بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با وزیر و مسئولان بخش تعاون کشور - ۱۳۷۷/۲/۲۱
در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۷ وزیر و مسئولان بخش تعاون کشور به حضور حضرت امام خامنهای میرسند و از بیانات ایشان بهرهمند میگردند. ایشان در این دیدار به اهمیت عدل در نظام جمهوری اسلامی اشاره میکنند و نگرانی خود را از وضع سیاستهای اقتصادی بدون در نظر گرفتن مفهوم عدالت بیان میکنند. به بهانهی سیزدهم شهریور ماه، روز تعاون، «روشنی خورشید» متن منتشرنشدهی این بیانات را منتشر میکند.
مخاطب: وزیر تعاون، معاونین و مسئولان بخش تعاون کشور
تاریخ: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۷
شرح:
[بسماللهالرّحمنالرّحیم]
به برادران و خواهران عزیز خوشآمد و خسته نباشید میگوییم؛ به خاطر اینکه شما کار بسیار مهم و نو و پرفایده و پُرکششی را در پیش گرفتهاید. بله، همانطور که آقای حاجی(۱) فرمودند، -درست است- بخش تعاون هم میتواند از لحاظ اقتصادی و اجتماعی، و حتی از لحاظ سیاسی برای کشور خیلی تعیینکننده باشد، و هم درعینحال تاکنون مظلوم و مغفولٌعنه واقع شده است؛ این حقیقتی است.
در سال هفتاد بود که وزارت تعاون تشکیل شد؛ درحالیکه اصلا ایجاد تشکیلات جدید در کشور، در حقیقت یک چیز رد شدهای بود؛ آن هم در حد وزارت. این نشاندهندهی آن بود که تعاون، مورد قبول و اعتقاد و اذعان حقیقی مسئولان کشور است. این وزارت به وجود آمد و تا حالا هم خوب کار کردهاند. واقعا از کاری که شده، من نمیتوانم هیچ شکایتی داشته باشم؛ لیکن اعتقادم این است که اگر بخواهیم تعاون جایگاه خودش را از لحاظ اقتصادی، بخصوص در وضع کنونی کشور پیدا کند، بایستی ما حداقل ده برابر وضع فعلی، رشد و گسترش و کیفیت برای مجموعهی تعاونی کشور در نظر بگیریم؛ یعنی هدف را باید ده برابر این قرار داد.
البته منظوم این نیست که از لحاظ تعداد افرادی که در کشور عضو مجموعهی تعاونی میشوند، لزوما ده برابر این مقداری باشد که الان هست؛ لیکن از لحاظ محصول، از لحاظ کیفیت و از لحاظ پیدا کردن مناطق نو برای فعالیت تعاونی -مناطقی که اصلا مورد توجه قرار نداشته؛ و بعضی از آنها در صحبتهای آقای حاجی بود- مجموعا باید ده برابر کار بشود. منظورم در یک برنامهی بیست ساله نیست؛ بلکه اگر تلاش و همت کنید، در همین برنامهی سومی که در آیندهی نزدیک در انتظارش هستیم، واقعا شما میتوانید اینگونه برنامهریزی کنید.
ببینید عزیزان من! اساس در نظام جمهوری اسلامی، عدالت است. بارزتر از همهی آرمانها و مقاصد اهداف نظام اسلامی، «عدل» است هرکس این را قبول ندارد و شک دارد، کافی است که به آنچه دربارهی تشکیل نظامی بر مبنای حاکمیت دین در قرآن و در حدیث و در کلمات بزرگان آمده است، مراجعه کند. نگاه کنید ببینید، آن چیزی که بیشتر از همه تکرار میشود چیست؟ این دلیل اهمیت آن است. بدیهی است که در یک نظام اسلامی و دینی، همهی مردم بایستی به سمت دینداری، خداپرستی، عبادت خدا و اخلاق حسنه پیش بروند. شکی نیست. لیکن این موضوع در آثار اسلامی، کمتر از موضوع «عدالت» مورد تأکید قرار گرفته است. در قرآن، وقتی که میفرماید ما پیامبران را فرستادیم، بعد میگوید «لیقوم النّاس بالقسط» هدف، قسط است. قسط، یعنی زندگی عادلانه.
فرستادن پیامبر، مبدأ کار است. خدا قضیه را اینگونه شروع کرده است: «لیقوم النّاس بالقسط» ولی منتها هم اینگونه است که خدا امام زمان را میفرستد، تا «یملأُ الله بهِ الأرضَ قسطاً وَ عدلاً کما ملئت ظلماً و جورا» . بنابراین منتها هم قسط و عدل است. البته رونق و شکوفایی اقتصادی و مسایلی از این قبیل، همهاش چیزهای خوبی است و کسی مخالف اینها نیست؛ اما به شرطی که آن هدف اصلی در میان اینها گم نشود.
ببینید عزیزان من؛ آن اقتصاد و آن سیستمی در دنیا که نتیجهاش وضع اقتصادی کنونی کشور ایالات متحدهی امریکا بشود، از نظر اسلام مردود است؛ من این را صریح عرض میکنم. چرا؟ برای خاطر اینکه علیرغم آنکه کشور امریکا، کشوری ثروتمند است، سرمایههای زیاد دارد، به وسیلهی آن ثروت توانسته است علم را پیشرفت بدهد، توانسته است کارهای زیادی مطابق نفع خودش انجام بدهد، قدرت و نفوذ سیاسی درست کند، اما در آنجا «عدل» قربانی شده است؛ یعنی آنجا «عدالت» حاکم نیست.
این آزادیای که شما میشنوید، در دنیا گفته میشود، و امروز هم امریکاییها پرچمدار این آزادی هستند، مفهوما و مصداقا با آن آزادیای که من و شما به آن معتقد و دلبسته هستیم، بهکلّی متفاوت است؛ آن یک چیز دیگر است. آزادیای که در اعلامیهی استقلال امریکا در دویست سال پیش از این آمد که برایش هم جنگیدند، مبارزه کردند و کشتههای زیادی هم دادند، بعد هم پای آن امضای شد و نظام امریکایی فعلی به وجود آمد، آن چیزی نیست که دل من و شما برایش میتپد و دنبالش هستیم.
معنای آن آزادی این است که یک فرد در تصرفات زندگی خودش اعم از اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هیچ قید و بندی ندارد؛ مگر قانون. البته قانون را هم همان کسانی مینویسند که این اختیارات در دست آنهاست؛ یعنی سرمایهداران درجهی یک امریکا هستند که قانون را مینویسند نه تودهی مردم. بنابراین آن قانون به نفع همین ترکتازی است. لذاست که آنجا اگر کسی به درهمی از مال دیگر[ی] تجاوز کند و آنها بتوانند به او دست پیدا کنند، مستوجب اشد مجازات است. چرا؟ چون به ثروت کسی تعدی شده است. این مربوط به امروز هم نیست. تمام این دویست سال همینطور بوده است. هرکس(۲) این را قبول ندارد، برود ادبیات و معارف امریکا را نگاه کند.
ببینید، این، آن چیزی نیست که ما به آن معتقدیم. ما اینجا میگوییم: «من بات شبعان و جاره جائع فلیس بِمُسلم» . یعنی جنابعالی که پول را با دسترنج خودتان پیدا کردهاید و در حال سیری خوابیدهاید، اما همسایهی شما گرسنه است، میگویند شما مسلمان نیستید؛ یعنی از این محدوده[ی اسلام] خارجیم. آن منطق، این حرفها را قبول ندارد. آن منطق میگوید: آقا گرسنه است، برود زحمت بکشد، تلاش کند، بدود؛ و اگر نتوانست بمیرد، من چه کنم؟!
البته آنجا کسانی هستند که ممکن است ترحّم و محبت بکنند؛ اما کسانی هم هستند که ممکن است نکنند. هیچ الزامی وجود ندارد. ولی اینجا الزام وجود دارد. اینجا منطق آزادی به هیج وجه اجازه نمیدهد که شما حرکت و سیاستی را در کشور شروع کنید که لازمهی آن سیاست، عبارت باشد از اینکه عدهای زیر دستوپا له و نابود بشوند؛ مثلا تولید ناخالص ملی پنج برابر بشود، لیکن فقرا هم دو برابر بشوند! ما این را اجازه نداریم، ما نمیتوانیم این را قبول بکنیم. این جزو ارکان نظام اسلامی و جزو معارف اسلامی نیست، بلکه ضد آن است. بنابراین اساس در همهی کارها، عدالت است. آن چیزی که در تمام دوران مسئولیتم مایهی نگرانی من بوده، این است که خدای نکرده ما سیاستی را در مسایل اقتصادی اتخاذ کنیم که این سیاست، مسألهی «عدل» را نادیده بگیرد.
البته عدل، جنبهی اقتصادی محض ندارد. در عدل، همهی جنبههای زندگی بشر هست؛ جنبهی اقتصادی هم در آن هست. خلاف عدالت است که در جامعهای، عدهای از موجودی آن بیدریغ استفاده کنند، و عدهای هم دستشان به کمترین حد مورد نیاز نرسد. این افظع و زشتترین شکل بیعدالتی در یک نظام اسلامی است.
من وقتی در وضع کشور خودمان نگاه میکنم، میبینم یکی از چیزهایی که میتواند جلوی این بیعدالتی را به شکل منطقی و اصولی سد کند، همین کار تعاونی است. به همین خاطر است که من به تعاون اعتقاد دارم، نه از باب اینکه دنیا تعاون را پذیرفته، یا فرضا فلان کشورها تعاون میکنند؛ نه، آنها برای خودشان میکنند، ما هم برای خودمان میکنیم، ما کشور خودمان، مردم و تاریخ و فرهنگ و معارف خودمان را داریم، آنها هم برای خودشان دارند. ممکن است آنها کاری بکنند که ما آن را رد کنیم. پس، از این باب نیست، از این باب است که من میبینم در این وضعی که متأسفانه گرفتارش هستیم، تعاون در کشور ما میتواند سرانگشت گرهگشایی باشد.
البته ما بعد از انقلاب تلاش زیادی کردهایم. آقای حاجی از مرحوم شهید بهشتی اسم آوردند. بعد از انقلاب، واقعا مرحوم شهید بهشتی... (۳) فقط این نبود؛ بلکه ایشان در خیلی از مناطق دیگر هم همین نیت را داشت، و بسیاری دیگر هم بودند که با ایشان همکاری میکردند. با اینکه این همه تلاش شده، درعینحال شما میبینید که امروز مناطق محروم و آدمهای محروم فراوان داریم. امروز من آماری را که یکی از مسئولان ما اعلام کرده بود، در روزنامه خواندم. او گفته بود که یک چهارم بچههای این کشور، از سوء تغذیه رنج میبرند! علیرغم این همه تلاش و این همه زحمت، اینگونه چیزها اصلا زندگی را بر انسان سخت میکند.
به نظر من، یکی از راهحلها و اساسیترین و منطقیترین و بنیادیترین کارهایی که میتواند در این کشور برای استقرار عدالت انجام بگیرد، «تعاون» است. این یک بعد قضیه است و خوشبختانه بعد دیگر قضیه این است که همین تعاون میتواند کشور را -بخصوص امروز- از لحاظ اقتصادی هم نجات بدهد.
همهی شماها میدانید که ما امروز مشکل کمبود درآمدها را داریم. ما به عنوان یک ملت آزاد، شجاع، فداکار و هوشمند و کشوری که قابلیت خودش را در دنیا نشان داده است، منتظر ننشستهایم که دیگران بیایند از ما تعریف کنند و بگویند شما چنین و چنانید. ملت ما خودش با قدرت بازو و پنجهی خودش نشان داد که ملت قابلی است؛ اما درعینحال این ملت با این عظمت، همهی هست و نیستش بسته به این است که پشت پردهی سازمان اوپک چه میگذرد! ببینید برای یک کشور چهقدر سخت است.
اگر فرض کنیم قدرتی در دنیا، با چند تا از گردن کلفتهای اوپک جفتوجور کردند، برای خاطر اینکه صنعت نفت امریکا، یا موجودی ذخایر چاههای نفت امریکا، یا مسایلی از این قبیل، نجات پیدا کند، و گفتند باید تولید اضافه بشود؛ اگر شد، ما محکومیم که مثلا نفتمان ناگهان از هجده دلار، به یازده دلار بیاید! الان داریم نفتمان را حدود یازده دلار میفروشیم، نفتی که اگر بخواهند عادلانه محاسبه کنند نه عادلانهی به معنای حقیقی، یعنی به حسب آنچه که امروز در دنیا میگذرد، اقلا هر بشکهاش با احتساب تورمهای جهانی، و با قیمتهایی که در دنیا وجود دارد، صد و ده دلار قیمت دارد! اگر این نفت در دست ما نبود، بلکه در دست امریکاییها بود و ما میخواستیم بخریم، بلاشک یک بطری پنج لیتری یا دو لیتری آن را هم با قیمت صد و ده دلار به ما نمیدادند! حالا بشکهی نفت ما را برمیدارند میبرند و اینچنین مبالغ بخسی را میپردازند. این برای یک کشور سخت است! و آن قیمتگذاری اوپک است!
من با مسئولان کشور، با رئیسجمهوری محترم، با مسئولان محترم دولت -چه اقتصادی و چه دیگران- بارها این را تکرار کردهام و گفتهام که نقطهی بنبستشکنمان، عبارت است از ایجاد اشتغال، آن هم از منابع نو؛ و «تعاون» میتواند یک بازوی قوی در این راه باشد. حالا مثلا شما به منطقهی دریا بروید، ببینید چهقدر تعاونیهای خوب میشود فراهم کرد؛ بینهایت میشود میگو و ماهی تولید کرد. سراغ صادرات میوه و کارهای پشتیبانی و بستهبندی و کمپوت و آبمیوهگیریاش بروید، ببینید بینهایت میشود کار انجام داد. سراغ سرزمینهای کشاورزی بروید. شما به خوزستان میروید؛ خوزستان بسیار خوب است. همانطور که گفتید، بنده هم به مسایل خوزستان علاقه دارم؛ چون دیدهام که مسایل آنجا چقدر دشوار است. اما همین بیخ گوش خودمان، این صحراهای جلوی ساوه و قزوین آماده است. شما واقعا تبلیغات کنید و دنبال این قضیه بروید، یا کسانی را وادار کنید که بروند ده هکتار، بیست هکتار زمین بگیرند و دولت این را هماهنگی کند، به آنها وام و امکانات بدهد، آن یارانهای را که ما داریم جای دیگر میدهیم، اینجا بدهیم، بیایند این دشتهای وسیع و حاصلخیز و خیلی خوب را آباد کنند؛ مناطق جدید اینهاست.
مسألهی کشاورزی مهم است، مسألهی دامداری مهم است. توجه به مسایل دریا و مسایل کارهای دستی خانگی بسیار بسیار مهم است. حمایت شما از این قالیبافها، کار بسیار مهم و برجستهای است. این مسألهی قالیبافی را نباید دستکم گرفت؛ چیز بسیار مهمی است. به نظر من، اگر در این کارگاههای قالیبافی، سه کار انجام بگیرد، بسیار خوب است: یکی اینکه در آن منطقهی کار، ورزش اجباری بشود، مثلا یک ساعت ورزش کنند. صاحب کار، بچههایی را که آنجا کار میکنند، اجبار کند که ورزش کنند. یکی اینکه یک وعده غذای خوب به آنها داده بشود. یکی هم اینکه در محل نشستنشان آسایش داشته باشند. به نظر من، اگر بچهها هم بروند کار کنند نه بچهی کوچک؛ همین دختران جوانی که میروند با این سه کار، دیگر مشکلی به وجود نمیآید. اساس کار این است.
قالیبافی، کار خیلی خوبی است، یک هنر دستی است؛ هم پول درمیآورد، هم هنرمندی است، هم ابتکار آن سرانگشت ظریف دختران جوان ماست، و هم میتواند کارهای مهمی انجام بدهد؛ منتها چون این کارها نمیشود، آنها مشکلات پیدا میکنند؛ آنوقت ما متحیر میمانیم که باید با آنها چه بکنیم! سراغ این کارها بروید. با وزارت صنایع، با بانک مرکزی، با وزارت دارایی، با وزارت بازرگانی، با وزارت کشاورزی بنشینید این مسایل را حل کنید.
مشکل تعاون را واقعا پیش ببرید. من سخنرانی شما (۴) را در نماز جمعهی گذشته گوش میدادم. آن آمار و مقایسهای که شما کردید، حقیقتا آدم را خیلی خوشحال نمیکند؛ که مثلا پنج هزار تعاونی بوده، حالا ده هزار تعاونی شده است. من توقع دارم شما بگویید که پنج هزار تعاونی بوده، حالا پنجاه هزار تعاونی شده است. آدم اینگونه انتظار دارد شما آقایان بروید یک حرکت بزرگ را انجام بدهید. حالا که آمدید مشغول این کار شدید، واقعا بروید بنبستگشایی کنید. یکی از کارهای مهم هم همین تبلیغات است. از حرفهای من هم هر مقداری که به نفع این کار شماست، پخش بشود ولی شما به این اکتفا نکنید؛ بروید با صدا و سیما در میان بگذارید؛ ده فیلم داستانی شیرین کوتاه ده دقیقهای در زمینهی تعاون درست کنید، تا هر جوانی وقتی که نگاه کرد، تشویق و ترغیب بشود.
این هنرمندان ما باید همین کارها را بکنند. هنر ملتزم و متعهد، یعنی این. بعضی خیال میکنند که معنای «هنر متعهد» و «هنر اسلامی» این است که مرتب نماز جماعت بخوانند! حالا همهاش هم لازم نیست؛ نماز هم یکی از آنهاست. اگر هنرمند این کار را کرد، این میشود هنر متعهد، هنر ملتزم، و هنرمند نظامی اسلامی. هنرمندان واقعا کار کنند. افراد را تشویق و ترغیب کنید، تا بلکه انشاءالله بتوانید این کار را انجام بدهید؛ ما هم دعا میکنیم...
پانوشت:
۱- مرتضی حاجی، وزیر وقت تعاون ۲- در منبع اصلی: هیچکس ۳- اشاره به سخنان آقای حاجی ۴- آقای حاجی، وزیر تعاون وقت
منبع: فصلنامه تعاون و کشاورزی؛ شماره ۸۰ اردیبهشت ۱۳۷۷ ص ۴
پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنهای