روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با اساتید و دانشجویان بسیجی - ۱۳۸۳/۶/۹

ثبت‌شده در شنبه، ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۱۲ ب.ظ
بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار با اساتید و دانشجویان بسیجی - ۱۳۸۳/۶/۹

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز نهم شهریور ماه ۱۳۸۳ مصادف با سالروز ولادت امیرالمؤمنین در دیدار اساتید و دانشجویان شرکت‌کننده در طرح ولایت و همچنین شورای مرکزی و جمع زیادی از اعضای بسیج دانشجویی، حضرت علی علیه‌السّلام را الگوی برجسته‌ای برای نسل جوان دانستند و با تأکید بر این‌که راه به سمت این قله‌ی رفیع برای همه‌ی جوانان باز است، خاطرنشان کردند: نظام اسلامی در ایران امروز با ارائه‌ی یک فکر و ایده‌ی نو و به عنوان سرچشمه‌ی امید و بیداری امت اسلامی در مقابل تمام ادعاها و نظریات فریبنده‌ی جبهه‌ی استکبار قرار گرفته است. «روشنی خورشید» متن این بیانات را منتشر میکند.

تاریخ: ۹ شهریور ۱۳۸۳

شرح:

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

اولا به همه‌ی شما جوانان عزیز و نورانی که جمع بین حضور علمی و حضور انقلابی و حضور معنوی و دینی در شما آمیختگی زیبا و اثرگذار را به وجود آورده، خوش‌آمد عرض می‌کنم و بعد، تشکر می‌کنم. همچنین به اساتید محترم و کارگردانان این طرح آموزشی، علمی و معنوی(۱) هم خوش‌آمد عرض می‌کنم. بنده به اساتید این مجموعه و این دوره‌ها عرض می‌کنم که بی‌شک یکی از بزرگ‌ترین حسنات در زمان ما همین کاری است که شما متکفل شده‌اید و چند سال است که زحمات آن را بر دوش گرفته‌اید.

تبریک ولادت امیرالمؤمنین در واقع تبریک یک پدیده‌ی خیره‌کننده در طول تاریخ بشر است. به هر انسانی که از فراز فاصله‌های تاریخی، آن قله‌ی عظیم و آن عظمت را -ولو به‌طور مجمل و مبهم- مشاهده و احساس می‌کند، جا دارد که این پدیده‌ی انسانیِ با این عظمت تبریک گفته شود. امروز هم حقیقتاً باید انسان‌های آزاده، خردمند و طرفدار کرامت‌های بشری و ارزش‌های انسانی به همدیگر تبریک بگویند که در این مجموعه‌ی عظیم و در طول تاریخ، انسانی مثل علی‌بن‌ابی‌طالب -سلام‌الله‌علیه- به وجود آمده است.

من احساس می‌کنم امسال این شادی میلاد امیرالمؤمنین در فضای عمومی کشور از اوقات دیگر پُرشورتر و گرم‌تر است؛ علت هم همین اهانت ددمنشانه و رذالت‌آمیزی (۲) است که اشغالگران به بارگاه منور این بزرگوار مرتکب شده‌اند. در واقع مظلومیت تاریخی این چهره‌ی درخشان در همین هفته‌ها و ماه اخیر مظهر و نمونه‌ی عینی دیگری پیدا کرد. خیل کسانی که حقیقتاً از لحاظ معنوی و از لحاظ ارزش‌های والای انسانی کاملا بی‌سروپا هستند، به بارگاه امیرالمؤمنین ریختند و حریم مطهر آن بزرگوار و حصن نجف اشرف را با بی‌ادبی و حقیقت‌ناشناسی خودشان لگدمال کردند؛ و البته مغلوب شدند. این هم یکی از پدیده‌های شگفت‌آور زمان ماست، که این نیروی نظامی و تانک‌های مسلح و ابزارهای نظامی مدرن و این همه تجهیزات در مقابل معنویت این مکان مغلوب شدند؛ این یک واقعیت است؛ حالا امریکایی‌ها به رو بیاورند، نیاورند؛ اقرار بکنند، نکنند؛ مغلوب اشخاص نشدند، مغلوب آن هیمنه‌ی عظیم معنوی شدند و نتوانستند کاری انجام دهند. به‌هرحال روزها، دوره‌ها، تاریخ‌ها می‌گذرد، ولیکن اصالت‌ها در جامعه پایدار می‌ماند؛ در محیط زندگی بشری باقی می‌ماند؛ یکی از این‌ها امیرالمؤمنین است.

خیلی بجاست که جوان‌های ما، که امروز رشحاتی از معنویت امیرالمؤمنین را انسان در آن‌ها می‌تواند بالمعاینه ببیند، ارتباط خودشان را با این منبع معرفت بیشتر کنند؛ نه فقط از لحاظ توسّلات معنوی، بلکه از لحاظ علمی، بینش و شناخت نیز. امیرالمؤمنین در جامعه‌ی ما به عنوان یک حاکم حق‌طلب و مردمی و شجاع و متواضع و قوی و مظلوم شناخته شده؛ اما این مربوط به پنج سال آخر زندگی این کهن‌مرد و بزرگ‌مرد تاریخ است. عمده‌ی دوران زندگی امیرالمؤمنین -علیه‌السّلام- دوران جوانی اوست؛ همان دورانی که لحظه لحظه و روزبه‌روز آن می‌تواند برای جوان‌های ما الگو باشد.

یک فکر نو، یک حادثه‌ی نو، یک انقلاب عظیم که سرآغاز تحوّل عمیق جهانی در نقطه‌ای دوردست و در جامعه‌ای کوچک و لم‌یزرع مثل مکه‌ی جاهلی است، به وجود می‌آید؛ کیست که عمق این سخن و این نهضت را درک کند؟ عده‌ای ایمان می‌آورند؛ چون سخن این رسالت، سخن دل آن‌هاست. بردگان و مظلومان که می‌بینند این نهضت نجات‌بخش، سخن دل و غم فروخورده و فروخفته‌ی آن‌ها و بغض‌های درگلومانده‌ی آن‌ها را ترجمه می‌کند، ایمان می‌آورند و خدای متعال هم آن‌ها را دستگیری می‌کند و نور معنویت را به دل آن‌ها می‌تاباند. غالب کسانی که در دوره‌ی اولِ دعوت پیغمبر ایمان آوردند، از این قبیل بودند، لکن عده‌ی معدودی هم هستند که رشحات معنوی و نورانیت و استحکام منطق نبوت، آن‌ها را به خودش جذب می‌کند، که در رأس آن‌ها امیرالمؤمنین است. این نوجوان، حقانیت سخن را درک می‌کند و به پیغمبر می‌گرود؛ قبل از آنکه هیچ‌کس یا هیچ مردی این سخن را شنیده و شناخته باشد و به پیغمبر گرویده باشد. این پیشتازی در شناخت حقیقت، اولین جلوه‌ی این وجود مقدس است در باب ایمان به خدا و ایمان به اسلام.

او پای این ایمان با همه‌ی وجود می‌ایستد. کتک خوردن یا مشکلات را تحمل کردن یا در میدان‌های مجاهدت وارد شدن، بخش‌های مهم‌تر یک مجاهدت همه‌جانبه نیست، بخش‌های مهم‌تر، محرومیت از محبت است؛ محروم شدن از تکریم در چشم مردم است؛ اهانت و تحقیر است. خیلی‌ها حاضرند در میدان‌های مجاهدت حاضر شوند، بزنند و بخورند و احیاناً جانشان را هم در این راه بدهند؛ اما طاقت تحقیر شدن را ندارند؛ طاقت مورد اهانت قرار گرفتن را ندارند؛ این نقطه‌ی ضعف آن‌هاست. خود نبی مکرم و نسخه‌ی دوم، امیرالمؤمنین، آن کسانی بودند که در این میدان هم نهایت سربلندی و درخشندگی را از خودشان نشان دادند. تحقیر شدند؛ اما تحقیرها را به هیچ گرفتند و عقب ننشستند؛ مورد انکار قرار گرفتند، ولی انکارها در اراده‌ی راسخ آن‌ها نتوانست هیچ‌گونه خللی به وجود بیاورد؛ ایستادگی کردند تا این نهال که نمو و رشد آن خیلی مشکل بود و تلاش لازم داشت، ریشه دواند و رشد و نمو کرد؛ همه‌ی این حوادث در دوران جوانی امیرالمؤمنین اتفاق افتاده است.

در مکه این جوان که وابسته‌ی به یک خانواده‌ی معتبر و دارای پدر و جد و عموهای موجهی است و نیز دارای قدرت جسمانی است و شجاع، می‌توانست از موقعیت بسیار بالایی برخوردار شود، ولی از همه‌ی این امتیازات چشم پوشید و به این نهضت پیوست و پای پیشرفت این فکر و راه نو و این نهضت عمیق ایستاد و با سرچشمه‌های نورانی معرفت در مکتب نبوی، ذره‌ذره‌ی وجود خود را آبیاری کرد؛ خدای متعال هم به همین نسبت او را دستگیری کرد؛ به او کمک کرد؛ به او فیض بخشید و شد علی‌بن‌ابی‌طالبی که امروز از پشت قرن‌های متمادی آن قله‌ی رفیع را می‌شود از همه‌جا مشاهده و ملاحظه کرد. هر کار کرد امیرالمؤمنین، در جوانی و نوجوانی خود کرد. و به شما عرض بکنم که همه همین‌طور هستند. هر کاری که برای عظمت و اعتلای هویت و شخصیت انسانی و فکری خود باید بکنید، کاری است که در جوانی خواهید کرد. معرفت در جوانی، عبادت در جوانی، تفکر در جوانی، مجاهدت در جوانی، پرهیزکاری و پارسایی در جوانی، اجتناب از لغزشگاه‌ها در جوانی، شخصیت یک انسان را اعتلا و کمال می‌بخشد و او را منشأ بروز بسیاری از ارزش‌ها و تراوشات گران‌بها در دوران عمرش قرار می‌دهد؛ دوره‌ی جوانی یک چنین خصوصیتی دارد. با پیغمبر دعوت کرد، با پیغمبر مجاهدت کرد، با پیغمبر تحقیر و توهین دید، با پیغمبر ایستادگی کرد و در دشوارترین مواقع، جان، وجود، آبرو و قدرت و نیروی بدنی خود را در خدمت این فکر و این راه نو گذاشت؛ این شد امیرالمؤمنین. برای همه‌ی جوان‌ها این راه باز است. نه اینکه همه‌ی جوان‌ها می‌توانند امیرالمؤمنین شوند؛ نه، خیلی شرایط دیگر باید با هم گرد آید، تا انسانی این گونه در تاریخ بشری سر برآورد. او قله است؛ راهِ به سمت این قله بر روی همه باز است.

بیشترِ تلاش مصلحان و اندیشمندان این بوده است که جوان‌ها را به راه‌هایی که آن‌ها را به این قله‌ی کمال می‌رساند، راهنمایی کنند. عامل عمده‌ی توفیق هر فکر و هر راه نویی همین بوده است که جوان‌ها با دل و جان آن‌ها را بفهمند، باور کنند و به آن ایمان بیاورند و در آن راه حرکت کنند. جوان‌ها هم همه یک‌جور نیستند؛ بعضی معرفت و آمادگی بیشتری دارند. صفای جوانی و استعداد در همه هست، شرایط و موقعیّت‌ها متفاوت است؛ بعضی در موقعیت‌های مناسب‌تری هستند، که بیشتر کارها به وسیله‌ی این مجموعه انجام می‌گیرد؛ چه پسرها، چه دخترها؛ در طول تاریخ.

امروز در جامعه‌ی ما میدان برای حضور جوانانه‌ی انسان‌های مؤمن و مجاهدانه‌ی جوانان باز است. مسأله‌ی امروز ما هم نسخه‌ای از مسأله‌ی آن روز امیرالمؤمنین است. امروز هم یک راه نو در مقابل پای بشریت گذاشته می‌شود و به بشریت عرضه می‌شود. این راه، راهی که جمهوری اسلامی باز کرده و در بین این همه مزاحمت‌ها پیش می‌رود، راه نویی است. امروز هم همان عوامل مزاحمِ آن روز وجود دارد. ابزارها تطوّر و تنوع پیدا می‌کنند؛ اما نقشه همان نقشه است؛ هندسه‌ی میدان همان هندسه‌ی صدر اسلام و دوران امیرالمؤمنین است. یک طرف بشریتی است که از معنویت جدا افتاده است؛ روابط انسانی و معنوی تحت تأثیر مادّیات قرار گرفته است. این فضا به قدرتمندان؛ یعنی زرمندان و زورمندان امکان داده است که بر اکثریت مردم زمین غلبه پیدا کنند؛ این همان وضعیت آن روز است. اکثریت قاطع انسان‌های روی زمین -از این پنج، شش میلیاردی که امروز در دنیا زندگی می‌کنند- در مشت و زیر نفوذ فکر و پول و ابزار و سیاست یک مجموعه‌ی کوچکند، که نه اراده‌ی آن‌ها، نه خواست آن‌ها، نه احساسات آن‌ها و نه مطالبات آن‌ها، هیچ‌کدام، برآورده نمی‌شود؛ یعنی ظلم؛ نقطه‌ی مقابل عدل.

اسلام برای ایجاد عدل به وجود آمد و امروز هم حرکت و جهت‌گیری جمهوری اسلامی برای عدل است. عنوان استکبار که امروز در فرهنگ سیاسی ما و به تبع در فرهنگ سیاسی دنیا رایج شده، یعنی چه؟ استکبار یعنی همان بلای همیشگی که گریبان بشر را در طول تاریخ گرفته است؛ یعنی یک عده عزیزِ بی‌جهت، مقتدرِ بی‌جهت، گریبان انسان‌ها را بگیرند، بر آن‌ها استعلا و کبر بفروشند، وجود، سرمایه‌ها و حقوق طبیعی آن‌ها را ندیده بگیرند و از آن‌ها در خدمت منافع خودشان استفاده کنند؛ این واقعیتی است که امروز در دنیا وجود دارد. کیست که تحلیل سیاسی و دید سیاسی داشته باشد و به اوضاع دنیا نگاه کند و این مسائل را نبیند و نشناسد؟! امروز مسأله این است؛ مسأله، مسأله‌ی عدل است. همان ابزارهایی که آن روز برای درهم شکستن این حرکت به وجود آمد، امروز هم وجود دارد. البته آن روز این ابزارها بخاطر ارتباطاتی که آن روز وجود داشت -محدودیت ارتباطات- در همان دایره‌ی کوچک عصبیت‌های قبیله‌ای -شهر مکه و اطراف آن و بعد یک‌قدری وسیع‌تر- به تدریج تا مناطق دیگر گسترش پیدا کرد؛ لکن امروز بخاطر تسهیل ارتباطات و متصل شدن همه‌ی بخش‌های دنیا به هم، این فشار و صف‌آرایی از سوی همه است؛ از همه‌جاست؛ حتی فلان حکومت کوچک و محقّر در یک گوشه‌ی دنیا هم، که کسی یا خانواده‌ای هستند و بر ملت کوچکی حکومت می‌کنند و در ارتباط با دستگاه استکبار و اختاپوس زر و زور خودشان را سرپا نگه داشته‌اند، با این نهضت مخالفند؛ بخاطر اینکه این دستگاه بالطبع به آن‌ها هم ضربه می‌زند. در مقابل، مجموعه‌ی حق‌طلب و داعیه‌داران این فکر هم، به همین نسبت، دامنه‌ی طرفدارانشان در دنیا یا بالفعل یا بالقوه گسترده است.

هر ملتی که امروز از شرایط نابرابر نظام سلطه در جهان رنج می‌برد، اگر بداند که شما برای چه مبارزه می‌کنید و جمهوری اسلامی حرفش چیست، بالقوه جزو سربازان جمهوری اسلامی است؛ بعضی‌ها هم بالفعل. این یک واقعیت است که بیداری اسلامی در دنیا شروع شده؛ این را نمی‌شود انکار کرد. در دنیای اسلام و در بین نخبگان و حتی در مواردی در بین توده‌ی مردم، نگاه دوباره به هویت و به تشخص اسلامی، میل به عزت اسلامی، توجه به سرفصل‌های اسلامی برای احقاق حقوق ملّت‌ها و انسان‌ها، به وجود آمده و این حرکت از آن حرکت‌هایی نیست که وقتی در ملتی به وجود آمد، بشود آن را به‌آسانی از بین برد؛ نه، این روزبه‌روز در ملّت‌ها عمیق می‌شود. خیلی برای استکبار زحمت دارد تا بتواند این بیداری، نوخواهی و این احساس اعتزاز به هویت اسلامی را در بین ملّت‌ها از بین ببرد؛ خیلی کار دشواری است.

این جریان که امروز در دنیای اسلام به وجود آمده، سرچشمه‌اش نهضت عظیم اسلامی در ایران و تشکیل نظام جمهوری اسلامی است که بیّنات و حقایق آشکار آن، سخنان امام و خط و راه امام بود که هرجا در دنیا این حرف‌ها رفت، بدون اینکه بدانند گوینده‌ی آن کیست، حرف‌ها در لوح دل انسان‌های حق‌طلب ترسیم شد و نام امام به تبع این حرف‌ها و شعارها در دل‌های مردم جا گرفت، تا این نهضت را به برکت امام در همه جا شناختند.

یک روزی بود که اگر دستگاه‌های استکباری دنیا -اعم از امریکا یا انگلیس یا شوروی سابق، یا در دوران‌های قبل، فرانسه و هلند و پرتغال و بقیه‌ی کشورها- می‌خواستند وارد کشورهای اسلامی شوند، چیزی به نام هویت اسلامی و امت و شخصیت اسلامی جلوی آن‌ها را نمی‌گرفت. امروز اسلام به برکت نظام جمهوری اسلامی، مسلمان‌ها را از متجاوزان طلبگار کرده و امید در دل آن‌ها به وجود آورده است.

یک روز بود که اگر می‌گفتند مسلمان‌ها بیدار شوید، اقدام و حرکت کنید، تا بتوانید خودتان را از این زنجیرها رها کنید، خیلی‌ها بودند که قبول داشتند این کار خوبی است، ولی می‌گفتند شدنی نیست و نمی‌شود؛ اما امروز با تحقق این واقعیت در جمهوری اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، این «نمی‌شود» ها و ناامیدی‌ها تبدیل شده است به امید؛ لذا شما می‌بینید که در محاصره‌ی سخت و ظالمانه و خشن صهیونیست‌ها، یک مشت ملت غیرمسلحِ از همه‌جا بریده‌ی فلسطین، چند سال است که دارند مقاومت می‌کنند؛ این امید است که آن‌ها را نگه داشته. این ملت، این‌هایی که امروز در فلسطین مقاومت می‌کنند، از جای دیگری نیامده‌اند؛ این‌ها همان کسانی‌اند که پنجاه سال زورگویی و تکبر و تسلط صهیونیست‌ها را تحمل کرده بودند و کاری هم نمی‌کردند. نهایت کارشان این بود که تعدادی از جوان‌هایشان بروند در کشوری دیگر و بعد از مدتی برگردند و ضربه‌ای بزنند و باز دوباره دَر بروند. این جنبش‌هایی که -سازمان آزادی‌بخش فلسطین و دیگران- شنیده‌اید، هنرشان همین بود. اینکه در درون حصارِ صهیونیست‌ها، یک ملت بتواند این‌طور بایستد؛ خانه و مسجدش را خراب می‌کنند، شخصیت‌هایش را می‌کشند، بچه‌هایشان را شکنجه می‌کنند، هزاران نفر از آن‌ها را در زندان نگه می‌دارند، خانه‌هایشان را غارت می‌کنند، آن‌ها را در محاصره نگه می‌دارند، مزارعشان را نابود می‌کنند، درخت‌هایشان را قطع می‌کنند؛ جنایت‌هایی که یک دهم آن هم به بیرون منعکس نمی‌شود، و باز این ملت مقاومت کند، چیزی نیست جز اینکه «امید» است که آن‌ها را نگه داشته است. خودِ مبارزان فلسطین در طول این سال‌های متمادی که به کشور جمهوری اسلامی می‌آمدند، به ماها می‌گفتند این حرکت امام و حرکت ملت ایران به ماها امید بخشید؛ واقع قضیه هم همین است.

عین همین قضیه در عراق هست، عین همین قضیه در هر جایی که شما حرکت اسلامی را در آن‌جا مشاهده می‌کنید، هست. این موضوع تقریباً کمابیش در سرتاسر دنیای اسلام وجود دارد؛ اما قله این‌جاست؛ چشمه‌سار امید و معرفت و انگیزه از این‌جاست که سرازیر می‌شود و به سمت امت اسلامی می‌رود. پس شما امروز در چنین تجربه‌ای قرار دارید. طبیعی است که بیشترین فشارهای جبهه‌ی استکبار روی این‌جا باشد و هست.

امروز همه از جنگ نظامی صحبت می‌کنند؛ یکی می‌گوید هست، یکی می‌گوید نیست؛ یکی از آن طرف تهدید می‌کند، یکی از این طرف جواب می‌دهد؛ درحالی‌که ما الآن در وسط میدان جنگیم؛ اما نه جنگ نظامی، جنگی که به مراتب از جنگ نظامی، غالب و مغلوبِ آن واضح‌تر و آشکارتر است. جنگ نظامی ظاهر قضایا را به نفع جبهه‌ی غالب حل می‌کند؛ اما جنگ فرهنگی و سیاسی و جنگ دو هویت با یکدیگر، باطن‌ها را به نفع جبهه‌ی غالب تغییر می‌دهد و میدان را صاف می‌کند؛ میدانی که نه مین‌گذاری شده و نه کمین در آن هست؛ یک چنین جنگی امروز در کشور ماست. همه‌ی تلاش جبهه‌ی استکبار این است که آن امید را مبدل کند به یأس؛ آن انگیزه را که ناشی از شاخص‌های معرفت اسلامی بود، تبدیل کند به بی‌انگیزگی یا انگیزه‌ی مخالف؛ آن ایستادگی و مقاومت را که ناشی بود از روشن بودن راه و خطوطی که اسلام معین کرده -خط ایثار، جهاد و شهادت- تبدیل کند به بی‌مقاومتی و تسلیم و بالا بردنِ دست؛ امروز تلاش این است در کشور ما؛ یک چنین جنگی امروز در جریان است. گیرم جنگ موشک‌ها و هواپیماها هم باشد یا نباشد؛ چه تأثیری دارد؟ این، مهم است. البته این جنگ از روز اول پیروزی انقلاب شروع شد؛ منتها چون دشمن ما آن روز دل افسرده و نومید و مبهوت و تودهنی خورده بود، خیلی تحرک نداشت. چند سالی که گذشت، یواش یواش به خود آمدند؛ خود را پیدا کردند و مشغول فعالیت شدند. مسأله‌ی تهاجم فرهنگی که بنده مطرح کردم، بر اثر مشاهده‌ی پرچم‌های دشمن بود؛ من دیدم پرچم‌های دشمن جلو می‌آید. در این شرایط، بدترین حالت این است که انسان حمله‌ی دشمن را نفهمد؛ نشناسد. وقتی شما حمله را شناختید، تازه باید بروید تاکتیک‌های دشمن را بشناسید، تا بتوانید ضدتاکتیک بزنید. وقتی اصل حمله را انکار می‌کنید، دیگر شناخت تاکتیک بی‌معناست. امروز این جنگ واضح است.

کسانی‌که در این جنگ سربازان فعال دشمن هستند، مشخص است کارشان چیست: معرفت اسلامی را انکار کنند، امید اسلامی را نابود کنند، استقامت و ایستادگی اسلامی را از بین ببرند؛ این اساس کارهاست. خوشبختانه امروز سربازان جبهه‌ی حقیقت و جبهه‌ی انقلاب از لحاظ کمی و کیفی خیلی خوبند؛ از لحاظ کمی از اول انقلاب بیشترند، از لحاظ کیفی هم در بخش‌هایی عمیق‌ترند؛ منتها دشمن هم در وسط میدان است. تفاوتش این است که آن روز دشمن مبهوت بود، امروز خودش را پیدا کرده و مشغول طراحی است. امروز کار شما کاری است بسیار پرهیجان؛ بسیار پرجاذبه. اگر به این میدانی که در وسطش قرار دارید، توجه کنید، کارتان بسیار هیجان‌دار و هیجان‌برانگیز و خیلی جذاب و مؤثر و البته بسیار ظریف و دقیق است. محیط دانشگاه از حساس‌ترین محیط‌ها ست؛ یکی از میدان‌های اصلی است.

معارف اسلامی فقط برای ذهنیّات نیست. ما توحید اسلامی را فقط به این دلیل که واقعیتی است که خدا وجود دارد و «یکی» است و «دو» نیست، قبول نمی‌کنیم. البته ما در ذهنمان وحدانیّت خداوند را باید قبول داشته باشیم؛ اما مسأله‌ی توحید فقط این نیست. توحید اسلامی شخصیت فردی ما را می‌سازد؛ روح و دل ما را شکل می‌دهد؛ عمل ما را معین می‌کند؛ ارتباطات بین بشری ما را ترسیم می‌کند؛ قالب کلی کیفیت اداره‌ی جامعه‌ی ما را هم مشخص می‌کند. توحید، اول و آخر همه‌ی وجود و شخصیت و هویت فردی و اجتماعی ماست؛ ما امروز داریم توحید را مطرح می‌کنیم.

اگر ما عدالت اجتماعی را مطرح می‌کنیم، مسأله‌ی ما به تمامِ معنا یک مسأله‌ی جهانی است. ما به مسائل کوچک در باب عدالت اجتماعی اکتفا نمی‌کنیم. ما عدالت اجتماعی را برای فرد خودمان، جامعه‌مان و برای کل بشریت مطالبه می‌کنیم و می‌خواهیم. ما اگر بحث کرامت انسانی را مطرح می‌کنیم، کرامت انسانی در همه‌ی ابعاد آن و در همه‌ی مراتب و طبقات آن مورد نظر ماست. بزرگ‌ترین اهانت به کرامت انسانی، نظام سلطه در جهان است؛ سلطه‌ی سیاسی و سلطه‌ی اقتصادی که امروز برقرار است.

این‌هایی که بحث و مکتب لیبرال دمکراسی را در دنیا مطرح می‌کنند به عنوان اینکه ما به انسان و انسانیت احترام می‌گذاریم، دروغ بسیار شرم‌آور و مفتضحی می‌گویند. همین لیبرال دمکراسی بود که پایه‌گذار استعمار شد و بزرگ‌ترین اهانت را به انسان‌ها، آن هم در شکل کلان به کشورها و ملّت‌ها، کرد و الآن هم دارند می‌کنند؛ ما برای اثبات این مسائل مشکلی نداریم. برای اینکه ثابت شود که نظام استکبار از تکریم انسان، از احترام به انسان و احترام به حقوق بشر فرسنگ‌ها فاصله دارد، دیگر چه دلیلی باید خودشان بیاورند بالاتر از این بمب‌هایی که می‌ریزند و این سلاح‌هایی که تولید می‌کنند؛ جنایت‌هایی که می‌کنند. کدام استدلال بالاتر از فلسطین و بالاتر از نجف و بالاتر از فلوجه و قبل از او افغانستان و قبل از او اروپای شرقی و منطقه‌ی بالکان و قبل از او آفریقا و هر جای دیگر، که شما نگاه کنید. دیگر چه دلیلی واضح‌تر بر فرسنگ‌ها فاصله‌ی بین این تفکر مدعی و پُرادعا با ارزش‌های انسانی. حالا یک عده غافلانه و بی‌هُشانه سر خودشان را کلاه بگذارند، بنشینند راجع به حقوق بشر غربی و حقوق بشر امریکایی و حقوق زن در غرب و در امریکا قلم‌فرسایی کنند؛ حرف بزنند. این‌ها آن چیزهایی است که دانشجوی مسلمان، دختر و پسر مؤمن و آگاه و فرزانه و انقلابی، باید به آن توجه کند؛ همت بگمارد و در محیط علمی و دانشگاه، محیط مدنی، جامعه و خانواده اثر بگذارد؛ این مورد انتظار است از شما جوان‌های عزیز.

ما در دوران یک مبارزه‌ایم. ما به خودمان به چشم یک مجموعه‌ای که فاتح و غالب شدند، در هیچ دوره‌ای نباید نگاه کنیم. انقلاب به پیروزی رسید، استکبار و جبهه‌ی دشمن تودهنی خورد، بعد از آن هم مرتب از انقلاب ما سیلی خوردند، بعد از این هم به فضل الهی سیلی خواهند خورد، لکن این‌ها هیچ‌کدام به معنای این نیست که ما احساس کنیم که دیگر کار ما تمام شد؛ راحتیم؛ بنشینیم حالا میوه‌چینی و بهره‌برداری کنیم؛ نه، ما وسط میدان مبارزه‌ایم و روح جوان و پُرتلاش شما باید در این میدان، تاکتیک‌های دشمن و ضدتاکتیک‌هایی را که باید بکار برود، بشناسد و باید کار کند، خودسازی کند و باید خود را برای مبارزه و مقاومت آماده کند. البته یک روز هم خواهد رسید که این تلاش‌های شما آن‌چنان خاکریزهای بلند و آن‌چنان حصار مستحکم و امنی اطراف این ملت و شاید ملّت‌های دیگر به وجود آورد، که دشمن با هیچ ابزار و سلاحی نتواند آن را درهم بشکند؛ این در پیش است و بدانید که دور از دسترس نیست؛ منتها تلاش و کار و هشیاری ما نیاز اوّلی و قطعی است.

از خدای متعال مسألت می‌کنیم همه‌ی شماها را موفق کند؛ تأیید کند. ان‌شاءالله شما جوان‌های عزیز، مؤمن، نورانی و مسلمان ایرانی که زبدگان و بهترین‌های دوران ما در سطح جهان هستید، دست‌های قویِ نجات بشریت در آینده‌ی نه چندان دور باشید.

والسلام‌علیکم‌ورحمه‌الله‌وبرکاته

پانوشت:

۱- طرح ولایت
۲- حمله اشغالگران امریکایی به شهر نجف و بارگاه قدسی امیرالمؤمنین

منبع: کتاب سایه سار ولایت جلد ۵ صفحه ۱۵۲

پیوند مرتبط: خبر دیدار در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای

دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • رهبر انقلاب: هر کار کرد امیرالمؤمنین، در جوانی و نوجوانی خود کرد. و به شما عرض بکنم که همه همین‌طور هستند. هر کاری که برای عظمت و اعتلای هویت و شخصیت انسانی و فکری خود باید بکنید، کاری است که در جوانی خواهید کرد. معرفت در جوانی، عبادت در جوانی، تفکر در جوانی، مجاهدت در جوانی، پرهیزکاری و پارسایی در جوانی، اجتناب از لغزشگاه‌ها در جوانی، شخصیت یک انسان را اعتلا و کمال می‌بخشد و او را منشأ بروز بسیاری از ارزشها و تراوشات گرانبها در دوران عمرش قرار می‌دهد؛ دوره‌ی جوانی یک چنین خصوصیتی دارد.
  • رهبر انقلاب: هر ملتی که امروز از شرایط نابرابر نظام سلطه در جهان رنج می‌برد، اگر بداند که شما برای چه مبارزه می‌کنید و جمهوری اسلامی حرفش چیست، بالقوه جزو سربازان جمهوری اسلامی است؛ بعضی‌ها هم بالفعل.
  • رهبر انقلاب: اینکه در درون حصارِ صهیونیستها، یک ملت بتواند این‌طور بایستد؛ خانه و مسجدش را خراب می‌کنند، شخصیتهایش را می‌کشند، بچه‌هایشان را شکنجه می‌کنند، هزاران نفر از آن‌ها را در زندان نگه می‌دارند، خانه‌هایشان را غارت می‌کنند، آن‌ها را در محاصره نگه می‌دارند، مزارع‌شان را نابود می‌کنند، درختهایشان را قطع می‌کنند؛ جنایت‌هایی که یک دهم آن هم به بیرون منعکس نمی‌شود، و باز این ملت مقاومت کند، چیزی نیست جز اینکه «امید» است که آن‌ها را نگه داشته است. خودِ مبارزان فلسطین در طول این سالهای متمادی که به کشور جمهوری اسلامی می‌آمدند، به ماها می‌گفتند این حرکت امام و حرکت ملت ایران به ماها امید بخشید؛ واقع قضیه هم همین است
  • رهبر انقلاب: ما الآن در وسط میدان جنگیم؛ اما نه جنگ نظامی، جنگی که به مراتب از جنگ نظامی، غالب و مغلوبِ آن واضحتر و آشکارتر است. جنگ نظامی ظاهر قضایا را به نفع جبهه‌ی غالب حل می‌کند؛ اما جنگ فرهنگی و سیاسی و جنگ دو هویت با یکدیگر، باطن‌ها را به نفع جبهه‌ی غالب تغییر می‌دهد و میدان را صاف می‌کند؛ میدانی که نه مین‌گذاری شده و نه کمین در آن هست؛ یک چنین جنگی امروز در کشور ماست. همه‌ی تلاش جبهه‌ی استکبار این است که آن امید را مبدل کند به یأس؛ آن انگیزه را تبدیل کند به بی‌انگیزگی یا انگیزه‌ی مخالف؛ آن ایستادگی و مقاومت را تبدیل کند به بی‌مقاومتی و تسلیم و بالابردنِ دست؛ امروز تلاش این است در کشور ما؛ یک چنین جنگی امروز در جریان است.
  • رهبر انقلاب: ما در دوران یک مبارزه‌ایم. ما به خودمان به چشم یک مجموعه‌ای که فاتح و غالب شدند، در هیچ دوره‌ای نباید نگاه کنیم. انقلاب به پیروزی رسید، استکبار و جبهه‌ی دشمن تودهنی خورد، بعد از آن هم مرتب از انقلاب ما سیلی خوردند، بعد از این هم به فضل الهی سیلی خواهند خورد، لکن این‌ها هیچ‌کدام به معنای این نیست که ما احساس کنیم که دیگر کار ما تمام شد؛ راحتیم؛ بنشینیم حالا میوه‌چینی و بهره‌برداری کنیم؛ نه، ما وسط میدان مبارزه‌ایم