسائل اصلی است، کدام مسائل تبعی؛ چون اگر مسائل اصلی حل شود، مسائل تبعی به دنبال آن حل خواهد شد. اگر دیدید چیزی جزو مسائل اصلی نیست، آن را از حوزه‌ی فعالیت متمرکزِ همت‌طلب خود خارج کنید و به مسأله‌ی اصلی بپردازید. مثلاً در خلال همین جلسه‌ی ما، راجع به مسئولیت در وزارت یا ریاست جمهوری یا -اگر دست کم بگیرید و قناعت کنید- مسئولیت در سطوح میانی صحبت شد؛ من این را اصلاً جزو مسائل اصلی نمی‌دانم. بحث اینکه زنی وزیر بشود یا نشود، یا در مجلس عضو هیأت رئیسه باشد یا نباشد؛ این اصلاً مسأله‌ای نیست که ما آن را در قضیه زن‌ها تأثیرگذار بدانیم؛ به‌هیچ‌وجه این‌طوری نیست. شما ملاحظه بفرمایید، مثلاً در بنگلادش که این خانم سر کار است و قبل از او یک خانم دیگر مسئولیت داشته، مگر در برطرف کردن مشکلات زنان در کشور بنگلادش چقدر اثر داشته‌اند؟ یا قبل از انقلاب که در کشور سریلانکا نخست وزیر مقتدری سر کار بود، آیا مشکلات زنان در این کشور برطرف شده بود؟ یا در هند که خانم ایندیرا گاندی نخست وزیر بود، چقدر از این مشکلات کاسته شده بود؟ بنده ایشان را از نزدیک دیده بودم؛ زنِ خیلی فرزانه، عاقل و مقتدری بود و سال‌ها در مبارزات شرکت داشت؛ اما آیا در رفع مشکلات زنان کشور هند اثر گذاشته بود؟ البته من در این زمینه تحقیقی نکرده‌ام؛ جا دارد شما تحقیق کنید. آن‌طور که من دورادور نگاه می‌کنم، می‌بینم این‌ها هیچ اثری نداشته‌اند. بنابراین مسأله‌ی اصلی زن، این‌ها نیست. اینکه یک زن، معاون وزیر یا استاندار و یا سفیر بشود، مگر چقدر اثر دارد؟ مگر دنیا در خصوص رشد و تمییز یک کشور در برطرف کردن مشکل زن و مرد، به این چیزها نگاه می‌کند؟ مگر قضاوت دنیا درباره‌ی بنگلادش این است که این‌ها مسائل زن‌ها را حل کردند؟ مگر کشوری مثل امریکا، در طول این دویست سال چند نفر رئیس‌جمهور زن داشته است؟ خود آن‌ها مدعی همه‌ی دنیایند؛ اما به نظر من مشکلات زن‌ها در امریکا، اگر از جاهای دیگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. البته من در طول زمان آمارهایی دیده‌ام که نشان می‌دهد مسأله‌ی زن در امریکا، از کشور ما بسیار بدتر است؛ یعنی آن نقاط مورد توجه و حساسیت‌طلب بنده و امثال بنده و یقینا شما، در امریکا خیلی بیشتر است. من می‌گویم به مسأله‌ی اصلی نگاه کنید. مسأله‌ی اصلی، فرهنگ عمومی جامعه است. ما دچار یک مشکل فرهنگی هستیم.

البته من این نکته را هم در این‌جا مطرح کنم؛ ببینید، ما در اسلام قوانینی داریم که تبعیض بین زن و مرد را مشاهده می‌کنیم؛ مثل قانون ارث؛ «للذّکر مثل حظّ الانثیین». ممکن است از نظر کسانی این تبعیض مورد تردید قرار بگیرد. البته همه‌ی شما مطمئنّا مؤمن و متدیّن و پایبند احکامید؛ اما می‌خواهم پیشنهاد کنم بیایید آن چیزهایی را که در فقه مسلّم اسلامی و در ظواهر قرآن و حدیث، بین زن و مرد تمایز قائل شده است، کنار بگذارید و روی این‌ها بحث نکنید؛ بخصوص آن چیزهایی که در قرآن مورد تصریح است. البته این به معنای آن نیست که شما از حق زن دفاع نکنید؛ بلکه به این معناست که احتمال بدهید همین موارد، دفاع از حق زن است. برداشت‌ها مختلف است. الان ملاحظه می‌کنید که این خانم درباره طلاق دیدگاهی را درست نقطه‌ی مقابل دیدگاه رایج مطرح می‌کنند؛ در صورتی که تا الان بحث بر سر این بوده است که ما جلوی طلاق را بگیریم؛ الان همه دنیا هم همین را می‌گویند. در آن سفری که من به امریکا رفتم و در سازمان ملل سخنرانی کردم؛ چون بخشی از سخنرانی من مربوط به خانواده بود، به من اطلاع دادند که خیلی از تلویزیون‌های امریکا این بخش سخنرانی را مکرّر پخش کرده‌اند؛ زیرا مورد استقبال واقع شده بود. در مورد سخنرانی بنده، مصاحبه‌های مغرضانه و یک‌جانبه‌ای تهیه و پخش کردند؛ اما کسانی که خبرهای این سفر را دنبال می‌کردند؛ می‌گفتند قسمت مربوط به خانواده، مورد تأیید بسیاری از کسانی بود که با آن‌ها مصاحبه شده بود؛ یعنی آن‌ها تشنه‌ی این حرف‌ها بودند؛ در صورتی که ایشان می‌گویند ما بیاییم بگوییم طلاق در شرایطی خیلی هم خوب است؛ برای خاطر اینکه گاهی اوقات طلاق در زندگی وجود دارد؛ درحالی‌که ظاهرا صیغه‌ی طلاق جاری نشده است. من می‌گویم شما از کجا می‌دانید که در مسأله‌ی ارث -که ممکن است به نظر بعضی برسد که دارد به زن ظلم می‌شود- دیدگاه مترقّی و فکور و عمیقی پیدا نشود که نشان بدهد اتفاقا این هیچ ظلم نیست؛ یا همین‌طور در قضیه‌ی طلاق و قصاص و قضایای دیگری که وجود دارد؟ بالاخره قرآن است، سخن خداست، حکمت الهی است، حکمت نبوی است؛ شوخی که نیست؛ نمی‌شود به آسانی گفت که ما این‌طور می‌فهمیم؛ نه، پشت این آیات، حکمت‌هایی وجود دارد. گفت: «چُو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست». حالا اهل دل کجا، خالق دل کجا؟ بنابراین نمی‌شود گفت من این‌طور می‌فهمم؛ نه، این را کنار بگذارید و به مسائل دیگر بپردازید.

مکرّر به من توصیه می‌شود که به حوزه‌های علمیه بگویید روی این گونه مسائل کار کنند؛ اما تعداد این مسائل خیلی کم است. مسائلی که حوزه‌های علمیه در مورد خانم‌ها باید دنبال کنند، مسائل دیگری است. چند نفر از خانم‌های مجتهده -که خیلی هم خوب و فاضل هستند- بارها پیش من آمده‌اند و من مکرّر به آن‌ها گفته‌ام که در فصولی از فقه، شما می‌توانید مرجع تقلید باشید؛ من نمی‌توانم باشم؛ چون موضوع را اصلاً تشخیص نمی‌دهم و نمی‌توانم بفهمم؛ موضوع را شما می‌فهمید؛ این یک واقعیت است. سراغ این چیزها بروید و این‌ها را از حوزه‌های علمیه مطالبه کنید. یا معضلاتی که از لحاظ فرهنگی وجود دارد. اخیرا نامه‌ای برای من آمده است که آن را برای شما -کمیسیون خانم‌های مجلس- فرستادم تا شما روی آن فکر کنید. دختری از اهواز برای من نوشته که سی و چند سالش است؛ زمان جنگ، اواخر دبیرستان بوده یا درسش را تمام کرده بوده؛ اما به خاطر عشق به جنگ، ازدواج نکرده است. ما با این گونه معضل‌ها چگونه باید برخورد کنیم؟ مگر همین یک نفر است؟ همه‌ی این‌ها فرهنگ‌سازی می‌خواهد، و این کارِ شما و امثال شماست. البته نماینده‌ی مجلس، به حیث نمایندگی نمی‌تواند فرهنگ‌سازی کند؛ اما می‌تواند قانون‌گذاری و تمهید مقدمات کند؛ هرچند بعضی از شما -مثل خانم راکعی که شاعرند- می‌توانید فرهنگ‌سازی هم بکنید. بنابراین در این زمینه‌ها به مسائل اصلی بپردازید.

من مکرّر می‌بینم که خانم‌ها وقتی با من روبه‌رو می‌شوند، نگرشِ فمینیستی را نسبت به مسائل زنان رد می‌کنند؛ اما متأسفانه در عمل، حرف‌ها و گرایش‌ها، همان باد فمینیستی است که دارد این‌ها را می‌کشاند! چرا جنس‌ستیزی کنیم؟ آن شاعر بسیار برجسته‌ی زمان ما -رهی معیری- که غزل‌سرای خیلی خوبی است و من از غزل‌هایش خیلی خوشم می‌آید، شعری علیه زن‌ها سروده بود که از وقتی من این شعر را از او شنیده‌ام، اصلاً دلم چرکین شده است. یک نفر به زن این گونه نگاه می‌کند؛ نقطه‌ی مقابلش هم یکی بیاید و زن‌گرایی افراطی کند -ولو مردستیزی هم نکند- این هم غلط است. زن و مرد دو جنسند؛ خدای متعال این‌ها را آفریده تا مکمل هم باشند؛ تا با تفاهم و سکون و آرامشی که این‌ها ایجاد می‌کنند، جامعه‌ی اسلامی وجود داشته باشد. هرکدام از زن و مرد وظیفه‌ی اختصاصی دارند. زن -چه بخواهیم، چه نخواهیم- جنسی است که باید جنبه‌ی لطف و آرامش و رحمت و سکون را در جامعه تأمین کند. بچه‌ی پسر همیشه شیطان‌تر از بچه‌ی دختر است؛ آن‌هایی که بچه دارند، این را می‌دانند. خدای متعال در این جنس این گنجینه را گذاشته که هم خود زن و هم خود مرد به آن احتیاج دارند؛ ولی ما بیاییم این گنجینه را از او سلب کنیم و جنبه‌ی ستیزه‌گریِ مردگرایانه را به او منتقل کنیم؛ این کار چه لزوم و فایده‌ای دارد و چه افتخاری برای زن‌ها به وجود می‌آید؟

چند روز پیش از این، شعری را در نشریه‌ای می‌خواندم که متأسفانه نام شاعرش یادم نیست. مضمونش این است: می‌گوید خدا همه چیز را به همه کس نمی‌دهد؛ به یکی علم می‌دهد، به یکی هم پول می‌دهد. این نگاه خیلی عجیبی است؛ منظورم رندیِ شاعر و درک دقیق اوست. خداوند به یکی علم داده، به یکی هم پول داده؛ چرا کسی که خدا به او علم داده، باید به کسی که پول دارد، حسرت بخورد؛ اما کسی که پول دارد، به کسی که علم دارد، حسرت نخورد؟ آیا این جز از یک ضعف در نگرش ناشی می‌شود؟ وقتی یک استاد دانشگاهِ فاضلِ مسلط روی کرسی درس قرار می‌گیرد -به قول مرحوم آقا نجفی قوچانی- مثل کرسی سلطنت متمکّن می‌شود. واقعا اقتدار کرسی تدریس و پراکندن علم، بالاتر از اقتدار حکومت است؛ مگر این چیز کمی است؟ چرا ما این را دست کم بگیریم؟ چرا همه‌اش خیال می‌کنیم که اگر معاون وزیر، یا معاون استاندار یا فرماندار فلان شهر دوردست شدیم، ارزش پیدا می‌کنیم؟ من می‌خواهم شما این نگرش را در جامعه تصحیح کنید. البته من هیچ معارضه‌ای ندارم؛ بالاخره اگر پیشامدها به گونه‌ای شد و تصادفا زنی یک خرده بیشتر به حالات ماجراجویانه‌ی مردانه‌ی بخش سیاسی گرایش داشت و مهارت و زیرکی نشان داد، البته در جای خودش قرار بگیرد؛ هیچ مانعی ندارد. البته الان فرهنگ جامعه، مناسب این تغییرگرایی نیست.

شما که می‌خواهید در زمینه‌ی فرهنگ کار کنید -که توصیه من این است- باید در همه‌ی زمینه‌های فرهنگی کار کنید. بنابراین من یکی از کارهای اصلی خانم‌ها را تصحیح فرهنگ عمومی جامعه نسبت به زنان می‌دانم؛ آن هم نسبت به گرفتاری‌های اساسی جامعه‌ی ما در زمینه مسائل زنان -که این کار خیلی مشکل است- یکی هم مسأله‌ی قوانین است؛ همین مسائل عسر و حرج و امثال این‌ها؛ یعنی پیدا کردن گره‌ها و مشکلاتی که به‌طور روزمرّه در زندگی زن وجود دارد. مردی که زنش را می‌اندازد و می‌رود، این‌جا عسر و حرج به آن معنا نیست؛ چون عسر و حرجی که شما می‌گویید، ناشی از ازدواج است. آن چیزی که می‌تواند شرعا ازدواج را به هم بزند، عسر و حرجی است که ناشی از ازدواج باشد؛ این ناشی از رها کردن زن است؛ همان ایلاء که در قرآن چند آیه درباره‌ی آن وجود دارد.

چند روز پیش از این در یک بحث فقهی، این نکته را به مناسبت مطرح کردم که بعضی از قدما فتوا داده‌اند که اگر مرد چهار ماه زندگی را رها کند؛ نه حاضر باشد زن را طلاق بدهد، نه حاضر باشد به معنای حقیقی کلمه با او زناشویی داشته باشد؛ حاکم شرع او را به قتل می‌رساند؛ یعنی یک مجازات به این سنگینی برای کاری که خیلی هم به چشم نمی‌آید؛ اما بعضی‌ها ده سال است که زن و زندگیشان را رها کرده‌اند؛ گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است! به نظر من گره‌های ریزی که به وسیله‌ی قوانین اسلام باز می‌شود، این‌ها را باید دنبال کرد؛ این همان جایی است که حوزه‌های علمیه باید نگاهی نو و نگرشی کاملاً منطبق با مسائل داشته باشند....

 

منبع: نشریه پیام زن شماره ۱۱۸

پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای

دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • رهبر انقلاب: واقعا اگر زن‌ها به انقلاب نمی‌پیوستند، بدون شک این انقلاب اتفاق نمی‌افتاد.
  • رهبر انقلاب: چند نفر از خانم‌های مجتهده بارها پیش من آمده‌اند و من مکرّر به آن‌ها گفته‌ام که در فصولی از فقه، شما می‌توانید مرجع تقلید باشید؛ من نمی‌توانم باشم؛ چون موضوع را اصلاً تشخیص نمی‌دهم و نمی‌توانم بفهمم؛ موضوع را شما می‌فهمید؛ این یک واقعیت است.

کلیدواژه‌ها

استکبار جهانی

امام خمینی

انقلاب اسلامی

متن خام

امریکا

دفاع مقدس

1380

نظام جمهوری اسلامی

شهادت

1381

1378

1379

1361

1382

1374

دانشجو

اهل‌بیت

هنر

1395

تاریخ

فلسطین

1360

1388

1383

حوزه علمیه

قرآن

جوانی

فرهنگ عمومی

شورای عالی انقلاب فرهنگی

تاریخ اسلام

حکومت اسلامی

امام سجاد

وحدت

1372

1359

مصباح یزدی

علم‌آموزی

کربلا

نمازجمعه

ری‌شهری

ارتش حمهوری اسلامی ایران

1389

انجمن اسلامی

امام حسین

سیاست نه شرقی نه غربی

حج

مجلس شورای اسلامی

حدیث

ولی‌عصر

تقوا

امام زمان

1370

1358

1385

1366

جهاد تبیین

تهاجم فرهنگی

آزادی

دانشگاه اسلامی

تشکل‌های دانشجویی

اسرائیل

دانش‌آموزان

دولت

بسیج

جهاد دانشگاهی

مجلس خبرگان رهبری

زن

خانواده

فرار مغزها

1365

1367

1375

1363

1377

مؤسسه امام خمینی

تبیین

عدل

عدالت

بسیج اساتید

رمضان

سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی

اصفهان

تحقیق

فتنه 88

علامه سید محمدحسین طباطبایی

تولید علم

مسیحیان

وحدت حوزه و دانشگاه

نهاد نمایندگی

امام صادق

اسلام انقلابی

آل سعود

زبان فارسی

اقبال لاهوری

آیت‌الله سید محمود طالقانی

هفته وحدت

هاشمی رفسنجانی

خط امام

کتب درسی

قطعنامه ۵۹۸