روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

روشنی خورشید

فضایی جهت نشر بیانات، مصاحبه ها، پیام ها و آثار منتشر نشده رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای

بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار مدیران و کارکنان مؤسسۀ دارالحدیث - ۱۳۷۹/۷/۱۹

ثبت‌شده در جمعه، ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۰۸ ق.ظ
بیانات منتشر نشده امام خامنه ای در دیدار مدیران و کارکنان مؤسسۀ دارالحدیث - ۱۳۷۹/۷/۱۹
در سال ۱۳۷۹ که از سوی حضرت امام خامنه‌ای «سال امام علی» نام‌گذاری شده بود، و در آستانۀ میلاد باسعادت امیرالمؤمنین علیه‌الصلوه‌والسلام، رئیس، مدیران و مسئولان مؤسسۀ فرهنگی دارالحدیث، با حضرت امام خامنه‌ای دیدار و اولین نسخه از کتاب «دانش‌نامۀ امیرالمؤمنین» را به ایشان اهدا کردند. رهبر معظم انقلاب در این دیدار بیاناتی پیرامون عظمت شخصیت امام علی و نیز اهمیت حدیث ذکر کردند که متن آن تاکنون در خبرگزاری‌های رسمی منتشر نشده بود. در آستانۀ سالروز ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، «روشنی خورشید» متن این بیانات را منتشر می‌کند.

نوع سند: متن

نوع اثر: بیانات

مخاطب: رئیس، مدیران، محقّقان و جمعی از کارکنان مؤسسه فرهنگى دارالحدیث

تاریخ: ۱۳۷۹/۷/۱۹

شرح:

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
خدای متعال را سپاس می‌گوییم به خاطر این که معرفت امیرالمؤمنین را در میان مردم و در دل‌های ما به صورت یک امر طبیعی ذاتی و اصیل در آورده است. وجود ما، با محبت آن بزرگوار شکل گرفته و دوران کودکی ما با محبت و ارادت به آن بزرگوار گذشته است و عمر ما هم در همین راه سپری شده است. امیدواریم - ان‌شاءالله - مرگ ما هم با محبت امیرالمؤمنین باشد و آن روزی که خدای متعال خلایق را محشور و مبعوث می‌کند، ما را با نشانه این محبت، نشاندار کند.
عید میلاد این بزرگوار را هم به جناب آقای ری‌شهری (۱) و بقیه برادران عزیز و حضاری که تشریف دارند، تبریک عرض می‌کنم و به عنوان یک محبّ کوچک امیرالمؤمنین و یک مسئول در دولت و کشور آن حضرت، از این کار بزرگی که به همت جناب آقای ری‌شهری و بقیه دوستان صورت گرفته است، یعنی تهیه موسوعه امیرالمؤمنین (۲)، صمیمانه تشکر می‌کنم و از این که این نسخه‌های اول را به بنده لطف کردید هم جداگانه متشکّرم.
همه چیز نشان می‌دهد که این کار، تحت اشراف روح مطهر و برکات وجود خود آن بزرگوار پیش رفته است؛ البته تعجبی هم ندارد. ماها، با این که مدّعی معرفت امیرالمؤمنین و اهل‌بیت هستیم و همه دنیا ما را به این عنوان می‌شناسند «و معروفین بتصدیقنا ایاکم»، حقیقتاً جز یک ساحل کوچکی از اقیانوس ژرف و عظیم را درک نکرده‌ایم و از امیرالمؤمنین چیزی نفهمیده‌ایم؛ نه فقط در مقام عمل از آن زندگی یک پارچه نور و یک پارچه اخلاص و صفا و آن کمالِ توصیف نشدنی عقبیم؛ بلکه در مقام شناخت، علم و معرفت هم خیلی عقبیم.
همه‌ی ما، همه‌ی جامعه‌ی ما، متأسفانه، با همین ظواهر خیلی سطحی از این شخصیت عظیم، سرگرم و دل‌مشغول شده‌ایم. نه این که این ظواهر، کم‌اهمیت باشند؛ نه! همین‌ها آن قدر مهم است که آدم‌های بزرگی را به خود جذب می‌کند؛ امّا ماورای این ظواهر، آن قدر بواطن زیبا و درخشان در زندگی امیرالمؤمنین و در شخصیت او وجود دارد که انسان به اندکی از آن‌ها که برمی‌خورد، حقیقتاً مبهوت می‌شود.
الآن، نهج‌البلاغه در اختیار همه‌ی ماست. انسان، در هرکدام از این خطبه‌های نهج‌البلاغه -مثلاً در خطبه‌ی قاصعه- یک مقداری ژرف‌نگری بکند، یک عوالم عجیبی از معارف را می‌یابد که نمونه‌اش در جاهای دیگر یافت نمی‌شود.
این ادعیه‌ای که از امیرالمؤمنین باقی مانده است، این ادعیه صحیفه علویّه، این دعای کمیل و بقیه دعاها، هرکدام را که انسان با ذهن و استعداد خود، در وقت مناسب، در هنگام اقبال دل و اقبال ذوق می‌نگرد، دنیای شگرفی از معارف را در آن کلمات نورانی می‌یابد؛ نه از آن حقایقی که دستمان اصلاً به آن‌ها نمی‌رسد و جز اسمی از آن‌ها از زبان اولیا نشنیده‌ایم؛ بلکه از همین معارفی که برای ذهن ما قابل فهم است. انسان می‌بیند احاطه بر آن‌ها علی‌الظّاهر برای امثال ما آدم‌های کوچک، ممکن نیست. این‌ها همان کلماتی است که امیرالمؤمنین در مَحاضر عام، در مقابل مردم یا در مقابل اصحاب خودش بر زبان آورده است، یا در مقام تضرّع و انابه پروردگار بر زبان جاری کرده است. این همه معارف در این کلمات است.
امیدوارم - ان‌شاءالله - خدای متعال به شما اجر بدهد که این کار بزرگ را انجام داده‌اید و این کار، گامی باشد - ان‌شاءالله - برای رفتن در این اقیانوس و پیش رفتن در این دریای ژرف و عمیق و بالا بردن سطح معرفت مردم نسبت به این بزرگوار. ما در این امر، خیلی عقب هستیم. ما می‌خواهیم از این ته درّه که قرار داریم، به سمت آن قله‌ی عظیم حرکت کنیم.
شما ببینید که ما نیاز به تلاش داریم و تا وقتی که این نظام اسلامی راه نیفتد و تا در سربالایی‌های این قلّه حرکت نکند، به مقاصد خودش نخواهد رسید. قدم اول هم همین‌ها ست. واقعاً کار برجسته و جالبی کرده‌اید. حالا من صورت کار را می‌بینم و از محتوای کار و این کتاب - ان‌شاءالله - بیشتر استفاده خواهیم کرد.
فرمودید که می‌خواهید جلد چهارم را ترجمه کنید (۳). درباره‌ی امیرالمؤمنین، کتاب‌های زیادی نوشته شده است. هم ماها نوشته‌ایم، هم غیر شیعیان و هم غیر مسلمین نوشته‌اند. هرکدام هم از ابعادی وارد این دریای عظیم شده‌اند و هرکدام هم چند قدمی بیشتر پیش نرفته‌اند. انسان، این را حس می‌کند. به نظر من باید جوری از این کتاب خلاصه‌گیری بشود و استفاده بشود که این کتاب، به عنوان یک کتاب مرجع بتواند منبع و سرچشمه‌ی چندین جریان قرار بگیرد و کسانی بتوانند از این کتاب، کتاب‌هایی به وجود بیاورند. البته ترجمه هم برای این که فارسی‌زبان‌ها بتوانند استفاده کنند، بسیار خوب است؛ لیکن شاید اهمیّت این کار، کم‌تر از ترجمه نباشد که از این منبع استفاده بشود و کتاب‌های موضوعی، تخصصی و مشخصاً ناظر به یک مسأله‌ی خاص و روشنگر، با استدلال قوی و مستحکم درباره‌ی امیرالمؤمنین - ان‌شاءالله - نوشته بشود.
من، یک جمله در مورد پرداختن به «حدیث» عرض بکنم که جناب‌عالی (۴) دلبسته به این کار هستید. به نظر من مسأله‌ی حدیث، مسأله‌ی بسیار مهمی است و به آن هم پرداخته نشده است. شاید یکی از عللش این باشد که برداشت از احادیث و کار با احادیث، در طول زمان، به دست افرادی که از ذهنیت چندان بالایی برخوردار نبودند، افتاد و از احادیث، درست استفاده نکردند.
من نمی‌خواهم به مسأله «تأویل» و جور دیگر معنا کردن الفاظ که حالا مُد شده و غربی‌ها و شرقی‌ها هم دنبال این چیزها هستند و بنده هم خیلی به اصل این کارها خوشبین نیستم، دامن بزنم. اصلاً انگیزه‌های این کارها معلوم نیست انگیزه‌های سالمی باشد. بنده طرفدار این نیستم که بیاییم تأویل کنیم. نه! حدیث را باید بفهمیم. حالا یک نکته و یک موردش را خوب شد که شما بیان کردید (۵)؛ به عنوان مثال، فرض بفرمایید وقتی امیرالمؤمنین می‌فرماید من چنینم، من چنانم، من کسی هستم که این کار را و این کار را کرده‌ام؛ خب، این در مقام محاجّه با معاویه است؛ در مقام محاجّه با یک طرف جنگی است که دارد در همه‌ی دنیای تحت تصرف خودش، با تبلیغات فراوانی، امیرالمؤمنین را به عنوان یک چهره‌ی نامطلوب معرفی می‌کند. خب، امیرالمؤمنین در پاسخ او می‌تواند این کار را بکند و از خودش تعریف بکند. یعنی وقتی جایگاه این سخن معلوم شد، معنای این سخن و وجه این سخن هم معلوم می‌شود و آن وقت، کاملاً جا می‌افتد. به نظر من، در بسیاری از احادیث، از این قبیل نکته‌ها هست.
احادیث، از فصحا و اُمرای بیان صادر شده است که خود این بزرگوارها فرموده‌اند: «نحنُ اُمَراء البیان». این‌ها امیران سخن اند، فصیح اند، بلیغ اند، ذهنیّت‌های عالی و والایی دارند و با زبان، به بهترین وجهی آشنا هستند. نهج‌البلاغه یک نمونه است. خود کلمات ائمه در جاهای دیگر هم این حالت انشایی را ندارد؛ این نثر ویژه ادیبانه را ندارد. اما بیانات ائمه، این کلماتی که ما در احادیث می‌بینیم، از لحاظ ترکیب بیانی سخن، به قدری مستحکم، متین و شسته‌رُفته است که با کلمات دیگران - اگر یک مقدار انسان ممارست کند - ، قابل تمییز و تشخیص است.
این افرادی که این‌جور خوش‌بیان اند، این‌جور باذوق اند و با این ذهنیت عالی و این معارف فراوان - که در ذهن شریفشان هست - حرف می‌زنند، این‌ها از موقعیت‌ها استفاده می‌کنند؛ از قرائن استفاده می‌کنند؛ از استعارات استفاده می‌کنند. این همه نکات وجود دارد. در یک کلام، از لحاظ ابزارهای فهم معنا، مَنِ مستمع و خواننده وقتی که مواجه می‌شوم با این سخن، حق ندارم از آن فضای عالی فصاحت و بلاغت، بیرون بیایم و در یک نگاه عامیانه و با یک ذهن بسته این را معنا کنم.
یک حدیث را یک موقع بنده در خصال صدوق، سال‌ها پیش دیدم. در زندان که بودم، اتفاقاً خصال را چون دوست می‌داشتم، گفتم که کتاب خصال را برای من بیاورید. به نظرم سال ۱۳۴۶ بود. توی زندان، خصال را مطالعه کردم. رسیدم به یک حدیث. توی زندان، انسان، اعصابش هم یک قدری آرام نیست. به قدری اوقاتم تلخ شد از این حدیث، که گفتم: «این چه حدیثی است که شیخ صدوق نقل کرده است!». اندکی نگذشت. نمی‌دانم حالا چه‌قدر فاصله شد که ناگهان نکته‌ی آن سخن برایم روشن شد. دیدم عجب بیان والایی است. عبارت، حالا درست یادم نیست. می‌گوید: «کان علی الحسن و الحسین تعویذان، حشوهما زغب جناح جبرائیل»؛ حسن و حسین، دو تا تعویذه (۶) داشتند که در داخل این‌ها نرمه‌های پرِ جبرئیل بود. خب، یک وقت آدم این را با همین نگاه عامیانه نگاه می‌کند، این‌جور تصور می‌شود که جبرئیل که می‌آمده خانه پیامبر و می‌رفته، پر می‌زده مثل مرغ‌های هوا و پرهایش می‌ریخته است. حضرت هم برای این که این‌ها اسراف نشود، جمع کردند و دو تا بازوبند درست کردند. آدم، اول به ذهنش این می‌آید.
حالا شما این حدیث را بگذارید در مقابل یک آدمی که اهل ذوق است. شما خودتان مگر نمی‌گویید انسان با دو بال پرواز می‌کند؟ خب، کو دو بال؟ در حرف‌های معمولی مگر درباره‌ی یک شخص نمی‌گویید دست خدا در آستین اوست؟ کو دست خدا در آستین او؟ مگر نمی‌گویید: یدالله فوق ایدیهم؟ وقتی که تو بیعت می‌کنی و دست بیعت کنندگان روی دست تو قرار می‌گیرد، این، دست خداست روی دست تو؟ مگر این جوری نمی‌گویید؟ کو دست خدا؟ این هم همان زبان است. می‌خواهد بگوید حسن و حسین، بازوبندشان از نوع پر جبرئیل است. این‌ها کسانی هستند که با پر جبرئیل در عوالم لایتناهای عالم غیب، همان‌جور که جبرئیل سیر می‌کند، همان‌طور سیر می‌کنند. این، خیلی واضح است. معنای این سخن، چیزی نیست که اگر انسان بخواهد آن را درست بفهمد، خیلی احتیاج به مؤونه داشته باشد. همچنان‌که «یدالله فوق ایدیهم» را شما خوب می‌فهمید.
آیه شریف «الرحمنُ عَلی العرش استوی» را شما می‌فهمید. یک نفر دیگر هم آن طرف دنیا پیدا شده می‌گوید: «الرحمن علی العرش استوی» یعنی خدای متعال، روی کرسی جلوس کرده! و بعد، اضافه می‌کند که خدا شب‌های جمعه و شب‌های چهارشنبه پا می‌شود از روی کرسی و می‌آید یک سیری می‌کند و یک حرکتی می‌کند تا مردم مطلع بشوند! خب، چطور شما آن منطق و آن بیان را تخطئه می‌کنید، این بیان را هم باید همان‌جور تخطئه کرد؛ یعنی برداشت عامیانه را.
این، یک دلیل است که به تدریج، حدیث از ذهنیت آدم‌های هوشمند، لغزیده و کنار رفته است. یک جهت دیگر، این است که در یک دوره‌ای از این دوره‌ی روشنفکری اسلامی در کشور ما، یک گرایش ضد حدیثی پیدا شد. حالا آن هم شاید عکس‌العمل یک چیزهایی بود که آن‌ها هم انحراف بودند. ما کاملاً آن دوره یادمان هست و حضور داشتیم در آن دوره و دیدیم که با حدیث، بد بودند. این‌ها شعارشان «حسبنا کتاب الله» بود که مرحوم شهید مطهری هم یک جایی اشاره می‌کند که این‌ها همان شعار «حسبنا کتاب الله» صدر اسلام را سر می‌دهند. همین امیرالمؤمنین به ابن‌عبّاس فرمود که وقتی با خوارج می‌روی صحبت کنی، با آن‌ها با قرآن محاجّه نکن؛ فانّ القرآن حمّال ذووجوه. او درباره‌ی قرآن، یک چیزی می‌گوید و یک تأویلی می‌کند و یک معنایی برای خودش ذکر می‌کند و تو هم فهم و تأویل خودت را داری. برو با کلام پیغمبر با آن‌ها محاجّه کن که قابل تأویل نیست؛ روشن است؛ واضح است. درباره امیرالمؤمنین، شما برو بگو: «انما ولیکم الله و رسوله». خب، یک توجیهی برایش درست می‌کنند. برو با کلام پیغمبر که اسم علی را آورده و روشن کرده، با آن‌ها محاجّه کن. توجه کردید؟
بنابراین، حدیث را نباید از حیز اعتبار در کنار قرآن - در همان حدّ اعتبار قرآن - انداخت. البته «حدیث» که می‌گوییم، هر حرفی که هر کسی نقل کرده، نیست. اهل فن، تعریف حدیث را می‌دانند. وقتی انسان بخواهد استناد کند، دنبال اعتبار حدیث می‌گردد. ارکان حدیث باید تام و تمام باشد تا این حدیث، اعتبار داشته باشد: از لحاظ سند، از لحاظ متن، از لحاظ عدم تناقض با قرآن، و از لحاظ نداشتن تعارض با محکمات احادیث و.... آنچه که محصَّل همه است، آن، حدیث است و خیلی ارزش والایی دارد. منبع عجیبی است.
یکی از همین دوستانی که در عوالم قرآن - و فقط قرآن - سیر می‌کرد، سر یک قضایایی یک اختلاف‌نظرهایی بین ما بود که بحث‌هایی با هم می‌کردیم. بعد از چندی پیش من آمد و گفت: «آقا! من اخیراً با بحار آشنا شده‌ام. عجب مطالبی دارد!». درحالی‌که بحار، جامع احادیث شیعه است و واقعاً جزو منابع درجه یک شیعه است؛ یعنی بحار، واقعاً از لحاظ اهمیت در سطح بالا قرار دارد؛ اما این به آن معنا نیست که همه احادیثش احادیث معتبری است. بنای مجلسی هم بر این نبوده است. احادیث عجیب و غریب و غیر معتبر هم در بحار هست؛ امّا باز هم این کتاب، کتاب بسیار ارزنده‌ای است. مجلسی بدون تردید در باب حدیث، جزو مؤلّفان درجه یکِ شیعه است؛ اما این به معنای آن نیست که مطالب او همه‌اش درجه یک باشد. آن آقا بحار را دیده بود. حالا همو اگر به کافی مراجعه می‌کرد، اگر به من‌لایحضر مراجعه می‌کرد، اگر به کتب معتبرتر مراجعه می‌کرد، طبعاً یک چیزهای بالاتری را هم پیدا می‌کرد؛ یعنی احادیث، گنجینه‌های عجیبی است. بی‌نهایت نکته در این احادیث وجود دارد.
حدیث را باید زنده کرد. با حدیث باید آشنا شد. تعامل با حدیث را باید فهمید و دانست که چگونه می‌توان و در کجا می‌توان از حدیث برای فهم معارف اسلامی و تکمیل همین معارف و درک اسلامی استفاده کرد. بنابراین، کار بر روی حدیث، بسیار باارزش است و من تقدیر می‌کنم از این اهتمامی که جناب‌عالی (۷) به این کار دارید و می‌بینم بحمدالله اجتماع بزرگی هم درست شده برای کار بر روی حدیث و هیچ سهل‌انگاری در این کار نباید کرد.
باید حدیث را دانست. باید حدیث را حفظ کرد. باید گزینش و خلاصه‌سازی کرد. نباید شتاب‌زده با حدیث برخورد کرد. بعضی هم مثل همان مثالی که خودم زدم در مورد آن حدیث خصال، وقتی به یک حدیثی برخورد می‌کنند که آن را نمی‌فهمند، بلافاصله آن حدیث را رد می‌کنند و می‌گویند: نه! درحالی‌که ممکن است معنایی خاص داشته باشد. بزرگان ما وقتی با این‌گونه احادیث برخورد می‌کردند، می‌گفتند: «ما علمش را به اهلش واگذار می‌کنیم. ما نمی‌دانیم» و حدیث را کنار می‌گذاشتند. قاطعاً نمی‌گفتند: «این حدیث نیست»، مگر این که با قرآن، با یک نص صریحی و یا مثلاً با دلالت عقلی واضحی تعارض داشته باشد که آن، جای خود دارد و بحث دیگری است.
کار بر روی حدیث، بسیار خوب است و من امیدوارم یک نهضت جدید تدوین حدیث به وجود بیاید که ما امروز به چنین نهضتی احتیاج داریم. مرحوم آیه‌الله بروجردی - رضوان‌الله‌تعالی‌علیه - در زمان خودشان این کار را به یک نحوی شروع کردند که همین جامع احادیث الشیعه باشد. البته این که جامع احادیث الشیعه چقدر توانسته آن مطلوب را برآورده بکند، من نمی‌دانم. حالا این البته جامع احادیث فقهی است و باب استفاده فقها ست. ولی باید بررسی کرد آیا: که این تبویب، تبویب خوبی است؟ ببینید، تبویب، خیلی مهم است. یک علت مهم موفقیت وسائل، تبویب خوب آن بود. خوش سلیقه است. فیض کاشانی - رضوان‌الله‌علیه - هم هم‌زمان است با صاحب وسائل و تقریباً در همان زمان، وافی را نوشته؛ اما آن خصوصیاتی که در وسائل هست، در وافی نیست؛ اگرچه خود وسائل هم بی‌عیب نیست. همین تقطیع که گفته می‌شود، اشکال واردی است. البته این تقطیع، به یک معنا عیب است و به یک معنا حُسن؛ یعنی او اگر می‌خواست تقطیع نکند، کتاب خیلی مفصّل‌تری می‌شد. ایراد دیگرش این است که بدون تعیین دقیق محل، ارجاع داده به قبل و بعد. کسانی که با وسائل آشنا هستند، می‌دانند که این‌ها در زمان خودشان کارهای مهمّی انجام داده‌اند؛ و الّا کتب اربعه که بود! اما این‌ها آمدند وافی را یا عوالم یا وسائل یا بحار را به وجود آوردند.
ما امروز احتیاج داریم به تبویب حدیث به شکل مناسب زمان. یک کارهایی هم البته شده - که باارزش هم هست - ، منتها این‌ها کافی نیست. ما برای همه سطوح - سطوح متخصّصان، سطوح میانی و سطوح عامه - باید حدیث را در اختیار بگذاریم. باید متناسب آن‌ها تدوین بکنیم تا همه - ان‌شاءالله - بتوانند از حدیث استفاده کنند.
من این را عرض بکنم که حدیث، مثل تاریخ است. تاریخ، همین‌جوری است. گاهی اوقات مطالعه‌ی یک حدیث، تأثیری را از لحاظ معارف اسلامی و معرفت اسلامی در دل می‌گذارد که یک استدلال عقلی، آن تأثیر را نمی‌گذارد؛ یعنی خود کلام معصوم، نورانیت دارد. البته ما تعبیر می‌کنیم به «نورانیت» و شک هم نیست که این کلمات، مظهر نور و سرشار از نورند؛ امّا کیفیت بیان و نحوه‌ی ارائه و ادای مطلب هم به گونه‌ای است که اثرگذار است. بعد از آن که هزار و سیصد و خرده‌ای سال از زمان صدور این حدیث گذشته، باز هم که حدیث را نگاه می‌کنید، می‌بینید در دل انسان، اثر می‌گذارد. حدیث اخلاقیش همین‌جور است. حدیث عقیدتی همین‌جور است. بیان مستحبّاتش همین‌جور است. انسان می‌بیند آن مستحب را در کلمات فقها مثلاً نوشته‌اند و تعبّداً هم انجام می‌دهد؛ ولی وقتی که حدیثش را می‌خواند، می‌بیند که اعتقاد انسان شد. اثر حدیث، این‌جوری است؛ خیلی اثرگذار است.
گذشتگان ما، علمای بزرگی که در منبرها و در موعظه‌ها حدیث می‌خواندند، کلامشان بسیار مؤثر بود. این، بسیار کار خوبی بود که موعظه را با زبان حدیث برای مردم بیان کنند. ما یک عالَم حرف می‌زنیم، بعد می‌بینیم که یک حدیثی، با بهترین دلیل و وافی‌تر از آنچه که ما گفتیم، در دل مردم، اثر می‌گذارد و البته تاریخ هم همین‌طور است. تاریخ هم در بالا بردن سطح معرفت و استحکام معرفت، خیلی مؤثر است که البته آن هم بحث جداگانه‌ای است که با تاریخیون باید در میان گذاشت.
حدیث راا قدر بدانید! کار حدیث را دنبال کنید! تدوین حدیث را حتماً جدّی بگیرید و فهم حدیث و کلید فهم حدیث را یک نقطه‌ای بدانید که باید روی آن، کار کرد. امیدوارم خداوند، جناب آقای ری‌شهری و تمام کسانی را که با ایشان همکاری می‌کنند، موفق بدارد که بتوانند در این بخش، هر چه بیشتر - ان‌شاءالله - موفقیت‌هایی را کسب کنند!
والسلام‌علیکم‌ورحمه‌الله‌وبرکاته

 

پانوشت:

۱- رئیس مؤسسۀ فرهنگی دارالحدیث
۲- موسوعه الامام علیّ بن ابی‌طالب فی الکتاب و السنه و التاریخ
۳- اشاره به این بیان حجه‌الاسلام ری‌شهری در ابتدای دیدار: «مهم‌ترین بخش کاربردی این موسوعه، در جلد چهارم آن است که شامل سیاست‌های امام علی در ایّام حکومت ایشان است که این بخش، تحلیل مفصّلی در مقدّمه دارد و سیاست‌های مدیریتی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، قضایی، امنیتی، جنگی و بین‌المللی حضرت، در آن ارائه شده که این جلد در دست ترجمه است، و ان‌شاءالله، به نام سیاست‌نامۀ امام علی، به زودی منتشر می شود».
۴- حجه‌الاسلام‌والمسلمین ری‌شهری
۵- اشاره به این بیان حجه‌الاسلام ری‌شهری در ابتدای دیدار: «مهم‌ترین ویژگی این موسوعه، به نظر بنده، جامعیت و کاربردی بودن آن در عصر حاضر است که تنها یک گزارش تاریخی نیست و تحلیل‌های متعددی دارد و به بسیاری از ابهامات، پاسخ می دهد. حتّی بعضی از ابهاماتی که برای خود ما قبل از انجام گرفتن این کار وجود داشت، رفع شد؛ مثلاً این که تعریف‌هایی که امیرالمؤمنین از خودش کرده، این‌ها به چه دلیل بوده است. البته وقتی که وارد متون شدیم، پنج پاسخ برای این سؤال یافتیم؛ لیکن مهم‌ترین دلیلش که خیلی روشن است، موضوع "حرب الدعایه‌"، یعنی جنگ تبلیغاتی‌ای است که حضرت با معاویه داشت. بسیاری از این متون را ما در آن‌جا پیدا کردیم».
۶- بازوبند
۷- حجه‌الاسلام‌والمسلمین ری‌شهری

 

منبع: فصلنامۀ علمی تخصصی علوم حدیث، شمارۀ ۱۸ صفحۀ ۱۳۹

پیوندهای مرتبط:

خبر دیدار در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای

تصاویر دیدار

دیدگاه‌ها

روز پدر بر پدر بزرگوار امام خامنه ای مبارک.
پاسخ:
سلام
با تشکر از نظر شما.

ارسال دیدگاه‌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پیامک‌های این دیدار

  • رهبر انقلاب: آن‌قدر بواطن زیبا و درخشان در زندگی امیرالمؤمنین و در شخصیت او وجود دارد که انسان به اندکی از آن‌ها که برمی‌خورد، حقیقتاً مبهوت می‌شود.
  • رهبر انقلاب: انسان، در هرکدام از این خطبه‌های نهج‌البلاغه یک مقداری ژرف‌نگری بکند، یک عوالم عجیبی از معارف را می‌یابد که نمونه‌اش در جاهای دیگر یافت نمی‌شود.