روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

بیانات منتشر نشده امام خامنه ای پس از بازدید از دوّمین نمایشگاه دوسالانه نقاشی ایران - ۱۳۷۲/۱۰/۲۹

ثبت‌شده در جمعه، ۲۹ مهر ۱۴۰۱، ۰۱:۲۰ ب.ظ
بیانات منتشر نشده امام خامنه ای پس از بازدید از دوّمین نمایشگاه دوسالانه نقاشی ایران - ۱۳۷۲/۱۰/۲۹

حضرت امام خامنه‌ای، در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۷۲ از نمایشگاه دوسالانه نقاشی ایران بازدیدی به عمل می‌آورند و در پایان این بازدید، در جمع اساتید نقاشی بیاناتی می‌فرمایند که ««روشنی خورشید»» آن را منتشر می‌کند.

مخاطب: اساتید نقاشی

تاریخ: ۲۹ دی ۱۳۷۲

شرح:

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرحیم

در سال‌های اخیر، بنده از نمایشگاه‌های نقاشی متعدّدی بازدید داشته‌ام و همواره دشوارترین مرحله در این بازدیدها مرحله‌ی نهایی بوده است، یعنی همان مرحله‌ای که نوبت به قضاوت و اظهار نظر می‌رسد. حقیقت امر این است که من از نقاشی لذّت می‌برم و از جمله دوستداران این هنر می‌باشم. مشاهده‌ی این آثار، همیشه در وجودم نوعی التذاذ معنوی و انبساط روحی به وجود می‌آورد. باید متذکّر شوم که در این هنر از جمله‌ی اهل فنّ نیستم. و در برابر این آثار، خودم را مانند یک مخاطب عامی و ساده حسّ می‌کنم.

البته نکته‌ی مسلّم و بدیهی است که یک هنرمند هنگامی در کار هنری خویش صاحب توفیق محسوب می‌شود که زبان و روش هنری او چنان باشد که همه‌ی آحاد بشری توانایی بهره‌مندی از اثر او را داشته باشند و اثر او در گستره‌ی وسیعی الهام‌بخش و گویا باشد. اثر هنری باید از آن‌چنان قوّتی برخوردار باشد که پیام و زبان آن را هم خواصّ و اهل فنّ و اساتید آن رشته دریابند و هم انسان‌هایی که از دور دستی بر آتش دارند و از وقوف و اطلاع چندانی در آن هنر برخوردار نیستند بتوانند با تمسّک و استمداد از ذوق سلیم و فطرت الهی خود، زبان و پیام اثر را به خوبی دریابند. در نقاشی زبان پیام‌دهی، زبانی است رسا، گویا و موفّق.

به‌هرحال از دیدار این مجموعه‌ی هنری کمال استفاده نصیب من شد -این تمتّع و استفاده بدون توضیحات و تفاسیر هنرمندان حاضر در نمایشگاه چندان سهل و آسان نبود- و فهم و ادراک آثار ایشان تا حدودی میسّر شد.

آقای دکتر لاریجانی پیش از سخنان من به نکته‌ای در باب هنر دوستی بنده اشارت داشتند، که مایلم شخصا دراین‌باره صحبت کنم.

بنده به حقیقت و جوهره‌ی هنر اصیل احترام می‌گذارم و حقیقت هنر را شایسته‌ی تکریم و تجلیل می‌دانم.

این اظهار لقلقه‌ی لسان نیست، حرف دل است و تکریمی از سر تظاهر و تصنع و صرفا زبانی نیست، بلکه تکریمی است برآمده از علم و برخاسته از احساسی صادق و راستین. احساس تکریم من در برابر هنر دو منشأ دارد. منشأ اول شخصی است؛ یعنی، به ذوقیّات خودم مربوط می‌شود؛ به همان اموری که نامش دلبستگی‌های هنری است. هر انسان صاحب ذوق متمایل به زیبایی‌ها ست و از مشاهده و درک آن‌ها نوعی التذاذ معنوی نصیبش می‌شود. در این عرصه انسان نازل‌تر از اشتر نیست. حتی حیوانات نیز در مراتبی محدود و نازل مجذوب زیبایی‌ها می‌شوند تا چه رسد به انسان که از قوه‌ی شگفتی در درک زیبایی برخوردار است. هنر به یک معنا متصدّی انتقال و بیان زیبایی‌ها ست. البته این، تمام وظیفه‌ی هنر نیست. ولی این انتقال هنرمندانه‌ی زیبایی، از جمله اموری است که هنر متکفّل آن است و لذا اگر کسی از رؤیت اثر هنری محظوظ شود امری غریب و شگفت نیست. این حدّاقل واکنشی است که فطرت ما در برابر این آثار از خود نشان می‌دهد. و این حداقلی است که می‌توان از انسانی صاحب ذوق و فطرت سلیم انتظار داشت.

هنر می‌تواند مایه‌ی انبساط خاطر و تفرّج روح و روان باشد. برای من که این‌گونه است. نقاشی هم به عنوان هنری در میان هنرهای دیگر می‌تواند اثری فرح‌بخش و جان‌فزا داشته باشد. من با هنرهای دیگری مأنوس هستم که مایه‌ی شادی خاطرم را فراهم می‌آورند. شعر و آثار ادبی مانند رمان و قصّه چیزهایی هستند که من با آن‌ها مأنوس هستم و به صراحت می‌گویم که آنات و لحظاتی در زندگیم وجود دارد که از قیل‌وقال ایّام به آن‌ها پناه می‌برم. با این انبوه اشتغالات سنگین و طاقت‌فرسایی که جان و روان ما را به خود مشغول می‌کند، مجال و فرجه‌ی تمدّد اعصاب و انبساط خاطر امثال ما همین امور هنری است، که بسیار مغتنم و مفید و نیکو هستند.

اما منشأ دومی که موجب عزّت و تکریم هنر می‌شود، شخصی نیست، امری است اجتماعی و عام. من به هنر عمیقا به عنوان یک نهاد عام انسانی معتقدم. نهادی که نمی‌توان آن را از ساختار یک جامعه‌ی پویا و انقلابی منفکّ نمود. جامعه‌ای که در حال رشد و تحوّل بنیادی است محتاج هنر است. بخصوص اگر در این میان صحبت از جامعه‌ای باشد که دارای پیام ویژه‌ای است. پیامی نو برای تمامی انسان‌های عصر معاصر. حالا اگر بخواهیم در باب هنر در چنین جامعه‌ای اظهار نظر کنیم متوجّه می‌شویم که هنر در چنین جامعه‌ای فقط امری مستحب نیست، بلکه از جمله ضروریات لاینفکّ به شمار می‌آید که از آن گریزی نیست، و نیازی است اساسی که باید برآورده شود.

ما امروز تجربیات و یافته‌های تازه‌ای داریم و دنیا نیازمند شنیدن سخنان ماست. انتقال این دستاوردها برای بشر امروز، امری است اساسی و ضروری و این فریضه‌ی انسانی و اسلامی همگان و لا جرم هنرمندان نیز هست.

وقتی که می‌گوییم «جامعه‌ی نوین ایران» ، باید ویژگی‌ها و امتیازات چنین جامعه‌ای را مدّ نظر داشته باشیم. برادران و خواهران عزیز، ما امروز نظامِ حکومتیِ جدیدی را پی افکنده‌ایم که ماهیتی به کلّی دگرگون دارد. این نظام متّکی به قهر و غلبه و قدرت‌نمایی نیست. نظامی است متّکی به یک اعتقاد و فکر که آمال و آرزوهای خیل کثیری از انسان‌ها را تحقّق می‌بخشد. این نظام نوین اداره‌ی کشور دستاوردهای عظیمی داشته است. نظام الهی ما، این انقلاب زنده و پویا، بانگ مقابله با استکبار جهانی را سر داده و در برابر قدرت‌طلبی آن‌ها ایستاده است. این استقامت و استواری ملّت ما پیام بزرگی است که باید به گوش عالمیان برسد. پیام احترام و عزّت نسبت به انسان و انسانیّت، احترام به معنویّت و اجتناب از جاه‌طلبی و غرق نشدن در مادیّت و زرق‌وبرق دنیا.

با دقّت و تعمّق در صحنه‌ی آشفته سیاست جهان معاصر و تقسیم قدرت در آن، به ضرورت دگرگونی پی می‌بریم. قدرتمندان امروز عالم و مجموعه‌ها و شبکه‌هایی که پشتیبان آن‌ها هستند، کیستند؟ و چه می‌کنند؟ نقش ملّت‌ها در غوغای سیاست‌بازی امروز دمکراسی‌های غربی تا چه حدّ است؟ اعمال قدرت و شیوه‌های سرکوب چه اَشکالی به خود می‌گیرد و این قدرت علیه چه کسانی به کار می‌رود؟ پاسخ به این سؤالات و یافتن مصادیق آن‌ها برای انسان بیدار چندان دشوار نیست. جنگ بالکان، جنایت و قساوت و نسل‌کشی مردم ستمدیده‌ی بوسنی، فلسطین، کشمیر و سرکوب وحشیانه‌ی اسلام‌خواهی در دیگر نقاط عالم، حقایق تاریخی غیر قابل انکاری است که ما شاهد آن هستیم. تقسیم قدرت در جهان امروز که اقتدار و سروری و سلطه بر دیگر ملّت‌ها در آن یک ارزش و اصل مسلّم فرض می‌شود، بسیار دردآور است. در نظام‌های به اصطلاح دمکراتیک غربی مثل امریکا، قدرت در دست کیست و تقسیم قدرت به چه اموری وابسته است؟ بی‌رحمی در این نظام‌ها نقاب عوض کرده است تا به خیال خودشان آثار ظلم و قساوت و بی‌عدالتی از دید صاحبنظران پنهان بماند. شکل بی‌عدالتی و ظلم در نظام آن‌ها از حالت سابق (بریدن گوش، زبان و تازیانه زدن) بیرون آمده است و امروز مصداق بارز ظلم این‌ها نیست. نظام آن‌ها دیگر به آن شکل آشکار، مثل ناصرالدّین شاه و رضاخان عمل نمی‌کند که سیاهچال بسازند و آدم‌ها را در آن حبس و شکنجه کنند. ذکاوت و زیرکی شیطانی این‌ها برتر از سلاطین منفور ماست. باید پرده از چهره‌ی جنایات نوین این جوامع باصطلاح دمکراتیک کنار برود. بیان صورت‌های جدید اعمال بی‌عدالتی و اشکال پیچیده‌ی ظلم و جنایت از وظایف هنرمندان این مرز و بوم است.

در جامعه‌ی ما این ارزش‌ها و مفاهیم زنده و پُرقوّت است. محض نمونه، شما از سر تأمّل و بصیرت به مفاهیم و ارزش‌های برخاسته از هشت سال دفاع مقدّس نظر کنید؛ مفاهیم اصیل و گران‌سنگی چون ایثار و اخلاص و اعراض از دنیا و ما فیها و دل سپردن مطلق به ایمان. این مفاهیم در میان ملت ما ریشه دوانده و بسیار قوی است. دنیای امروز محتاج این مفاهیم است. این پیام ما برای دنیا است و سنگینی این رسالت بر دوش متفکّران و هنرمندان است. پیشینه‌ی تاریخی ما نیز حکایت از مجد و عظمت و سرافرازی می‌کند. ذخایر عظیم معنوی و فرهنگی ما در دنیا کم‌نظیر است. متأسّفانه وقتی سخن از ذخایر ملّی به میان می‌آید، بیشتر به یاد نفت و گاز و مس می‌افتیم و از ذخایر فرهنگی کشورمان غفلت داریم، ذخایر عظیم فرهنگی و انسانی ما بی‌شک فوق‌العاده است. منظور من تاریخ «ایران بعد از اسلام» است که اقتدار نیز با فرهنگ همراه است و موازنه دارد. سلطان محمود با فردوسی، سلجوقیان با خواجه نظام‌الملک و ایران ویران شده در عهد حمله‌ی مغول با خواجه نصیرالدین طوسی، شمشیر همه‌جا با کتاب همراه می‌شود. و این امر پیش پا افتاده و ساده‌ای نیست. کدام ملّت را در تاریخ سراغ دارید که تا این حدّ برخوردار از اقتدار معنوی و روحی باشد که بتواند سلاطین شمشیر به دست و سفاک را این‌گونه مقهور فرهنگ و معنویت خود کند؟

این قدرت فرهنگی و معنوی چنان عظمتی داشته است که بعد از گذشت هزار سال، حکمت فردوسی و خواجه نصیر و نظام الملک و غزالی و دیگر متفکّران هنوز باقی مانده و منشأ آثار و برکات کثیری است. ملّت ما چرا نباید به گذشته‌ی پُرافتخار خود ببالد و چرا این آثار عظیم فرهنگی در معرض دید انسان امروز قرار نگیرد؟ حال آنکه نورسیدگان و نوکیسه‌های عرصه‌ی معرفت و فرهنگ دنیا، داشته‌ها و سنّت‌های سطحی خودشان را حتّی اگر مربوط به دوران توحّش هم باشد به رخ ما می‌کشند. حتّی سنّت‌های مربوط به قرون وسطی را مورد توجّه قرار می‌دهند. دوره‌ای که در تاریخ به سیاهی و قساوت و جهل ثبت شده است. اخیرا کتابی از ویکتور هوگو خواندم. من به ویکتور هوگو به خاطر کتاب بینوایان ارادت بسیار داشته و او را نویسنده‌ای بزرگ و انسان دوست می‌دانم. با وجود این، کتاب مذکور که داستانی است درباره‌ی سرزمین نروژ باعث تعجّب من شد. در این کتاب آن‌چنان از گذشته‌ها و سنّت‌های اروپایی و علی‌الخصوص نروژ و فرانسه با عظمت و تجلیل یاد می‌کند که من متحیّر شدم که عظمت این امور در چیست و این مایه از تکریم و اعزاز چه معنی دارد. غربی‌ها این‌طور هستند. هر امر کوچک و بی‌اهمیتی را در تاریخ خودشان بزرگ کرده و با آب و تاب تحویل دنیا می‌دهند. ما که دارای گذشته‌ی فرهنگی حقیقتا پُرافتخاری هستیم چرا نباید مباهات کنیم و سرافراز باشیم؟ ما ارزش‌های خاصی در فرهنگ انقلابمان داریم که در تاریخ بی‌بدیل و یکه می‌باشند و نیز ارزش‌هایی که مربوط به تاریخ طولانی «ایران اسلامی» است. اسلام تنها نمی‌گویم چون همه‌ی مسلمانان در این افتخارات شریک نیستند و ایران تنها هم نمی‌گویم، مبادا این نکته القا شود که اسلام در این افتخارات و مواریث فرهنگی مؤثّر نبوده است. من وقتی از گذشته‌ی ایران یاد می‌کنم غرضم «ایران بعد از اسلام» است که در دنیای امروز مهجور است و مسکوت نگاه داشته می‌شود؛ وگرنه دوره‌ی هخامنشی و ساسانی را غربی‌ها بهتر از هرکس می‌شناسند و ارج می‌نهند. آن بخش از تاریخ ما را که حاضر به پذیرش آن نیستند و مورد نکوهش قرار می‌دهند، تاریخ بعد از اسلام است. این‌جا اهمیّت نکته‌ای که قبلا متذکّر شدم آشکار می‌شود. منظور هنر به‌منزله‌ی امری ضروری و ناگزیر است. من بر قابلیت هنر به‌منزله‌ی امری بی‌بدیل و ممتاز تأکید می‌کنم.

برای بیان این ارزش‌ها و حقایق مکتوم در دل تاریخ «ایران اسلامی» و تفهیم صحیح آن به بشریّت هیچ وسیله‌ای توانمندتر و کارآمدتر از هنر نیست. بنده هم به عنوان یک مسلمان ایرانی و انقلابی، کسی که دلبسته‌ی این نظام الهی، این آب و خاک، این فرهنگ و این تاریخ است و نیز به عنوان یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی به جامعه‌ی هنری ارادت و علاقه دارم و اگر برخلاف این بود، جای شگفتی داشت.

حالا نوبت شما عزیزان است و این وظیفه‌ی ایمانی و انسانی شماست که جهت ابلاغ این پیام، تلاش همه جانبه داشته باشید. شما رساترین شیوه را برای تفهیم و تفاهم پیشه‌ی خود ساخته‌اید. زبان نقاشی زبانی است که حدّ و مرز جغرافیایی نمی‌شناسد. امثال من هر قدر هم که فصاحت و بلاغت به خرج دهند از محدودیت‌های خاصّی برخوردارند و حوزه‌ی تخاطب زبانی‌شان محدود است، ولی زبان هنر نقاشی، زبانی است که در هر گوشه‌ای از دنیا که ارائه شود، قابل فهم و استفاده می‌باشد. موسیقی نیز از این امتیاز برخوردار است.

آثار هنری، زبانی را به کار می‌گیرند که بین‌المللی است. البته استعداد فهم آثار هنری نیز در این میان حائز کمال اهمیّت است و بدون آن ایجاد ارتباط ممکن نیست. حال که شما هنرمندان، واجد این فنّ شریف هستید، وظیفه‌ی رساندن پیام فرهنگ این مرزوبوم بر دوش شماست.

من از مشاهده‌ی این همه آثار ممتاز که بازگو کننده‌ی ویژگی‌های فرهنگی ما از قبیل، مقوله‌ی شهادت، ایثار و عرفان هستند، بسیار خوشحال شدم و احساس کردم که شما نیز دلبسته و شیفته‌ی آب و خاک و سنّت‌های ایران اسلامی هستید. ایرانی که امروز همان زورمداران بی‌منطق دنیا مجبورند در برابر عظمت، شجاعت، شهامت و استقلالش سر تسلیم فرود آورند. شکر این نعمت بر عهده‌ی همگان است. بنده نسبت به شما عزیزان هنرمند، اخلاص نظر دارم و مایه‌ی هنر برایم بسیار عزیز است و هرکس برخوردار از این متاع ارجمند باشد مورد علاقه‌ی صمیمانه‌ی من است. این ظرف به خاطر آن مظروف که هنر باشد عزیز و گرامی است. برای همه‌ی هنرمندان ایران عزیز آرزوی توفیق می‌کنم. ان‌شاءالله در انجام رسالت هنریتان همواره مؤیّد و موفّق باشید.

والسلام‌علیکم‌ورحمه‌الله

 

منبع: فصلنامه هنر، شماره ۲۴ صفحه ۵

دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • رهبر انقلاب در بازدید از نمایشگاه دوسالانه نقاشی: مشاهده‌ی این آثار، همیشه در وجودم نوعی التذاذ معنوی و انبساط روحی به وجود می‌آورد
  • رهبر انقلاب: من به هنر عمیقا به عنوان یک نهاد عام انسانی معتقدم./ جامعه‌ای که در حال رشد و تحوّل بنیادی است محتاج هنر است.
  • رهبر انقلاب: برای بیان ارزش‌ها و حقایق مکتوم در دل تاریخ «ایران اسلامی» و تفهیم صحیح آن به بشریّت هیچ وسیله‌ای توانمندتر و کارآمدتر از هنر نیست.